نشریه نبض
نشریه نبض
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

روایت دانشگاه، شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱

پرده اول: تجمع پیش از ناهار، شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱

از صبح، هنگام ورود کارت‌ها به دقت چک می‌شوند و حراست لیستی را هم در دست دارد که به نظر می‌رسد عده‌ای ممنوع‌الورود شده باشند.

ساعت ۱۱: عده‌ای درحالی‌که تعدادی پلاکارد در تسلیت شهدای شاه‌چراغ آماده کرده‌اند به سمت قسمت روبرویی ساختمان مکانیک جدید می‌روند. از قبل قرار گذاشته‌اند روز شنبه جلوی ساختمان مکانیک نماز بخوانند و دسته‌ی عزاداری راه بیندازند و برای شهدای شاهچراغ سوگواری کنند. تا اذان ظهر کم‌کم جمعیت آماده برپایی نماز می‌شوند. صدای اذان از مساجد محله بلند می‌شود و جماعت قامت می‌بندند.

ساعت ۱۱:۳۰: عده‌ی دیگری کم کم جلوی سلف تجمع کرده و به سمت در شرقی دانشکده حرکت می‌کنند. شعارها در مسیر همان شعارهای همیشگی «زن، زندگی، آزادی» است.

ساعت ۱۱:۴۰: به محض اینکه به سردر می‌رسند شعارهایشان هم رادیکال می‌شود. بر خلاف ادعایشان که می‌گفتند تا گاردی‌ها نباشند شعارها مسالمت‌آمیز خواهد بود از همان ابتدا برای عده‌ای آرزوی مرگ می‌کنند، عامل حادثه‌ی شاهچراغ را نظام و رهبری و سپاه می‌دانند و تندتر و توهین آمیزتر هم می‌شوند. مودبانه ترین شعارشان می‌شود «جمهوری اسلامی، نمی‌خوایم، نمی‌خوایم» اشاره کرد.

ساعت ۱۱:۵۵: با واردشدن پیش‌نماز برای اقامه نماز حرمت، جمعیتِ سمتِ سردر، هو کنان به استقبالش می‌روند و علیه او و باقی روحانیون (به قول خودشان آخوندها) شعار می‌دهند. ظاهرا بین لیدرها بر سر انتخاب شعارها دعوای مختصری صورت می‌گیرد اما در ادامه شعارهایی رکیک‌تر از قبل سرداده می‌شوند.

ساعت ۱۲:۲۰: حراست در را برای ماشین‌های اساتید و کارکنان باز می‌کند اما بعد فقط به بستن میله اکتفا می‌کند و درها را نمی‌بندد. دانشجویان بی‌شرف‌گویان به سمت در می‌روند و بعد از بستن در کف زنان به عقب بازمی‌گردند. چندین و چند بار این اتفاق می‌افتد و حراست قصد کوتاه‌آمدن ندارد. هر دفعه دانشجویان خود درها را می‌بندند. بیرون درها اما خبری نیست و رهگذران توجه خاصی به «ایرانی با غیرت حمایت حمایت» نشان نمی‌دهند.

از آن سو در همین لحظه، پس از اتمام نماز حرمت، به رسم هیئات مذهبی سخنران مذهبی برای صف نمازگزاران نطق می‌کند. سلام و عرض ادبی دارد به محضر ولی عصر و بعد شهدای شاهچراغ. بعد از سخنرانی جمعیت دسته عزاداری را از همان جلوی مکانیک شروع می‌کند. خود دسته دو گروه شده‌است، می‌خواند و بر سینه می‌زنند و می‌خوانند "کشتند خدا زائر مظلوم به شیراز، دگر وقت جهاد است"، " با چادر زهرا شده پرپر گل این خاک، دگر وقت جهاد است" .

جمعیت در حال سوگواری به سمت درب شرقی حرکت می‌کنند. گروه قبلی که از سلف شروع کرده بودند و جلوی در ایستاده بودند به شعارهای ساختارشکنانه‌ی خود ادامه می‌دهند. شعارهایی همچون "امسال سال خونه، نظام سرنگونه" هم به شعارهای قبلی اضافه می‌شود. همچنین آخرین «ما تماشاگر نمی‌خواهیم به ما ملحق شوید» ها را روانه افرادی که در اطراف ایستاده‌اند می‌کند که اگر تا الان تصمیم همراهی نگرفته‌اند، از هیجان تقابل دل‌یک‌دله کنند.

ساعت ۱۲:۴۰: عده‌ای با لباس سپاه سوار بر موتور جلوی سردر می‌رسند و جمعیت انگشت‌های وسط‌شان را بالا می‌آورند و شعار می‌دهند. یک نفر از دانشجویان مسئول برگزاری دسته عزاداری‌ست سریعا از دانشکده خارج می‌شود و از آنه‌ها خواهش می‌کند از سردر دور شوند تا جو دانشکده متشنج نشود و درگیری پیش نیاید. حتی برخی از آن‌ها قصد فیلم‌برداری داشتند که درخواست می‌کند این کار را نکنند. بعد از اصرار فراوان موتوری‌ها آن‌جا را ترک می‌کنند؛ اما وقتی این دانشجو به داخل دانشکده برمی‌گردد جمعیت معترضین جلوی سردر شروع به توهین و فحاشی به او می‌کنند.

