وقت صبح| اولین بار با یک آزمایش کاملا اتفاقی متوجه کلسترول بالا در خونم شدم. آن موقع ۱۶ ، ۱۷ ساله بودم و تحرک بالایی داشتم. بعید بود که بخاطر تغذیه نامناسب یا سبک زندگی ناسالم به کلسترول خون بالا مبتلا شده باشم؛ ولی این آزمایش خیلی از مشکلاتی که تا آن زمان داشتم را توضیح میداد.
خستگی مفرط اولین نشانه آن بود. در مدرسه و بین همکلاسیها زودتر از همه از دویدن خسته میشدم و بعد از کمی تحرک قفسه سینه ام به شدت درد میگرفت. حتی چربی سطح پوستم هم به شدت زیاد بود که البته ممکن است این علامت ربط مستقیمی به کلسترول بالا نداشته باشد اما در مجموع خوشایند نبود.
چیزی که ماجرا را نگران کننده تر میکرد این بود که کلسترول خون پدر و مادرم هم بالا بود و در خانواده مادری سابقه بیماریهای قلبی و عروقی وجود داشت. تقریبا همه اقوام مادری من بر اثر بیماری های قلبی فوت کرده بودند.
البته من آن زمان درگیر کنکور بودم و طبعا توجه زیادی به این موضوع نکردم. اما چند سال بعد و بعد از درگیری مادرم با عمل کیسه صفرای و بیماری های قلبی عروقی، برای من نوعی زنگ خطر به صدا در آمد که بالاخره باید به داد خودم و کلسترول خون بالایم برسم.
اولین کار مراجعه به پزشک بود. دکتر آزمایشی برای اندازه گیری توتال کلسترول، اچ دی ال، ال دی ال و تری گلیسیرید نوشت.
با آمدن جواب آزمایش خون تکلیف همه چیز روش شد. ال دی ال یا همان کلسترول بد، بالاتر از 190 میلی گرم بر دسی لیتر در خون و این یعنی آغاز راه زندگی با کلسترول خون بالا.
بیشتر بخوانید: تجربه کبد چرب واقعا چگونه است و درمانش چیست؟
دکتر با گرفتن شرح حال توضیح داد که به احتمال زیاد من به صورت ژنتیکی مستعد کلسترول خون بالا هستم. یعنی برخی افراد ژن هایی از پدر و مادر خود به ارث میبرند که خیلی زودتر از دیگران و حتی بدون خوردن غذای نامناسب و سبک زندگی بد، به کلسترول خون بالا مبتلا میشوند.
به این بیماری هیپرکلسترولمی یا کلسترول بالای خانوادگی میگویند که ژنها در فرایند پردازش کلسترول در بدن تاثیر میگذارند. اما فارغ از این شانس بد، من سبک زندگی بدی هم داشتم.
کلسترول بالا باعث ایجاد نوعی توده چربی پشت پلک هایم شده بود که دکتر گفت نام آن «گزانتوم» است. با لیزر برطرف شد اما امکان برگشت آن به علت کلسترول بالا بود.
در اولین قدم داروی تجویزی پزشک را تهیه و خودم را به مصرف آن مقید کردم. آتورواستاتین 20 و مکمل امگا 3.
اصلاح سبک زندگی برای درمان کلسترول بالا
گام دوم، اصلاح سبک زندگی. به توصیه پزشک باید وزن خودم را کم میکردم و از خوردن چربی اشباع پرهیز میکردم. چربی اشباع یعنی هرجور روغن سرخ کردنی به علاوه این چربی اشباع در انواع غذاهای جانوری هم هست. یعنی در زرده تخم مرغ و جگر و گوشت قرمز هم پیدا میشود.
در عوض باید تا میتوانستم از سبزیجات و موارد حاوی فیبر بالا و روغن های غیر اشباع استفاده میکردم. روغن زیتون و سالاد بهترین دوست فردی با کلسترول خون بالا هستند.
از همه چیز بدتر چربی ترانس است. این چربی ها هم زمان که سطح چربی خون بد یعنی ال دی ال را بالا میبرند سطح چربی خون خون یعنی اچ دی ال که با تجمع و رسوب چربی بد در عروق مبارزه میکند را پایین می آورد.
افزایش تحرک و ترک سیگار دو قدم بعدی بود. دو قدمی که بسیار سخت تر از مورد اول یعنی اصلاح تغذیه بود. هر دوی این ها عادت های روزمره بودند که ترک یکی و ایجاد آن یکی برای من زمان زیادی برد.
بیشتر بخوانید: تجربه یک خانواده کرونایی واقعا چگونه است؟
کلسترول خون بالا هم مانند بسیاری از بیماری های مزمن دیگر یک چیز دائمی است. یعنی سرماخوردگی نیست که بگویی دو تا قرص میخوردم و یک هفته استراحت و بعد یک دفعه ناپدید میشود، خیر!
باید یاد بگیری که با آن زندگی کنی. وجود آن را بپذیری و حتی به وجودش احترام بگذاری. به این معنی که هر چیزی را نخوری. برای بدنت ارزش قائل شوی و بدانی که تک تک اعضای درونی بی آنکه بدانی تو را زنده و سرپا نگه داشته اند.
زندگی با چنین مشکلی هم موهبت ایست وهم نفرین است. واقعیت این است که چشم پوشیدن از غذهای چرب و گوشت و تخم مرغ آسان نیست، اما ترک سیگار و اضافه کردن ورزش قطعا موهبت است.
ورزش کردن از آن کارهاییست که همه ما به سختی و دیر به آن تن میدهیم اما وقتی چند بار لذت پمپماژ سروتونین در مغز را تجربه کردی، احتمالا هرگز نمیتوانی از خیر حس خوب آن بگذری و این چیزی است که من داشتن آن را مدیون همین شانس بد و ابتلا به کلسترول خون بالا هستم.