+ همه چیز از اراده شروع میشود. همانی که نیازش داری برای گذراندن هجده-نوزده واحد سنگین دیگر در ترم جدید. همان ارادهای که جمعش میکنی برای رسیدن به کلاسهای هفت و نیم صبح، برای آماده شدن مصاحبه ورودی شرکت مورد علاقهات، برای نوشتن مقاله و پروپوزال و پایاننامهات، برای یادگرفتن یک مهارت جدید یا حتی تمام کردن کتاب قطوری که تازه دست گرفتهای!
اراده نیرومند، جوهره وجود انسان است. به قول گوته "اگر داشته باشی اش شرایط دیگر چندان اهمیت ندارد"، و اگر نداشته باشی، یا به هر دلیلی از آن تهی شوی، خب تمام میشوی دیگر. به نظر شما انسانیتی باقی میماند از یک تن بی اراده؟ اگر اراده نباشد، ریشه آزادی خواهی هم در روح انسان میخشکد. اصلا میل به آزادی از کجا به سر انسان میزند؟ اگر اراده نباشد، انتخابی نیست. اگر انتخاب نباشد، آزادی معنایی ندارد.
-باشد؛ فهمیدیم اراده خیلی مهم است. این روزها که تنور آزادی گرم است، یکجوری هم به آزادی ربطش دادی. حالا برو سر اصل مطلب. حرف حسابت چیست؟
+ خب پس بگذار رو بازی کنیم. قرار بود بعد از یک سری مقدمه بافی درباره آزادی برسیم به استقلال. چون به هر حال استقلال هم روی دیگر سکه اراده است، حتی شاید روی درخشانترش!
- درخشانتر از آزادی؟
+آزادی ناظر به انتخاب است و استقلال ناظر به طراحی. آزادی را میشود فریب داد، میشود دور زد، میشود طراح را خرید و انتخابها را طوری دستکاری کرد که همه یک سناریوی واحد را دنبال کنند. گزینهها را که مغرضانه چیده باشند، دیگر مگر در نتیجه فرقی میکند "الف" انتخاب شود یا "ب" یا "هر دو گزینه صحیح است"؟
اگر آزادی را حفاظت از انتخابهای بیرونی بدانیم، استقلال حفاظت از اصالت و هویت منحصر به فرد انسان است؛ یعنی من مصرف کننده گزینههای پیش ساخته تو نیستم. من گزینه خودم را اضافه میکنم.
- فعلا که در آزادی انتخاب لباس هم اسیر شدهایم. استقلال پیشکش جمهوری اسلامی!
+شاید هم هویت مستقلی نشان ندادهایم که در چرخه گزینههای ذهن مریض طراح اسیر شدهایم. اگر به عنوان یک زن تو را مخیر کنند بین پکیج "دین، خانه نشینی، حجاب، عقب ماندگی و مردسالاری" و پکیج "سکولاریسم، روابط آزاد، برهنگی، تجدد و زن سالاری" یکی را انتخاب کنی چه میکنی؟ با خودت کلنجار میروی و آخر سر یکی را انتخاب میکنی؟ یا زیر میز میزنی، گزینههایشان را پرت میکنی جلویشان که چطور به خود جرات دادهاند هویت مستقل تو را نادیده بگیرند و بخواهند زندگیات را در قالبهای از پیش ساختهشان جا کنند؟ چرا تو باید خودت را کنار بگذاری و یکی از گزینههای آنها باشی؟ لابد باید بعد از انتخاب هم کلی افتخار کنی که من نماد آزادی زن هستم…! چون آزاد بودم بین دو گزینه مرد محور در نظام ذهنی مرد ساختهای که تصورش از زن چیزی بیش از یک شی زیبای منفعل نیست، خودم انتخاب کنم شی ارزشمند درون خانه باشم یا شی ارزشمند بیرون خانه! متاسفانه از همان اول، جامعه آنقدر زن را به شیرینی آزادی وعده داد که او بیمعطلی، هویت، اهداف و سرنوشت مستقلش را در ازای انتخاب یکی از گزینههای زیر فروخت: یا از زنانگی تهی میشوی و مثل یک مرد کار میکنی و اگر خیلی خوشبخت باشی مثل مرد حقوق میگیری، یا اگر نمیتوانی زن بودنت را کنترل کنی، زنانگیات را به استخدام کار مردان درمیآوری تا لااقل یک فایدهای برای اجتماع داشته باشی!
-از این خبرها هم نیست. زنان زیادی در دنیا عضو انجمنهای فمینیستی و دفاع از حقوق زنان هستند که اجازه چنین سواستفادههایی از زن را نمیدهند. هر هفته میتینگ و سخنرانی و چالشهای جدید مجازی در راستای دفاع از حقوق زنان راه میافتد که بیا و ببین.
+البته که اصل تصورات ضد زن جا افتاده در جوامع امروزی، دقیقا دسته گل همین فمینیستهاست. موج سومیهایی که در جوانی و اوج دوره انقلاب جنسی و اعتراضات دانشجویی دهه 1970 برای رسیدن به آزادی پوشش و روابط آزاد، با عرف جامعه و قانون کشورهایشان درافتادند. حالا همینها پس از 50 سال اینطور به خیانتی که در حق زن و به خصوص نسل بعدشان کردند اعتراف میکنند:
"دخترم را میبینم که با بندها و سگکها در حال کلنجار رفتن است. او دنبال رضایت من نیست، او از من کمک میخواهد تا خودش را در این لباسها جا کند. او را در دنیایی جا کنم که به معنای واقعی کلمه پیچیدهتر و ترسناکتر شده است. چون هم نسلان من او و امثال او را از قوانین و قواعدی آزاد کردند که بسیار روشن بودند و او را در امنیت قرار میدادند" (کتی گایزوایت، پنجاه چیزی که تقصیر من نیست)
البته آنها هم میراث نسل فمینیستهای قبلی را کامل کردند، همانها که میگفتند، چرا فقط مردها باید کار کنند؟ چرا فقط آنها میتوانند پول دربیاورند؟ چرا ما را به کارخانهها راه نمیدهند؟…یعنی این زن بعد از دههها چرخش چرخ صنعت حول محورهای مردانه، اعتراضی به اینکه چرا همه این ساختارها مطابق فیزیک و روانشناسی مردانه طراحی شدهاند نداشت؟ برنامهای برای زنانهسازی بستر ورودش در نظر نگرفته بود؟ یعنی فقط مشکل این بود که او زن بود و حالا انگار که سالها با زن نامیدنش به او اهانت کرده باشند میخواست اثبات کند اصلا هم زن نیست، اصلا هم احساسات زنانه ندارد، اصلا نیازی به گذراندن وقت با بچهاش ندارد، اصلا هم قوای جسمیاش بعد از ده ساعت کار بیوقفه تحلیل نمیرود و از کار کردن در محیطهای سخت یا شنیدن فحشهای رکیک اذیت نمیشود! و چه بهتر از این برای جامعه مردان؟ زن غربی به آزادی انتخاب رسید. حتی برایش جشن گرفت. چون حالا میتوانست از بین نقشهای مردانهای که به او ارائه میشد یکی را آزادانه انتخاب کند!
آن اوایل کسی نفهمید تاوان آزادی به سبک غرب تهی شدن زن از زنانگی است. زن به مرور احساس کرد سرکوب ظرافتها، عواطف و خودداریهای زنانه، تنها راه پذیرفته شدنش در جامعه مردان است. فهمید اگر حقوق مشابه میخواهد، موقع کار باید با استانداردهای یک مرد رفتار کند و دردناکتر از آن، پذیرفت اینها استاندارد های مشترک انسانی (و نه مردانه) برای محیط کار است. دلیلی ندارد از شوخیهای مردانه برنجد، کم کم باید گوشش را به ادبیات بعضا سخیف عادت دهد، به هر حال کسی اینجا ملزم به رعایت آداب و معاشرت مناسب با خانمها نیست. ولی خب به عنوان زنگ تفریح مردان، از اینکه زن، هر چند وقت یکبار زنانگیاش را با تجدید آرایشی یادآور شود هم استقبال میشود!
- خب حالا اینها به من چه؟ اینها مال دههها قبل است و قرار نیست ما اشتباهات آنها را تکرار کنیم. حرف من واضح است. من آزادی را برای زن و در راه بهبود زندگی زن میخواهم استفاده کنم و اولین قدم کنار گذاشتن پوشش اجباری است؛ چیزی که نماد ظلم و توسری خوردن زن شده است.
+فقط وقتی روسری آتش زدن را میشود در راستای رهایی از ظلم فهمید که تو با همین خشونت با مردی که "روسریت رو دربیار" میخواند هم برخورد کنی.
تو تصمیم بر ترک حجاب گرفتی تا از ظلم تفکر مردسالار رها شوی، به او چه ربطی دارد که میخواهد موهای تو باز باز باز باشد؟
چرا جامعه مردان در این حد و ابعاد استقبال میکنند؟ اصلا کدام طیف از جامعه مردان همپای اعتراضاتت است، چطور سلبریتیهایی که تا دیروز متهمان جدی جریان me too بودند حالا حامی حقوق زنان شدهاند و به برداشتن حجاب تشویقت میکنند؟
حجاب به کنار، اعتراض به محیطهایی که به خاطر راحتی زنان، به زنان اختصاص داده شدهاند دیگر کجای سناریوی بهبود زندگی زن جا میگیرد؟ جمعیت دخترانی که سینی غذا به دست پشت در سلف پسران برای رسیدن به آزادی(!) صف کشیدهاند کدام قطعه از پازل کرامت انسانی زن را کامل میکنند؟ شادی زنان از فتح واگنهای مخصوص بانوان توسط مردان چطور؟ اینها بیشتر شبیه یک شوخی باورنکردنی است؛ یک شوخی بیمزه. یک جلوه از شوخیهای توهین آمیز زن زندگی آزادی با جنس زن!
- اینها نافرمانی مدنی است، همین. تو نفست از جای گرم بلند میشود، وقتی نمیگذارند با آرامش اعتراض کنی و مخالفتت را اعلام کنی، مجبور میشوی به نافرمانی و تخلف از قوانین رو بیاوری.
+اصلا قبول؛ با هر روند منطقی یا غیرمنطقی به این نتیجه رسیدی که حرفت را فقط با تخلف از قوانین اجتماعی میتوانی بزنی، چرا حمله به قوانین ناظر بر منافع زنان؟ یک نفر را بیاور از لحاظ عقلی و روانشناسی استدلال کند برداشتن حریمها و دسترس پذیر شدن زن به نفع زن است نه مرد. مخالفت با پوشش قبل از دهن کجی به قانون جامعه و حکومت، کنشی بر محور منافع مردانه است و از همان جنس فریبهای فمینیستی. قرار نیست زنان بعد از گذشت صد سال باز هم با وعده تشابه حقوق و وظایف در چاه انکار هویت جنسی بیفتند که؟!
- حرف حسابت چیست؟ بعد از سالها سلطه افکار مردسالارانه، زنان به دنبال احقاق حقوق از دست رفتهشان به پا خواستهاند؛ اعتراض دارند. آزادی میخواهند. در پوشش، در رفتار، در فعالیت اجتماعی، در کار. مشکل شماها چیست؟
+از اساسیترین مشکلاتمان حجم زیاد رفتارهای مردانه، تصمیمهای مردانه، حضور مردانه و حتی خشونتهای مردانه به اسم جنبش حقوق زنان است که نشان میدهد سلسله جنبان "زن زندگی آزادی" نه زن است و نه آزادگیاش!
حرف من این است: میخواهی اعتراض کنی، به شیوه خودت اعتراض کن. در قالبهای دیگران جا نگیر. دستاویز اهداف مردان نشو. یک زن معترض با هویت مستقل باش، که اگر شعار میدهد، اعتراض میکند، اعتصاب میکند و هزینه میدهد، پشتش به نظام فکری محکمی گرم است که ریشه در ساعتها مطالعه تطبیقی و تاریخی دارد، نه استوری سلبریتیها و هجمههای موقت رسانهای.
وقتی با آگاهی از تواناییها و حقوق جنسیتی و در نظر گرفتن نیازهای جامعه، گزینه متناسب ناظر به منافع خودت را ارائه دادی، تازه آزادی انتخاب شانیت پیدا میکند. حالا میتوانی عَلم دفاع از حقوق زنان دست بگیری. اینجا اگر دورت را از جمعیت مردان "زن،زندگی،آزادی" گویِ قبلی خالی دیدی، احتمالا علامت خوبی است، تعجب نکن!