ساعت ۱۲:۴۵: جمعیت پشت به سر در می‌کند و رو به دسته عزاداران، شعار‌ها و توهین‌هایشان را به سمت بسیجی‌ها روانه میکند و دستانشان را در هوا تکان می‌دهند. انگشتهایشان را به نشانه توهین بالا می آورند و فحش های رکیک جنسی می‌دهند. بالاخره دسته‌ی عزاداری هم به این گروه می‌رسد. شعرها و نوحه‌ها تمام شده و شعارهای تقابلی شروع می‌شود. گروه جلوی سردر شعارهای قبلی را سر می‌دهد و گروه دیگر شعارهایی همچون : «زن، زندگی، شهادت/ شیراز ما تسلیت»، «ما لشگر امامیم آماده‌ی قیامیم»، «دیکتاتورِ دانشگاه، بی ادبی تا کجا؟» «دانشجو ادبت کو؟»، «از زاهدان تا شیراز جواب بده برانداز» «مقابل جنایت داعشی، ساکتی و حامی کشتارشی». و وقتی با سوت و کف‌های طرف مقابل مواجه می‌شوند شعار سر می‌دهند که «ایران شده غرق خون، دست می‌زنن تو میدون»، «عزادار بی‌غیرت دست نزن دست نزن!» هر دو گروه یک زنجیره جلوی صف تشکیل داده است که بین گروه‌ها برخوردی شکل نگیرد و اوضاع از کنترل دانشجویان خارج نشود. شعارهای طرف مقابل که توهین و تهدید بسیجی‌هاست با «بسیجی با غیرته، خادم این ملته» و «از صف مردم همیشه جدایید، موقع سیل و زلزله کجایید؟» پاسخ داده می‌شود. باز هم فحاشی می‌شود.

ساعت ۱۲:۵۰: یکی از دخترهای گروه جلوی سردر؛ از دانشجو بودن یکی از دانشجوهای چادری که نظاره‌گر آن‌هاست سوال می‌کند. دقایقی بعد، او را که گوشی در دست داشته، با داد و هوار متهم به نوشتن اسم بچه‌ها می‌کند و جماعت پشت‌سرش بی‌خبر از همه‌جا «بی‌شرف بی‌شرف» سر می‌دهند.

ساعت ۱۲:۵۵: لیدرها‌ جلوتر می‌روند و از دانشجوهایی که اطراف ایستاده‌اند و تماشا می‌کنند می‌خواهند که همراهی کند. حراست چتر جلوی در را به گوشه‌ای می‌برد تا جلوی دست‌وپا نباشد. در همان حین پیش نماز که قصد خروج را دارد کمافی‌السابق مورد هجمه شعارهای توهین‌آمیز قرار می‌گیرد.

ساعت ۱۳:۰۵: گروه جلوی سردر تصمیم می‌گیرد برود سلف و ناهار بخورد، از سمت دیگر بلوار شروع به خارج شدن می‌کند. در همین میان دقیقا داخل بلوار وسط دانشکده، درگیری ای بین چند نفر شکل می‌گیرد. سریعا زنجیره انسانی از دوگروه تشکیل می‌شود تا اتفاقی نیفتد. پس از رفتن گروه اول، دسته عزاداری جلوی در می‌ایستد و شروع به سینه زنی می‌کند. جمعیت با هم سرود می‌خوانند «از خون جوانان حرم، لاله، خدا لاله، خدا لاله دمیده ...»

ساعت ۱۳:۲۰: در همان جا که ایستاده‌اند یکی از دانشجویان دختر، کارت دانشجویی در دست، نطق می‌کند. از این می‌گوید که چطور هربار ایرادی به نیروهای مسلح وارد بوده سکوت نکرده‌اند و هزینه داده‌اند. از سربازی تا ترور شهید فخری‌زاده. چطور زمانی که حق‌وباطل این‌قدر واضح خودش را به شکل ترور نشان داده است صدایشان برای انتقاد نلرزیده. چه رسد به حالا که از هر طرف شود کشته درد این سرزمین است. چطور حتی زمانی که دانشگاه مجازی بوده مردم را فراموش نکرده‌اند و در اردوی جهادی و هپکو و هفت تپه و امیدیه به دنبال حل مشکلات مردم دویده‌اند. بعد می‌گوید که " به ما می‌گویید حیا کنیم؟ شما که فقط چون گفتیم حالا که به آزادی معتقدید دیکتاتور نباشید، به تمام خانواده‌ی ما فحش‌های رکیک نسبت دادید و ریمو کردید و تهدید کردید شما باید حیا کنید". در آخر هم می‌گوید "باید صف‌تان را از تروریست و تجزیه‌طلب جدا کنید. شما دیدید در برلین چه پرچم‌هایی در حمایت بلند شد. باید از این‌ها اعلام برائت کنید و جامعه را بیش از این به سمت ناامنی نبرید." بعد از او یکی از پسرها بیانیه اخیر بسیج فنی را قرائت می‌کند.

ساعت ۱۳:۳۰: همان جمعیت در حالی‌که شعار می‌دهد به سمت در غربی به راه می‌افتد و در میدان جلوی مکانیک شروع به سینه‌زنی و خواندن اشعار در محکومیت حادثه تروریستی شیراز می‌کند و تا یک ربع بعد عزاداری ادامه دارد...


دانشگاه مجازینیروهای مسلحجمعیتگروه
نبض دانشگاه در دستانت! |دانشگاه تهران، دانشکدگان فنی، بسیج دانشجویی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید