ویرگول
ورودثبت نام
نشریه نبض
نشریه نبض
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

تقلبی نباشیم!

محمدحسین مرادی | کارشناسی مکانیک 97

چندی پیش جشن یک سالگی کرونا در ایران بود. در طول این یک سال، سختیهای زیادی بر مردم و کشورمان گذشت؛ از رفتن عزیزان گرفته، تا مصائب اقتصادی و بدترشدن شرایط زندگی مردم. در ترازوی تغییر سبک زندگی، گرچه وزن کفه «بدترشدن‌ها» به«بهترشدن‌ها» می‌چربد، اما کفه «بهترشدن‌ها» خالیِ خالی هم نیست. یکی از آن موارد خاص، که اکثر ما دانشجویان آن را «بهتر شدن» می‌پنداریم، حلول زمین وسیع و بارور «تقلب» بود.

بیایید با هم نگاهی به این تجربه یک ساله بیندازیم. در اوایل تغییر آموزش از شیوه حضوری به مجازی، چه دانشجویان، چه اساتید و چه دانشگاهها، همگی با معضلی بزرگ روبرو بودند. هر چند هنوز بسیاری از این مشکلات به قوت خود باقی است، اما بسیاری هم حل شد و شاید هم این ما بودیم که به آنها عادت کردیم. از دست دادن فضای حضوری دانشگاه و کلاسها و بقیه لذایذی که نیاز به ذکر آنها نیست، ضرباتی به حق جبران‌ناپذیر بودند. اما «برد» با آنانی بود که از این آب گل‌آلود، به زیبایی ماهی گرفتند یا حداقل ماهی‌های بیشتری گرفتند!

نمره چیست؟ به نظر شما آیا بهترین نظام سنجش علم و عمل یک دانشجو صرفا با یک عدد از صفر تا بیست قابل تعیین است؟ حتما در وجود همهمان، روح ایده‌آل گرایانه و بلندپروازمان به صدا در می‌آید که خیر! معلوم است که چه و چه و چه! اما تا رسیدن آن روز زیبا، که معیار سنجش ما نمره نباشد، نمره معیار سنجش ماست! از استریت شدن برای کارشناسی ارشد گرفته، تا اپلای و تی ای شدن و ... .

همگی قطعا از اساتید برجسته دانشکده‌مان مثال‌هایی در ذهن داریم؛ همان‌هایی که حق و حقوق دانشجویان را ضایع ساخته و نمرۀ به حق آن‌ها را از آن‌ها دریغ کرده و به همین سبب، برجسته شده‌اند. همگی قطعا حداقل یک استاد می‌شناسیم که به هر طریقی، حتما معدل کلاسش باید روی یک عدد خاص تنظیم شده‌باشد؛ یا استادی که درس و امتحانش هیچ شباهتی به هم ندارند. سخن از آن جبهه باطلی است که دوران لذتبخش دانشگاه را با بی‌عدالتی‌های خود، به کام دانشجویان معصوم تلخ می‌کنند و ذکر نام و نشان آن‌ها، نقل و نبات هر محفل دانشجویی و شبه دانشجویی است!

اما در سمت دیگر ماجرا؛ در لشکر مقابل، در لشکر جبهه حق، چه کسانی طلایه‌داران‌اند؟ دانشجویان بر حق و مظلومی که زیر ظلم و ستم این نظام آموزشی و اساتید ظالم در حال تلف شدن هستند و کسی قدردان استعدادهای آنان نیست. همان‌هایی که تمام مدت تحصیلشان به خون دل خوردن‌ها و شب بیداری‌های علمی گذشت و در آخر آن‌گونه که باید و شاید، اساتید حق آنان را ادا نکردند. اما این سربازان جبهه حق، به خوبی آموخته‌اند که چطور حق خود را از این نظام ظالم پس بگیرند. غیر از این است؟!

آمار و ارقام منتشرشده، این واقعیت را به خوبی نمایان می‌سازد که خیل عظیمی از ما، از جمله نویسنده، به کرات، از چوب جادویی تقلب استفاده کرده و استاد و امتحان و نظام نمره‌دهی وی را به سخره گرفته‌ایم. شاید نمونه‌های ذکر شده در پاراگراف‌های اخیر، دلیل و توجیه خوبی برای تقلب کردن باشند؛ استادی که وظیفه خود را به درستی انجام نمی‌دهد و دانشجویی که به تلافی تقلب می‌کند!

انگیزه‌های پنهان زیادی برای تقلب کردن وجود دارد. داشتن معدل پایین، به هر دلیلی، مصداق بارز خسران فی الدنیا و آخره است. رنک نبودن، یعنی کنکور ارشد، رنک نبودن یعنی خداحافظی با اپلای! اینان دلایل به شدت قانع کننده‌ای برای تقلب کردن هستند. از دیگر دلایل قانع کننده ذکر این عبارت است: «من که در آینده به اینها نیازی ندارم پس چرا الکی به خودم سختی بدهم و حرص بخورم؟»

اما فرار تا کی؟ همان طور که ذکر حسنات تقلب برای متقلب امری بی‌پایان است، ذکر معایب تقلب نیز امری است بی‌پایان. اولین و بدیهی‌ترین نتیجه تقلب گسترده در سطح دانشگاه‌ها، کاهش سطح سواد دانشجویان و دو قطبی شدن جوامع دانشجویی است. در یک سو افرادی که به طور معمول درس خود را می‌خوانند و به عنوان منبع تغذیه دیگر دانشجویان عمل می‌کنند و قسمت دومی که محل ارتزاق آنها از قسم اول است. شاید فکر کنید قسم سومی هم وجود دارند که نه تقلب می‌کنند و نه تقلب می‌رسانند. آنها داده‌های پرت این جامعه آماری هستند! کسانی که از مریخ آمده و گل سرشتشان از زمینیان نیست!

نتیجۀ دیگر تقلب گسترده، از بین رفتن معنای نمره است. تقلب کردن همیشه به رنک بهتر ختم نمی‌شود. برندگان این بازی، آن‌هایی هستند که بهتر و بیشتر تقلب کنند! افزایش سطح معدل اکثر دانشکده‌های فنی پس از آموزش مجازی به خوبی نشان‌دهنده این است که موارد زیادی هستند که علیرغم تقلب، چون «خوب» تقلب نکردند، از غافله عشق دوباره عقب مانده‌اند. در این بین آن‌هایی که خود، درس می‌خوانند، تقلب نمی‌کنند و نمره واقعی خود را می‌گیرند و یا فرد رنکی که به ناحق، رنکش بدتر می‌شود و به سبب این موضوع دست از تلاش می‌کشد، متضررهای اصلی این بازی‌اند و این اجحاف، بزرگترین خسارت تقلب است.

آیا در گذشته شما هم از آن دست نوجوانانی بودید که به دنبال بازی‌های هک شده می‌رفت؟ همان بازی‌هایی که پول و ثروت و قدرت و ... آن از ابتدا بینهایت بود. احتمالا در ابتدا شوق و ذوق زیادی برای بازی کردن داشته‌اید و سریعا در طول یک روز، به مراحل آخر بازی رسیده‌اید. اما در نهایت شما از چه لذت بردید؟ از تمام کردن بازی؟ لذت بازی به چه بود؟ لذت بازی، به بازی کردن بود! نه به تمام کردن بازی. تقلب کردن نیز، همان بازی کردن با بازی‌های هک شده است. شاید به آخر برسید، شاید با نمره بهتری به آخر برسید، اما اطراف، تنها سرابی بیش نیست. سرابی که تنها بعد از به پایان رساندن دوره تحصیلات محو می‌شود.

فرایند ابتلای دانشجو به تقلب به مثابه اعتیاد است. ابتدا در دوزهای پایین و احتمالا فقط دروس عمومی. بعدها، استدلال خواهند کرد که دروس پایه، گرچه مهم و پیشنیاز هستند، اما بعداً در صورت لزوم، آنها را بازخوانی خواهند کرد و این دروس نیز آلوده به ویروس تقلب می‌شوند. کمی بعد با این توجیه که در فلان گرایش، فلان درس تخصصی کاربرد ندارد، به سراغ آن دسته از دروس تخصصی هم خواهند رفت و در نهایت، وقتی که تمامی بدن و ریه‌ها درگیر تقلب شد، خود را در حالی که آخرین درس این ترم را نیز با آخرین گروه تقلب به پایان رسانده‌اند می‌بینند. درست در همین لحظه است که نگاهی به پشت سر خود می‌اندازند. ترمی اکنده از تمرینهای کپ زده‌ شده، کوییزهای آغشته به تقلب و «سلام استاد صبح بخیر» های متصل به رخت خواب؛ این ثمره یک ترم تلاش آن‌هاست. از خود میپرسد: «خب؟ چه یاد گرفتم؟» پاسخ می‌شنوند: «یاد گرفتم که به فلان طریق نیروهای وارد بر یک المان از سیال را بازنویسی کنم» و سپس اندکی مکث: «نه، نه! راستی چگونه این کار را میکردیم؟! به یاد ندارم!». او در طول ترم، بنایی ساخته است که به جای تیرآهن، در آن چوب شور استفاده شده و با اولین ضربه همه آن به خرابه‌ای تبدیل می‌شود! «خب! خب! حالا این ترم گذشت. ایشالا ترم‌های بعدی کمتر تقلب می‌کنم!». اما اعتیاد بلای خانمان سوزی است. ترم‌های بعد نیز به همین منوال سپری خواهند شد و در آخر در لوح فارغ التحصیلیش درج میشود : تقدیم به شما و تمامی آنهایی که با کمکشان این مدرک را کسب کرده‌اید!!

و این تازه اول ماجراست. فردی با نمرات عالی و سوادی اندک! این تناقض در آینده خود را نشان خواهد داد. مگر نه این است که معتاد مذکور، در نهایت به پستی یا مقامی رسیده یا به عنوان مهندس در جایی مشغول به کار شده و یا کرسی هیئت علمی‌ای را اشغال خواهد کرد؟ پس دیگر نباید تعجب کنیم اگر ساختمانی با زلزله‌ای خفیف فرو ریخت یا از مسئولی خطایی سر زد و یا چرا بعضی از اساتید در حد دانشگاه تهران نیستند. شاید در گذشته‌ای دور، کرونایی بوده، تقلبی صورت گرفته و نمراتی غیر واقعی به دست آمده و سپس به ناحق، شخصی استخدام شده! و حال آن شخص و این چرخه معیوب در حال باز تولید همان اساتید و مهندسان سابق هستند! تقلبی نباشیم!


تقلبدانشگاهآزمونتقلبیامتحان
نبض دانشگاه در دستانت! |دانشگاه تهران، دانشکدگان فنی، بسیج دانشجویی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید