یکی از مواردی که هر طراح تجربه کاربریای باید بلد باشه (Affinity Map) هست. اگر دیدید که چندتا طراح کنار هم، روبهروی یه تابلو که روش پر از کاغذهای رنگی رنگیه ایستادن تعحب نکنین، احتمالا دارن به یه تابلوی (Affinity Map) نگاه میکنن.
به طور خلاصه، اگر ایدههامون رو روی چندتا کاغذ بنویسیم و براساس شباهتهاشون دستهبندیشون کنیم، تونستیم (Affinity Map) درست کنیم. این کار به ما کمک میکنه که به یه دید کلی برسیم و مراحل بعدی رو پیش ببریم.
توی این مقاله اول توضیح میدم که (Affinity Map) چیه و کجای مراحل ux قرار میگیره و بعد یاد میگیریم چهجوری بهترین و کاربردیترین (Affinity Map) رو داشته باشیم، چه چیزهایی ازش بهدست میاریم و چه جوری میتونیم ایدههامون رو دستهبندی کنیم...
قبل از شروع هر چیز بیاید با خودمون فکر کنیم که چرا باید از (Affinity Map) استفاده کنیم و چه فایدهای برامون داره؟؟؟ چون هدف این کار بهدست آوردن یه بینش کلی و نظم دادن به ایدههامون هست، توی فاز استراتجیک طراحی کاربرد داره - بهویژه مرحله همدردی (empathize) و ایدهپردازی (ideate). از این نقشه میشه برای درک بهتر نیازهای کاربر، نیازمندیهای محصول و برنامهریزی برای فیچرهای پیش رو برای محصول استفاده کرد. هر وقت توی سرتون کلی ایده داشتید و نیاز داشتین که بهشون نظم بدید و دستهبندی شون کنین از (Affinity Map) استفاده کنین.
به طور کلی (Affinity Map) شامل سه مرحله هست. میتونین مراحل رو بسته به نیازتون تغییر بدید اما ساختار اصلیش به این صورت هست:
۱. هر داده یا ایدهای که دارید رو روی کاغذ بنویسید و روی دیوار بچسبونید.
۲. اعضای تیم، یکی یکی کاغذهارو بر میدارن و توی دستهی مرتبط قرار میدن.
۳. حالا میتونین دربارهی گروههایی که ایجاد کردید با هم صحبت کنین و به تاثیری که قراره روی باقی مراحل بذارن فکر کنین.
عموما، (Affinity Map) رو میتونین هم بهصورت گروهی بسازید و هم به صورت فردی. اینجا همونجاییه که باید تصمیم بگیرید چه کسایی میتونن توی این فعالیت شرکت کنن.
به صورت تیمی...
مناسبترین روش استفاده از (Affinity Map) به صورت تیمی هست، دلیلشم اینه که ساخت این نقشه نیازمند تعامل افراد و فعالیت اونهاست. افراد با نوشتن، برداشتن و چسبوندن کاغذها درگیر کاغذها میشن و به قول معروف engage میشن.
هر فرد یه ایدهای داره و هرچقدر تیم بزرگتر باشه ایدهها هم بیشتر میشه. هر فردی یه دانش و بکگراند متفاوت داره که همین باعث تنوع ایدهها میشه.
به صورت فردی ...
ممکنه فکر کنیم (Affinity Map) کاریه که حتما باید به صورت تیمی انجام بشه، اما این نقشه رو میشه به صورت انفرادی هم ساخت. من توی پروژههایی که تنها طراح و محققش بودم این کار رو انجام دادم. استفاده از این روش به شما کمک میکنه تا نظر شخصیتون کمترین تاثیر رو روی پروژه داشته باشه و در عین حال به اون دید کلی که هدف اصلی ساخت این نقشه هست برسید. با دستهبندی کاغذها و یادداشتهاتون به یه نگرش جدید میرسید و ارتباطاتی بین یادداشتها پیدا میکنید که در طی تحقیقات به آنها بیتوجه بودید.
البته ابزارهایی هم هستند که میشه ازشون برای ساخت (Affinity Map) به صورت دیجیتالی استفاده کرد. ابزارهایی مثل lucid chart، Upboard، Stormboard قابلیت اشتراکگذاری با سایر افراد تیم رو هم دارند.
دوتا از رایجترین کاربردهای (Affinity Map) همگام سازی دادههای کیفی به دستآمده از تحقیقات و آنالیز ایدهها در مراحل اولیه ایدهپردازی هست. بیاید با یه مثال از یه تحقیق جزیی شروع کنیم و بعد با یک جلسهی ایدهپردازی به یک جمعبندی کلی برسیم.
دادههای کیفی میتونن از مصاحبه با کاربر، مشاهده و یا انجام تست کاربردپذیری به دست بیان. برای درک اینکه چهجوری دادههای کیفی به دستآمده رو با هم همگام کنیم بیاید یه سناریو رو تصور کنیم.
شما طراح اپلیکیشنی هستید که هدفش آموزش زبان خارجیه، شما با هدف تشخیص نقاط درد کاربر و تعیین فیچرهای مورد نیاز محصول با کاربر مصاحبه انجام دادید. در این مثال، شما ۸ مصاحبه رو به طور کامل انجام دادید و جزییات هر کدوم رو جداگانه یادداشت کردید. حالا نوبت اینه که همه چیز رو کنار هم قرار بدید و از بین یادداشتهاتون یه الگو پیدا کنید.
مرحله اول: تمام نکات و دادهها رو روی کاغذها بنویسید.
هر نقلقول یا دادهای از سمت مصاحبهشونده پتانسیل یه ایده رو داره. مطالبی که در طول مصاحبه نوشتید رو مرور کنید و هر نکتهای که به نظرتون خاصه رو روی کاغذ بنویسید.
توی این مرحله خیلی سخت نگیرید. هدف اینه که یه سری کاغذ که روشون یه سری ایده نوشته شده رو روی دیوار بچسبونید. در عینحال این نکته رو فراموش نکنید که هرچقدر تعداد کاغذها بیشتر باشه، مرتبکردنشون هم زمان بیشتری میگیره. بهتره زمانی که برای این تسک اختصاص داده شده رو هم درنظر بگیرید و بین اون و تنوع ایدهها تعادل ایجاد کنید.
مرحله دوم: دستهبندی یادداشتهای مشابه در یک گروه
یه تکه کاغذ از روی دیوار بردارید. بخونیدش، و سپس روی دیواری بچسبونیدش که قراره ایدههارو اونجا دستهبندی کنید. حالا یکی دیگه بردارید، اگر با یادداشت قبلی مرتبطه، کنار اولی قرارش بدید و یه دسته بسازید. اگر که این کار رو به صورت گروهی انجام میدید مطمئن بشید که باقی اعضای تیم هم با شما همنطر هستن.
منظورمون از مرتبط چیه؟ خب این رو شما باید تصمیم بگیرید. هدف انجام این کار، ایجاد ارتباطه، بنابراین هیچ جواب درست یا غلطی وجود نداره. این ارتباطات برای شما مهمن، پس سوالات مصاحبه و اهداف بیزنس رو به خاطر داشته باشید.
همینطور که دارین کار دستهبندی رو انجام میدید، برای هر دسته و البته با یه رنگ کاغذ متفاوت یه اسم بذارید. این نکته رو هم بدونید که میتونید دستهی یادداشتها رو بارها تغییر بدید! هدف اینه که بهترین دسته رو براشون پیدا کنید.
مرحله سوم: نتیجهگیری و رسیدن به یک دید کلی.
این مرحله، منعطفترین مرحلهی کاره. باید از کاغذها استفاده کنید تا جواب سوالایی که ذهنتون رو مشغول کرده رو پیدا کنید. یکی از روشهای اینکار اینه که به مرتبسازی کاغذها ادامه بدید. همینطور که پیش میرید ممکنه این دستهها بزرگتر بشن و دید شما هم وسیعتر بشه. برعکس، اگر با دستههای عمومی شروع کردید، ممکنه اونها رو به دستهبندیهای خاص تبدیل کنید.
در هر مرحله از مرتبسازی دربارهی الگوهایی که پیدا میکنید با سایر اعضای تیم بحث و گفتگو کنید و نظر اونها رو دربارهی سوالات مصاحبه جویا بشید. نتبرداری کنید، سوال بپرسید و ایدههاتون رو مطرح کنید. از دیوار عکس بگیرید و ازش یه داکیومنت بنویسید و آنالیزش کنید و با ذینغعان و سایرین به اشترک بذارید.
۴. استفاده از (Affinity Map) برای ایدهپردازی
حالا وقتشه که ببینیم از این نقشه چهجوری میتونیم برای جمعآوری و نظمدادن به ایدههای طراحی استفاده کنیم. بیاید از همون مثال استفاده کنیم؛ فرض کنید با همگام سازی نتیجه تحقیقات به این نتیجه رسیدید که بزرگترین نقطهی درد زبانآموزها اینه که نمیتونن از مهارتهای جدیدی که یاد میگیرن استفاده کنن. شما یه جلسه ایده پردازی میذارید و توی این جلسه دنبال یه راهحل میگردید و بررسی میکنید که با چه فیچری میتونید این مسئله رو حل کنید.
مرحله اول: ایدههاتون رو روی کاغذ بنویسید.
به همه یه تایم محدود بدید، مثلا ۵ دقیقه، برای کشیدن یا نوشتن هر ایدهای که به ذهنشون میرسه. بهتره هر کدوم روی یه کاغذ جداگانه باشه. ایدهها میتونن به هر فرمی باشن، میتونن به شکل وایرفریم، یوزرفلو، یا یه عبارت ساده باشن که صرفا ایده رو بیان میکنه. وقتی زمان تموم شد همه باید کاغذهاشون رو روی دیوار بچسبونن.
مرحله دوم: گروهبندی یادداشتهای مشابه.
حالا دوباره به کاغذها نگاه کنید و توی گروه مناسب قرارشون بدید. توی دستهبندی ایدهها خلاقیت به خرج بدید - هدف شناسایی ایدههای کلیدیه.
مرحله سوم: رسیدن به درک کلی و پیدا کردن الگو.
ایدههای کلیدی و اساسی رو مطرح کنید و راجعبشون با اعضای تیم گفتگو کنید. ایدهها رو انتخاب کنید و اولویتبندی کنید و براساس آن تصمیم بگیرید که باید در کدامیک عمیقتر شوید.
۵. سخن آخر
امیدورام این سناریو بهتون کمککرده باشه که مراحل رو تصور کنید و ببینید چقدر میتونه توی انجام مراحل ux بهتون کمک کنه.
استفاده از (Affinity Map) به ما دیزاینرا کمک میکنه که دیدمون رو نسبت به نقاط درد و راهحلی که براشون ارائه میدیم رو عوض کنیم و به بینش کلیدیتری برسیم. اگر به صورت تیمی یا فردی کار میکنید، در مرحلهی ایدهپردازی یا همگام سازی نتایج تحقیقات هستید، (Affinity Map) یه راه حلی بصری و پویا برای وقتی هست که توی ایدهپردازی به بنبست رسیدید و راهحلی به ذهنتون نمیرسه.