ویرگول
ورودثبت نام
نشریه نبض
نشریه نبضنبض دانشگاه در دستانت! |دانشگاه تهران، دانشکدگان فنی، بسیج دانشجویی
نشریه نبض
نشریه نبض
خواندن ۵ دقیقه·۲ ماه پیش

کربلاء العصر

 از میان آوارهای فلسطین عزیز به برادران و خواهران گرامی در تهران…

در روزگاری که جهان پرهیاهو و رسانه‌های بزرگ آکنده از روایت‌های یک‌سویه است، پرسشی اساسی در ذهن بسیاری شکل می‌گیرد:  چرا مردم نوار غزه با وجود بمباران‌های مداوم، محاصره خفه‌کننده و فشارهای طاقت‌فرسا همچنان دست از مقاومت برنمی‌دارند؟ چرا ملتی که هر روزه مرگ و ویرانی را تجربه می‌کند، باز هم پشت سر جنبش‌های مقاومت، به‌ویژه حماس، ایستاده و این همراهی را نه تنها حفظ کرده، بلکه عمیق‌تر ساخته است؟ پاسخ به این پرسش، تنها یک تحلیل سیاسی ساده نیست؛ بلکه روایتی است از پیوند میان بقا، کرامت و امید.

مردم غزه بیش از هر کسی دریافته‌اند که مسئله‌ای که با آن روبه‌رو هستند، مسئله‌ای وجودی است. آنان به چشم خود دیده‌اند که هرگاه در برابر ماشین اشغالگری و جنگ نرمیده‌اند، نتیجه چیزی جز نابودی نبوده است. خانه‌هایی که ویران شد، خانواده‌هایی که از هم پاشید، زمین‌هایی که غصب گردید و نسل‌هایی که زیر بار تحقیر رشد کردند، همه به آنان آموخت که اگر مقاومت کنار گذاشته شود، هیچ حصاری برای بقا باقی نمی‌ماند. مقاومت برای آنان همچون هوایی است که بدون آن نمی‌توان زیست. این حقیقت تلخ اما روشن، ذهن و جان مردم غزه را شکل داده و باعث شده است که ایستادگی در برابر اشغالگر نه یک انتخاب اختیاری، بلکه ضرورتی حیاتی باشد.

از سوی دیگر، تجربه شکست‌خورده مذاکرات صلح و طرح‌های بین‌المللی نیز نقش مهمی در این همراهی داشته است. از روزهای توافق اسلو تا نشست‌های متعدد در پایتخت‌های گوناگون، آنچه بر سفره فلسطینیان گذاشته شد چیزی جز سراب نبود. نه‌تنها اشغالگری پایان نگرفت، بلکه شهرک‌ها گسترده‌تر شدند، محاصره شدیدتر شد و فشارها بر زندگی روزمره مردم افزایش یافت. مردم غزه به روشنی دریافتند که وعده‌های صلح چیزی جز پرده‌ای برای تثبیت سلطه و خاموش کردن صدای آنان نیست. وقتی مذاکره جز تحمیل شکست ثمری نداشت، تنها راهی که باقی می‌ماند، همان بود که خودشان می‌توانستند بسازند: راه مقاومت. این آگاهی جمعی، بارها در تاریخ معاصر غزه خود را نشان داده است؛ چرا که هر بار مقاومت ضربه‌ای به دشمن وارد کرد، معادلات سیاسی منطقه تغییر یافت و صدای فلسطین دوباره در جهان شنیده شد.

اما این تنها بعد سیاسی ماجرا نیست. یکی از عمیق‌ترین ابعاد حمایت مردم از مقاومت، بُعد روانی و معنوی آن است. سال‌ها تحقیر، ایست‌های بازرسی، بمباران‌های ناگهانی، محاصره غذا و دارو و ده‌ها شکل دیگر از خشونت، همه تلاشی بود برای شکستن روح مردم. با این حال، مقاومت توانست عزت و کرامتی را که می‌رفت برای همیشه در زیر آوار اشغال دفن شود، به آنان بازگرداند. وقتی جوانی فلسطینی در برابر تانکی غول‌آسا می‌ایستد و حاضر است جان خویش را فدای عزت ملتش کند، پیامی روشن به همگان مخابره می‌شود: ما هنوز زنده‌ایم، هنوز انسانیم و کرامت خود را با هیچ چیز معاوضه نمی‌کنیم. این بازگشت کرامت، روح جمعی مردم را تغییر داده است. آنان در آینه مقاومت، خود را سربلند و باوقار می‌بینند و همین حس، بیش از نان و آب برای ادامه زندگی اهمیت دارد.

مقاومت همچنین در تار و پود زندگی اجتماعی مردم غزه تنیده شده است. برخلاف آنچه برخی رسانه‌ها می‌کوشند نشان دهند، حماس و گروه‌های مقاومت صرفاً تشکیلاتی نظامی نیستند که تنها به نبرد مسلحانه بپردازند. آنان شبکه‌ای گسترده از خدمات اجتماعی، مدارس، بیمارستان‌ها و مراکز حمایتی ایجاد کرده‌اند که در زندگی روزمره مردم نقش ایفا می‌کند. خانواده‌هایی که در سخت‌ترین شرایط نیازمند کمک بوده‌اند، پشتیبانی را از همین شبکه‌ها دریافت کرده‌اند. این پیوند اجتماعی و انسانی باعث شده است که مقاومت در نگاه مردم نه نیرویی بیرونی، بلکه بخشی از زندگی روزمره آنان باشد. حضور مقاومت در کوچه‌ها، در بازار، در کلاس درس و حتی در صف‌های نانوایی، رابطه‌ای عاطفی میان مردم و این جریان ایجاد کرده که از سطح حمایت سیاسی بسیار فراتر می‌رود.

بعد ملی و دینی مقاومت نیز نقشی بی‌بدیل دارد. برای مردم غزه، مقاومت تنها به معنای دفاع از چند کیلومتر مربع زمین محاصره‌شده نیست؛ بلکه دفاع از مسجدالاقصی، از قدس و از هویت امت اسلامی است. آنان در مبارزه خویش، خود را جزئی از تاریخی بزرگ‌تر و رسالتی والاتر می‌دانند. همین بُعد اعتقادی، مشروعیتی عمیق به مقاومت بخشیده است. کودک فلسطینی از همان سال‌های نخستین زندگی می‌آموزد که وطن و مقدسات بخشی جدایی‌ناپذیر از ایمان اوست. از این رو، دفاع از سرزمین و ایستادگی در برابر اشغالگری نه تنها وظیفه‌ای ملی، بلکه تکلیفی دینی و اخلاقی است که نافرمانی از آن به‌معنای خیانت به خویشتن تلقی می‌شود.

در این میان، ترکیب درد و امید، روحی تازه به جامعه غزه بخشیده است. آنان هر روز شاهد شهادت عزیزان، ویرانی خانه‌ها و رنج‌های جانکاه‌اند، اما همین دردها سرچشمه امیدی تازه می‌شود. امید به اینکه تسلیم، بن‌بست مطلق است و تنها راه رهایی در پایداری نهفته است. این امید اگرچه گاه شکننده و ظریف می‌نماید، اما همچون چراغی است که در دل تاریکی‌ها فروزان مانده و به خانه‌های ویران گرما و معنا می‌بخشد. ایمان به آینده و باور به اینکه تاریخ سرانجام جانب ملتی را خواهد گرفت که بر حق ایستاده، همان چیزی است که چراغ مقاومت را پرفروغ نگاه داشته است.

به این ترتیب، حمایت مردم غزه از مقاومت را باید پدیده‌ای پیچیده و چندلایه دانست؛ پدیده‌ای که هم ریشه در ضرورت بقا دارد، هم از تجربه‌های سیاسی تلخ برآمده، هم کرامت انسانی را بازآفرینی کرده و هم از شبکه‌های اجتماعی و اعتقادات ملی و دینی نیرو می‌گیرد. آنچه در نگاه بیرونی شاید لجاجت یا سرسختی بیهوده جلوه کند، در واقع انتخابی آگاهانه و ناگزیر برای ملتی است که همه درها بر رویش بسته شده است. آنان مقاومت را همچون نوری در انتهای تونل می‌بینند؛ کشتی نجاتی که در دریای رنج‌های روزمره، امید به ساحل رهایی را زنده نگه می‌دارد.

از این‌رو، اگر کسی بخواهد راز پایداری مردم غزه را دریابد، نباید تنها به آمار و گزارش‌های خبری چشم بدوزد. حقیقت در جای دیگری است: در روح مردمی که به‌رغم همه زخم‌ها و ویرانی‌ها، هنوز زنده‌اند و هنوز مقاوم‌اند و هنوز امید را چون شعله‌ای مقدس در دل نگاه داشته‌اند. همین روح است که به مقاومت جان می‌بخشد و همین روح است که غزه را به نماد ایستادگی در برابر ظلم و اشغال بدل کرده است.

تاریخ معاصرشبکه‌های اجتماعیغزه
۰
۰
نشریه نبض
نشریه نبض
نبض دانشگاه در دستانت! |دانشگاه تهران، دانشکدگان فنی، بسیج دانشجویی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید