دنیا بار دیگر جنایات رژیم آپارتاید و بی ریشه و اساس اسرائیل را به نظاره مینشیند. رژیمی که کودککشی خوی آن است و از او جدا نخواهد شد. بیاعتبار بودن مفاهیم انسانی، ماهیت رژیم اشغالگر است و با وعظ، بیانیه و یا سازش با آن ماهیتش عوض نخواهد شد؛ همانطور که خطبههای امام حسین(ع) در ظهر عاشورا، در دل ارتش عمر سعد اثر نکرد؛ چرا که انسانیت در دل آنها مرده بود و چیزی از اسلام به گوششان فرو نمیرفت.
اگر ما در اینجا و در این نقطه از جغرافیا، شب و روز به مجالس روضه اباعبدالله(ع) برویم و در هیئات سینه بزنیم، اما نسبت به شهادت مظلومانه فلسطینیان بیتفاوت باشیم، باید به آن اشکی که میریزیم، به آن هیئتی که میرویم و به آن روضهای که میشنویم شک کنیم.
مگر غیر از این است که مولای ما در منا بر سر عالمان زمان فریاد زد که سکوت شما باعث شده نااهلی مثل یزید بر اسلام چیره شود و خون مستضعفان را در شیشه کند؟ پس آیا امروز تو در جایگاه حسینی یا در جایگاه آنها؟ که هر کس با حسین(ع) نبود، لاجرم با یزید بود!
مگر غیر از این است که یزیدیان قصد تحمیل امری کفرآمیز بر امام(ع) را داشتند و نپذیرفتنش باعث صحنههای هولاناکِ کربلا شد؟ آیا مسئله رژیمی که خود را به مردم فلسطین تحمیل کرده و میخواهد جوانههای مقاومت را ریشهکن کند، متفاوت است؟
پس اگر درد فلسطین ما را فرا نمیگیرد، بدانیم اشکی که بر گونهمان جاری میشود اشک نیست؛ کشک است! امام مظلوم ما همهچیزش را داد که تا دنیا دنیاست، پذیرش ظلم و ستم ددمنشان را رسوا کند؛ اگر تو با ظلمی آشکار و جهانی کنار آمدهای، پس بدان برای حسین(ع) گریه نمیکنی!
حسینیه شأنی تربیتی دارد و آن، این است که گریه کن و سینهزن، از امام و یارانش الگو بگیرد. از زهیر بن قین درس بگیرد که وقتی تاجری بود و زندگی آسودهای داشت، چون پیام اماممان را شنید، پشت پا به همهی آنها زد و برای مبارزه با آن ظلم و ستم آشکار همهچیزش را فدا کرد. حسینیهای که زهیرها تربیت نکند به چه دردی میخورد؟ حسینیهای که نتواند مادرانی مثل اموهب تربیت کند که پسر جوانشان را فدای راه حق نکند،به چه کار می آید؟ اینجاست که امام موسی صدر راه امام را به درستی نشان میدهد و بیان میکند که: « من حسینیه ای که سرباز مبارزه با اسرائیل را تربیت نکند،حسینیه نمیدانم! »