ویرگول
ورودثبت نام
نشریه نبض
نشریه نبضنبض دانشگاه در دستانت! |دانشگاه تهران، دانشکدگان فنی، بسیج دانشجویی
نشریه نبض
نشریه نبض
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

مهندس شدن کافی نیست

تو دقیقاً در قلب دانشکده فنی ایستاده ای. دقیقاً در همین لحظاتی که این نوشته در دستان توست ... .

به دانشکده فنی دانشگاه تهران خوش آمدی. احتمالاً در این مدت مقدار زیادی تبریک و شادباش از سرتاسر فامیل و مدرسه و ... به سمت تو گسیل شده. ولی یک لحظه بایست! هیچ وقت با خودت فکر کردی اینجا چه قدر جای مهمی است؟

چه قدر اعتبار و ارزش در بطنش خوابیده؟

چه قدر هزینه شده و می شود تا چهار سال دیگر همینجا جشن فارغ التحصیلی بگیری؟

بگذار سختش نکنم فعلا این ها را در ذهن داشته‌ باش تا به نقاط حساس تر ماجرا برسیم

تقریباً از هر تعداد آدم موفق در هر حوزه ای در کشور که اسم بیاوری رد پای تعداد قابل توجهی از آن ها را حوالی همین دانشکده و دانشگاه پیدا می کنی ، چه آدم هایی که در طول تاریخ این دانشگاه زحمت کشیدند و تلاش کردند تا این دانشگاه ، دانشگاه بشود و اسمش آرام آرام برود درمیان دانشگاه هایی که یک حرف هایی برای گفتن دارند.

هزینه ها هم که بیان نشده مشهود هستند یک قلم از آن ها کل بودجه نهادی به نام آموزش و پرورش است که قرار است در پایان یک تعداد آدم به درد بخور از اون خارج بشن، حال از اینجا به بعد چه قدر هزینه دارد باید بگویم بسیار...

حالا سوال های سخت ، این امکانات و فضا و هزینه های مادی و معنوی برای چیست؟

مگر قرار است چه کنیم؟

اصلا قراراست کار خاصی بکنیم ؟

هیچ وقت فکر کردی خود تو امید یک کشور و یک مردم هستی؟

انسان های بسیارس هستند از کشاورز و کارگر و... که امیدشان به بچه های همین دانشگاه هاست تا برایشان یک کاری انجام بدهند. اصلا اگر مسائل پیچیده و جدی نخواهد در دانشگاه شود دیگر کدام مجموعه می خواد آنها را حل کند؟

صدها و شاید هزاران انسان همه چیزشان را می‌گذارند تا دانشگاه شکل بگیرد و آنجا یک نفر مثل تو بتواند رشد کند و بیاید و بشود فرشته نجات، بشود آنکه که می سازد و تغییر ایجاد می کند ، کسی که آینده را خواهد خرید...

مدل های اقتصادی تصریح می کنند مسیر اصلی رشد پایدار اقتصادی رشد تکنولوژی و فناوری است. از اسم هم مشهود است که کار، کار دانشگاه است و اگر دانشگاه کاری نکند احتمالاً نباید توقع رشد تکنولوژی را از سایرین داشت ولی این در و دیوار و تکلیف و پروژه های دانشگاه نیستند که رشد فناوری را ایجاد می کنند ، این آدم های دانشگاه هستند که باید ایده های جدید پیدا کنند ، فناوری های نوین را توسعه بدهند و دانش ها را ارتقا بدهند. و نهایتا بروند و اندیشه کنند که چگونه وضعیت را تغییر دهیم رویه ها را اصلاح کنیم، مسائل پیچیده کشور را حل کنیم ،کمک کنیم تا دغدغه های مردم کم شود و راه صنعتگران و محققان هموار تر شود برای آبادانی این مرز و بوم .

طبیعتاً این آدم ها از مریخ نمی آیند در واقع خود تو و افراد دیگری که الان در کنار خود مشاهده می کنی این وظیفه مهم را برعهده دارند، الان تازه این راه شروع شده است. همه کمک کردند که تو تازه به سر خط برسی ، سر خطی که باید حالا خوب بدوی ، ولی امان از آنجایی که راه را اشتباه پیدا کنی و با سرعت از زمین مسابقه دور شوی و آن همه تماشاگر و مربی و... که آمده بودند تا بعد این همه حمایت حالا دویدن و به خط پایان رسیدنت را جشن بگیرند اکنون بهت زده از این حرکت هستند. اینجاست که یک قهرمان به یک احمق تبدیل می شود، واقعا خبری نیست اگر نتوانی تو قهرمان این میدان شوی. بدون تعارف، گند زده ای، میلیون ها امید را نابود کرده‌ای و... .

حالا آدمی که این همه امید به اوست و این همه حمایت و... که بشود امید یک ملت، اگر کلا یادش برود، یا نه، کلا بخواهد فراموش کند که برای چه الان اینجاست چه باید به او گفت؟!

ولی بعضی خیلی خوب فهمیدند نه تنها فراموش نکردند بلکه دقیقا فهمیدند آمده اند که چه بار سنگینی را به دوش بکشند. بازهم نمی خواهد راه دور بروی سرت را بالا بگیر و ببین چه نوشته :« سالن شهید چمران»

شهید مصطفی چمران از شاگرد های خوب همینجا بود کسی که روزی در همین کلاس ها می رفت و می آمد ، از دانشجو های ممتاز بود کسی که جزوه ترمودینامیکش بعداً به عنوان کتاب چاپ شد و در مقدمه اش نوشتند این کتاب درواقع جزوه ی مصطفی چمران است.

چمران در جمع معترضان ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به حضور نیکسون هم بود روزی که امروز روز دانشجو شده است.

چمران بعد از فارغ‌التحصیلی از رشته الکترومکانیک با بورس تحصیلی به آمریکا رفت و در نهایت دکتری فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی گرفت، ماجرا از جایی جذاب می شود که این دانشمند، آمریکا و همه امکانات و رفاهش را رها می کند به مقصد کجا؟

به لبنان سال ۱۹۷۱، زمانی که شیعیان لبنان در بد ترین وضعیت رفاهی ، اقتصادی و اجتماعی بودند جامعه ای شدیداً عقب افتاده داشتند.

به نظر تو چرا باید یک نفر آمریکا را رها کند و سر از گروه های چریکی در بیاورد ، آزمایشگاه های مجهز آمریکا را کنار گذاشته و برود تا سازمان های اسلامی دانشجویان را تاسیس کند و... ؟

بعد از انقلاب چمران بعد از ۲۳ سال به کشور بازگشت

تصدی وزارت دفاع ، تشکیل ستاد جنگ های نامنظم ، استقامت در کردستان و در نهایت فیض ابدی در دهلاویه...

امثال چمران کم نیست ولی در واقع اکنون ماجرا، ماجرای ماست.

چه کنیم تا امید ها ناامید نشود؟چه کنیم تا بگوییم ما هم راه درست را در پیش گرفتیم و چه طور مسیر چمران شدن خود را پیدا کنیم؟

می توان یافت افرادی که گرد هم جمع شده اند تا شبیه به این فضا را زنده کنند تا امید هایی را ناامید نکنند.

یاد جمله شهید طهرانچی افتادم «خوب درس بخوانید، اما تنها درس نخوانید. باید خود را برای حضور در جامعه آماده کنید؛ آدم یک‌بعدی به درد جامعه نمی‌خورد. حتماً و حتماً در کارهای تشکلی مشارکت کنید، زیرا بدون فعالیت تشکلی، مهارت‌های مدیریتی را نمی‌آموزید.»

دانشگاه نقطه شروع بازی است. جایی که باید فرمول رشد خود را پیدا کنی جایی که علاوه بر درس کار کردن برای کشور را یاد بگیری. خدمت کردن را یاد بگیری. برای مردمت جنگیدن را بیاموزی و به سوی آنجا بروی که قهرمان مسابقه باشی ، قهرمانی که زمین تمرین خوبی در دانشگاه پیدا کرده و در اردوگاه تشکل دانشجویی می کوشد و می آموزد.

راه شفاف است اما سخت و ناهموار.

حال تو بگو. چه خواهی کرد؟

دانشگاهآموزش پرورشبورس تحصیلیفارغ التحصیلی
۲
۰
نشریه نبض
نشریه نبض
نبض دانشگاه در دستانت! |دانشگاه تهران، دانشکدگان فنی، بسیج دانشجویی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید