نشریه نبض
نشریه نبض
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

زن، زندگی، استعمار

در خزان 1401 حوادث تلخی در کشورمان به وقوع پیوست که هر جنبه از آن تا سال‌ها باید مورد بررسی قرار بگیرد. در نهایت گفتمانی که خود را راه نجات ایران معرفی می‌کرد به دلیل ضعف‌ها و اختلافات بسیار چیزی جز حدود 200 کشته و خسارات مادی و معنوی برای ایران به ارمغان نیاورد. مهم‌ترین ضعف این گفتمان از نظر نگارنده ضد استقلال بودن آن است.

کلمه استقلال به عنوان یه کلمه پرتکرار و محوری در تمام جنبش‌های تاریخ بشری بوده‌ است. به خصوص در کشور و جغرافیای ایران که همواره مورد هجوم اقوام مختلف بوده، حفظ استقلال و رهایی از سلطه بیگانه همواره به عنوان یک موضوع کلیدی در شعارها و اهداف جنبش‌های تاریخ ایران متجلی بوده‌ است. اما استقلال چه معنایی دارد؟ در چه گستره‌ای معنا می‌شود؟

استقلال کلمه‌ای عربی به معنای «کم‌کردن و به حداقل رساندن» می‌باشد. حال با توجه به این معنی لغوی اگر بخواهیم تعریفی مفهومی در حوزه حاکمیت برای آن ارائه کنیم می‌توان گفت استقلال عبارت است از«داشتن قدرت تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری همراه با اعمال آن در حیطه حاکمیت»

بر اساس این تعریف چنانچه ملتی بتواند بدون تاثیرپذیری از محیط خارجی اعم از منطقه‌ای و نیروهای اثرگذار بین‌المللی چون قدرت‌های بزرگ، سازمان‌های اقتصادی بین المللی(مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول) و شرکت‌های چند ملیتی برای خود برنامه‌های کلان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تدوین کند، آن را ملت مستقل می‌نامند.

حال با این تعریف آیا کشور ایران در طول تاریخ از استقلال برخوردار بوده است؟

برای بررسی این موضوع کمی در تاریخ به عقب برمی‌گردیم. از اواخر دوره صفویه همزمان با گسترش استعمار کشورهای غربی در سراسر جهان، کشور ما نیز دستخوش دخالت دولت‌های خارجی شد. روسیه از شمال و انگلیس از جنوب مشغول بررسی و باز کردن جای پا برای حضور در ایران بودند. رفت و آمد مستشرقین شروع شده بود و مقامات خارجی در حال اخذ امتیازات اقتصادی از درباریان ایران بودند. با شورش هوتک‌ها و سقوط خاندان صفوی هرج و مرجی چند ساله در ایران ایجاد شد که دولت‌های خارجی بهترین استفاده را از آن کردند. روس‌ها جای‌ پای خود را در قفقاز و شمال ایران فعلی باز کرده، انگلیس‌ها پس از تصرف هند خود را به مرزهای جنوبی ایران رساندند. این اتفاقات و به تبع آن جدایی بخش‌هایی وسیعی از قلمرو ایران تا میانه‌های حکومت قاجار نیمی از فاجعه‌ای بود که برای ایران و استقلال آن به وجود آمد. در طی این زمان قراردادها و امتیازات اقتصادی‌ای که به دول خارجی توسط مدعیان تاج و تخت داده می‌شد، راه آن‌ها را برای دخالت در امور ایران فراهم کرد. اوضاع در زمان قاجار به نحوی پیش‌آمد که در قراردادها فقط خاک کشور را از دست نمی‌دادیم بلکه استقلالمان را هم می‌فروختیم. نفوذ روسیه و انگلیس به حدی در ایران گسترده شده بود که دیگر پادشاهان ایران قادر به اتخاذ یک تصمیم مستقل در قلمروی خودشان بدون کسب اجازه از سفرای خارجی نبودند. گویی ایران و حاکمیتش وجود خارجی نداشتند و هرچه بود تصمیمات مشترک روسیه و انگلیس بود که باید منافع هر دو دولت را تامین می‌کرد. این کاریکاتور که در سال 1907 به چاپ رسیده است خود گویای وضع ایران در آن دوره است.


اما انگلیس‌ها به همین مقدار قانع نبودند. آن‌ها که تجربه موفق استعمار هند را داشتند، تلاش کردند تا به بهانه شرکت‌ها و قراردادهای اقتصادی، نفوذ خود را از دخالت در سیاست‌ها فراتر برده و تمام شئون زندگی مردم ایران مسلط شوند. فرهنگ اسلامی-ایرانی این مردم اجازه نمی‌داد که انگلیس‌ها پا را از این فراتر بگذارند. در قرارداد مفتضحانه رژی برای انحصار تجارت تنباکو به قدری امتیاز به انگلیس‌ها داده شد که با ورود مرجعیت آن زمان، میرزای شیرازی، و خروش مردم در سراسر کشور شاه مجبور به عقب‌نشینی شد. سرانجام قاجار که استقلال مملکت را به این شکل مخدوش کرده بود جای خود را به رضا پهلوی داد. اولین سلسله پادشاهی که با دخالت مستقیم یک دولت خارجی در کشور مستقر شد. این نوع به قدرت رسیدن پهلوی‌ها هم لاجرم آن‌ها را تبدیل به یک آلت دست نیروهای خارجی کرده بود. تمام تصمیمات مهم کشور در زمان رضاخان با انگلیس و در زمان محمدرضا با آمریکا باید هماهنگ می‌شد که مبادا رضایتشان جلب نشود. مشاوران خارجی در امور اقتصادی، نظامی و عمرانی در کنار شرکت‌ها و موسسات آمریکایی عملا ایران را به ایالت 51ام تبدیل کرده و ساختمان بزرگ سفارت آمریکا در خیابان روزولت کابینه اصلی ایران شده بود. دیگر آمریکا برای دفاع از متحدانش از ویتنام تا عمان از سربازان و امکانات ارتش ایران استفاده می‌کرد. در چنین وضعیتی بر خلاف انتظار دول غربی انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست که یکی از محورها و اهداف اصلی آن دفاع از استقلال کشور در مقابل بیگانگان عنوان شده بود. ملت ایران توانست استقلال خود را که چند قرن به دست بیگانگان لگدمال شده بود را احیا کند. دیگر آمریکا، انگلیس و شوروی نبودند که برای ایران تعیین تکلیف کنند و اگرخواسته‌شان عملی نشد شاه و نخست وزیر را عوض کنند. سرنوشت کشور در دست خود ملت ایران بود. اما این وضعیت مطلوب کشورهایی که منافع خود را از دست داده بودند نبود. از سال 57 حملات نظامی، تحریم‌های اقتصادی و فشارهای سیاسی را برای گرفتن استقلال مردم ایران وارد کرده‌اند که تاکنون راه به جایی نبرده‌ است.

حال که مروری بر وضعیت استقلال کشورمان داشتیم برمی‌گردیم به اول متن که چرا حوادث سال گذشته جنبه‌ی ضد استقلال داشتند؟

کسی نمی‌تواند منکر نقش اصلی رسانه‌های خارج نشین مانند بی‌بی‌سی، اینترنشنال، منوتو و سایر شبکه‌ها در رسانه‌ای کردن آشوب‌ها و هماهنگی تجمعات سال گذشته بشود که وجه مشترک همه‌ی این رسانه‌ها، پشتیبانی و حمایت مالی دول خارجی از‌ آن‌ها است. در طرف دیگر این میدان کسانی به عنوان لیدر و رهبران اپوزیسیون معرفی می‌شوند کشور به کشور در پارلمان‌ها و کابینه‌ها به دنبال گدایی توجه از سیاستمداران غربی بوده و از هیچ فرصتی برای ابراز ارادت به آن‌ها و دادن وعده مبنی بر تامین منافع دولت‌هایشان در ایران آزاد! دریغ نمی‌کردند. این رهبران و رسانه‌ها به حدی خالصانه در جهت منافع روسایشان تلاش می‌کردند که دستور به خوشحالی مردم بعد از باخت تیم ملی در جام جهانی با پرچم‌های بیگانه داده و ناباورانه عده‌ای نیز از این دستورات پیروی کردند. حمایت از تجزیه ایران و دادن به تریبون به تجزیه طلبانی که دستشان به خون مردم آلوده‌است از دیگر اتفاقات عجیبی بود که در سال گذشته به وقوع پیوست.

این اولین بار در تاریخ نیست گروهی با دلخوشی به حمایت‌های بیگانه در مسیر نابودی کشور و هویت ملی خود قرار می‌گیرند. از اعرابی که با حمایت انگلیس علیه عثمانی شورش کردند و در نهایت به زیر یوغ استعمار فرانسه و انگلیس رفتند، یا ابراهیم خان جوانشیر حاکم قره‌باغ که خود را تحت الحمایه روس‌ها کرد و در نهایت توسط همان روس‌ها با زن و بچه‌اش قتل عام شد، یا شورای انتقالی لیبی که پای ناتو را به کشورشان باز کردند و در حال حاضر کشورشان هر روز بیشتر تخریب می‌شود در عین این که منابعشان به غارت اروپایی‌ها می‌رود، تجزیه طلبان کُرد هر روز با وعده حمایت یک دولت خارجی جنگ و خون‌ریزی می‌کنند و در نهایت فقط خون جوانانشان را به هدر می‌دهند تا کشورها از یکدیگر امتیاز سیاسی بگیرند.

صدها مثال این‌چنینی در تاریخ وجود دارد اما باز هم عده‌ای ساده‌لوحانه به دنبال حمایت غربی‌ها برای غلبه بر بخشی دیگر از مردم هستند تا دوباره ایران را به دوران سیاهی برگردانند که کوچک‌ترین مسائل کشور باید با سفارت‌خانه‌ها هماهنگ می‌شدند تا مبادا موجب نارضایتی دول خارجی شود.

وضعیتی که اکنون در کشورما وجود دارد نتیجه دو قرن مبارزه و مجاهدت مردم ایران می‌باشد و کسانی که به اسم آزادی به دنبال برگرداندن دولت‌های استعمارگر به ایران می‌باشند مرتجعین مدرنی هستند که دانسته یا نادانسته در راستای نابودی استقلال کشور و بازگرداندن آن به 200 سال پیش تلاش می‌کنند.


استعماراستقلال و آزادیتاریخ ایرانزن زندگی آزادینواستعمارگری
نبض دانشگاه در دستانت! |دانشگاه تهران، دانشکدگان فنی، بسیج دانشجویی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید