افق روشن
افق روشن
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

هالوین در میرزای شیرازی

این گزارش مربوط به اوایل آبان ۱۳۹۸ می‌شود.

در روزهایی که شهروندان برای گذراندن اوقات فراغت به مال‌های زشت و بی‌هویت هدایت می‌شوند، کشف قسمت‌های کمتر دیده شده شهر می‌تواند یک نافرمانی لذت بخش شخصی به شمار آید. برای تجربه حس این لذت بود که درست در شب هالوین راهی میرازی شیرازی شدم. به قول سایت دالان «فاصله سینِما آزادی تا فروشگاه نشر چشمه» محدوده‌ای از شهر است که به دلیل حضور ساکنان ۵۰ ، ۶۰ ساله‌اش هویتی متمایز به خود گرفته است.


طبق آنچه منابع آنلاین نوشته‌اند ارامنه ساکن فلات ایران بعد از فراخوانی که دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی جهت جذب شهروندان ارمنی می‌دهد، به قصد مهاجرت، خود را به تهران می‌رساندند. اما از آنجا که جا برای همه نبوده است، بازماندگان سفر شوروی جا گیر تهران شده و در خیابان نادرشاه که امروزه نام میرازای شیرازی گرفته است، ساکن می‌شوند.

مسافرت من به میرزای شیرازی

پاییز بهترین فصل تهران است. با آن آفتاب ملایم به‌خصوص اگر هوا آلوده نباشد، می‌توان پا بر سینه‌ خیابان گذاشت و زیست مردمان «تهرانی» را در کوچه پس کوچه‌های این شهر از نزدیک مشاهده نمود. این بود که در یک بعد از ظهر پاییزی پیاده‌وری را به در خانه ماندن ترجیح دادم و از مسیر ایستگاه متروی بهشتی برای کشف جغرافیایی از «تهران من» به سمت غرب حرکت نمودم.

با ورود به میرزای شیرازی اولین چیزی که برایم جلب توجه کرد گرافیتی خاموش هنرمند خیابانی بود که با مضمون انتقادی یک اثر هنری روی دیوار یک دیوار کارشده بود.

در مسیر کشف و شهود میرزای شیرازی رادیو دیو و روایت یونان آن با من همراه بود. خانم گوینده داشت قسمتی از یک کتاب را می‌خواند که می‌گفت یونانی‌های آدم‌های خوش‌مشرب و اهل حالی هستند که یک مغازه کت و شلوار فروشی توجهم را جلب کرد. افراد زیادی در ورودی این مغازه تجمع کرده بودند. به نظرم رسید به دلیل قیمت مناسب، این فروشگاه مورد استقبال قرار گرفته است.

کمی پایین‌تر به سمت جنوب کم کم مغازه‌ها و عابرین در دو سوی خیابان پر تعدادتر شدند. از لوازم التحریر تا فروشگاه الکتریکی به چشم می‌خورد اما چیزی که بیش از همه جلب توجه می‌کرد فروشگاه‌اسباب‌بازی فروشی‌ و دکورهای زیبای ‌‌‌آن‌ها بود که به نظر می‌رسید از شب‌های قبل شلوغ‌تر هم هستند. روبروی یکی از این مغازه ها یک اتومبیل صندوق عقب خود را بالا داده بود و داشت لوازمی مثل ماسک ترسناک‌، ماکت کدو حلوایی، شنل و کلاه جادوگری و… می‌فروخت. یادم آمد هالویین است و اهالی خیابان دارند با خرید لوازم این شب، خود را برای جشن و مراسم احتمالی آن آماده می‌کنند.

یکی از مهم‌ترین قسمت‌های خیابان میرزای شیرازی به گذر «طلایی‌ها» اختصاص دارد. در این قسمت این خیابان با تعدادی فروشگاه روبرو می‌شوید که همگی در نامشان عنوان طلایی دارند. از میان این طلایی‌ها از همه باحال‌تر و وسوسه برانگیزتر رستوران طلایی بود. یک اغذیه فروشی به سبک رستوران‌های دهه ۶۰ که برای تزئین داخلش از بطری نوشیدنی‌های خیلی قدیمی استفاده شده بود. این‌طور که نوشتند ساندویچ طلایی را یک خانواده ارمنی می‌گردانند و ساندویچ‌هایوشمزه‌ای باید داشته باشد. اگر گذرتان به «طلایی‌ها» افتاد درست آن سوی ساندویچ طلایی، حتماً قنادی طلایی را هم امتحان کنید. شیرینی‌های مخصوص ارامنه خوشمزه هستند.

بعد از گذشتن از تعداد زیادی کافه و رستوران بامزه که همگی به نوعی آدم را وسوسه می‌کردند، به گل سرسبد میرازی شیرازی رسیدم. درست نبش این خیابان یک خانه قدیمی دهه پنجاهی که معلوم است به یک خانواده اعیان تعلق داشته است را به خانه موزه موسیقی تبدیل کرده و عنوان بتهوون بر آن گذاشته‌اند. اگر به دنبال تجربه یک فضای متفاوت هستید، خانه موزه بتهوون را از دست ندهید.

اما ایستگاه آخر میرزای شیرازی به طور قطع به شکم بازها تعلق خواهد داشت. در حالی چند صد متر به پایان این خیابان و رسیدن به کریم خان زمان باقی است، یک اغذیه فروشی که به سبک رستوران‌های خارج نیم‌کت‌هایش را در فضای پیاده‌رو چیده است و با وجود فضای بسیار محدودش اما در اکثر ساعات کاری با ازدحام مشتری‌ها مواجه است. من که یک بار اینجا را تجربه کرده‌ام واقعاً تجربه خوبی بود. پیشنهاد می‌کنم شما هم گذرتان به حوالی میرزای شیرازی افتاد حتما سری به اغذیه فروشی مقدم بزنید.


تهرانتهران گردیمیرزای شیرازیرستورانارمنی
نوشتن پیرامون راه‌های تحقق رویاها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید