خوشبختانه (یا شوربختانه) شما قرار است یک دانشجوی "فنیخوان" باشید. از فردای اعلام نتایج نهایی کنکور احتمالا مهندس گفتن تمام فامیل_به تمسخر یا تفاخر_ شروع خواهد شد و بعضا همین حالا هم شروع شده. اما "فنیگری" فقط به مهندس مهندس خطاب شدن ختم نمیشود. این تازه شروع شوربختی (یا خوشبختی) یک فنیخوان است.
اگرچه این روزها تعداد متقاضیان رشتههای فنی_مهندسی رو به کاهش گذاشته و در اندک بودن، گوی سبقت از دو رشته رقیب خود ربوده؛ اما این موضوع هیچ چیز از ارزشهای بچههای فنی کم نمیکند! نمود فنیخوانها در جامعه مانند گذشته همچنان اظهر من الشمس است. در حقیقت خوش درخشیدن ما به خصوص در تاریخ معاصر باعث این نگاه دیرین مردم شده است.
یک "فنیخوان" همیشه این نگاه سنگین را روی خود حس میکند. همین دید عجیب مردم است که زندگی ما را دستخوش تغییر خواهد کرد. راه فراری هم از آن نیست!
حالا امتداد این نگاه به کجا ختم میشود؟ فارغ از میزان رضایت خود از دانشگاه و رشتهای که در آن پذیرش خواهید شد، این صندلی که شما قرار است اشغالش کنید_ حالا هر جا که باشد_ هم اکنون آرزوی افراد بسیاری است. آنکه ماهها فکر و ذکرش کنکور بوده و دغدغهاش امتحان نهایی، غایت ۱۸ سال زندگیاش را در سه ساعت کنکور میبیند. و آورده این سه ساعت کنکور فقط و فقط یک صندلی است. آن هم معمولا کهنه و ترکخورده!
از آنجایی که صندلی درب و داغان هر جایی پیدا میشود و دستور ساخت سادهای هم دارد نتیجه میگیریم ا اصل ماجرا آن است که صندلی کجا قرار دارد. یعنی جایگاه آن صندلی است نه آسیب دیدن ۷ تا مهره از ستون فقرات طی ۴ سال کارشناسی. اما این چه صندلی شکستهایست که این همه سر و دست برایش میشکند؟
از این رو همینجا قولی دهید که این سوال را تا آخر دوران تحصیل (و حتی پس از آن!) هرگز فراموش نمیکنید. اهمیت این پرسش در حد اهمیت به یاد داشتن آدرس خانه است. حقیقتا از کجا و برای چه آمدهای؟
چه میشد اگر سر جلسه کنکور یک گزینه اشتباه وارد میکردی؟ یا کمی بعد در آینده نزدیک، یک رقم کد انتخاب رشته را جا به جا وارد کنی؟ خیلی شیک و مجلسی صندلیات از این سوی کشور به آن سو خواهد رفت و حالا یک نفر دیگر روی صندلی قبلیات نشسته است.
این جامعه مهندسین ما از گذشته در چشم مردم جزئی از نماد فرهیختگی کشور بوده و هست. از این جهت کل جامعه تن به پرداخت هزینههای تربیت این قشر فرهیخته دادهاند. شاید حتی بتوان گفت این جز معدود مواردی است که مردم نه صرفا با موافقت بلکه با رغبت حاضرند هزینه بپردازند. اما چرا جامعه باید پول روی صندلی شکسته نشستن ما را بدهد؟
پاسخ ساده است: تا خودشان دیگر روی صندلی شکسته ننشینند! به این معنا که این جامعه فرهیخته صندلیهای شکسته جامعه را تعمیر و ترمیم کند و درد فرو رفتن میخ کج در کمر مردم را کاهش دهد. حالا این صندلیها میتوانند برچسب اقتصادی،فرهنگی، سیاسی و... داشته باشد. آدمهای زیادی در جامعه چشم به در امید دوخته و منتظر، روی صندلی شکسته خود نشستهاند تا شاید روزی یکی مثل من و تو در را باز کند و...
متاسفانه اما، ما مدتهاست اصرار داریم جامعه را از خود ناامید کنیم. پشت به جامعه کرده، پا روی پول مردم گذاشته، دست از دستگیره در نورانی برداشته و به آن پشت میکنیم. از روی صندلی شکسته خود بلند میشویم به امید نشستن روی صندلیای راحت و جدید، حتی در ناکجا آباد، حتی دور از خانه و خانواده... فراموش کردیم سود تلاش برای جامعه نهایتا در جیب خودمان خواهد رفت. همانطور که جامعه تلاش میکند با پرداخت هزینه در نهایت سود را به جیب خود برگرداند.
حالا دوربینمان را بچرخانیم و با یک زاویه دید جدید دوباره سراغ سوال قبلی برویم. اگر با تلاش و زحمت خود توانستی صندلی یک نفر دیگر را صاحب شوی یا به عبارت عامه تر، در مسابقه کنکور به قدر یک سوال موفق تر عمل کنی و رقیبت را کنار بزنی، در حقیقت جایگاه جدیدی را از آن خود کردی؛ جایگاهی که میتوانست متعلق به فرد لایقتری شود! لیاقت نه بر اساس تلاش در تحصیل علم و یادگیری روشهای تست زنی؛ بلکه بر پایه دیدن صندلیهای شکسته جامعه! این تستهای دفترچهی کنکور نمیتوانند تعیین کنند چه کسی توانایی تعمیر صندلیهای جامعه را دارد. این تستها سرد و بی روحاند. درد ندارند. غم ندارند. شادی هم ندارند. اما آنکه جوابی برای تستها پیدا میکند باید اینها را داشته باشد تا خودش هم مثل تستها نشود، بلکه مثل مردم باشد.
اما منِ دانشجو مگر چه کاری میتوانم بکنم؟ مگر دانشجو وظیفهای به جز دانش جوییدن هم دارد؟ الحق و الانصاف خود این دانش جوییدن هم برای خود موضوعیت دارد. اما دانشگاه فقط فضای درسخواندن را برای ما فراهم نمیکند. مخصوصا دانشگاه بزرگی مثل تهران! در چنین دانشگاهی فضا برای انواع فعالیتها باز است.برای انواع فعالیتهای درسی و علمی و بعضا غیر درسی تشکلها، کانونها، انجمنهای مختلفی در دانشگاه ایجاد شده است؛ که در هدف و کارکرد رنگارنگاند و متفاوت. این مجموعهها در واقع فضای مناسبی ایجاد میکنند تا دانشجو چند بعد دیگر به دانش جوییدنش اضافه کند.
شما میتوانید قاشق خود را در کاسه هر تشکلی فرو برید و مزه کار کردن با هر قشری را بچشید. منتهی حواستان باشد به دنبال چه مزهای هستید. هر تشکلی حال و هوای خود را دارد. برای اینکه وضعیت مشخصی داشته باشند یک اساسنامه تدوین کرده و معمولا در آن به هدف خود از فعالیت اشاره میکنند.
پس با یک بررسی اجمالی میشود مزهی هر تشکل دانشجویی را تا حدی پیشبینی کرد.
حالا شما، به عنوان یک دانشجوی گرسنه و قاشق به دست، متناسب با مزهای که به دنبالش پا در دانشگاه گذاشتید به دنبال انتخاب تشکل بروید. برخی صرفا مزه شیرین تفریح و زندگی در لحظه را میطلبند و به هیچ بساط عیش و نوشی نه نمیگویند (ته کار اینها هم معمولا تلخ است). بعضی هم تصمیم میگیرند به دنبال حل مسئلهای باشند. حال این موضوع که کدام مشکل و مشکلِ کجا، خود دنیایی دارد.
مسئلهای که دانشجو به جانش میافتد تا حلاجیاش کند، گاها در سطح ملی بالا است و گاه تا سطح دعواهای خالهزنکی میان دانشجویی پایین میآید. در این بین البته بعضی به مشکلات خود دانشگاه میپردازند. تعدادی فاز مذهبی دارند و محل اثر خود را مسائل مذهبی میدانند. در نهایت تعدادی هم در تعقیب سیاستاند و با نگاه سیاسی به مسائل پیش میروند. اینکه کار دانشجویان عضو هر کدام از تشکلها تا چه حد مشرف به صندلیهای شکسته مردم است دیگر قضاوتش با شما!
با این توصیفات ممکن است هر تشکلی به مذاق شما خوش نیاید. هر چه نباشد وقت طلا است (در دوران دانشجویی حتی بسیار ارزشمندتر) و شما قرار است این زمان را خرج تشکل منتخب خود کنید. پس مهم است در کدام تشکل و چه میزان قرار است فعالیت کنید. این یعنی باید موقع انتخاب نهایی وسواس به خرج دهید. هر چه نباشد این تشکلهای رنگارنگ ایرادات و حفرههایی هم در دل خود دارند. هر کدام جمع رفاقتی مختص به خود را دارند و خب بعضی از این جمعها آسیب زنندهاند! تشکلهایی هم هستند که وقتی در اخر به مسیری که در آن طی کردهای نگاه میکنی به خود مفتخر خواهی شد. مهم این است که شما خطکش به دست تشکلها را ردیف کنید و با معیار صحیح، خود انتخاب بفرمایید.
جنس تشکلها دانشکده تا دانشکده تفاوت دارد و به بوم آنها وابسته است. دانشکدگان فنی دانشگاه تهران از این جهت که در آن با تعدد دانشکده مواجه هستیم بوم خاص و ویژهای دارد. تنوع بالای رشتهها در عین یکی بودن ریشهها باعث شده شکل ظرفهای تشکیلات اینجا متفاوت و خاص باشند. "فنیخوان"های تشکیلاتی معمولا در عین منطقی بودن پویاتر و تند و تیز اند؛ از آن مهمتر خوشفکر و خلاقاند و به مسائل دید متفاوتی دارند. ظروف تشکیلات فنی این شکلی هستند!
کار کردن در یک تشکل حس تعلق به یک گروه اجتماعی (آن هم از نوع نخبگانی!) در پی دارد و نتیجه میشود یادگیری کار گروهی. تجربهی چنین تعاملاتی در زندگی دانشجویی بسیار ارزشمند است. البته به شرطی که افسار زندگی همچنان در دستتان بماند. در دانشگاه هر چه بنزین بیشتری در باک خود بریزید اگرچه جلوتر خواهید رفت اما خطر انفجار نیز بیشتر خواهد بود! پس صندلی شکستهتان را فراموش نکنید، بدانید قاشقتان در چه ظرفی میرود و مواظب باشید در مسیر منفجر نشوید!