خطاب به تمامی دغدغهمندان و بهویژه کسانی که با پیروزی دکتر پزشکیان، اختیارات و امکان تأثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند.
برای حرکت در مسیر توافقسازی در جامعۀ قطبی، ذرّهوار و احساسی کنونی، این که جناح مقابل را تحریک نکنیم کافی نیست؛ مجموعۀ شرایط سیاسی، فرهنگی، روند گذشته امور و وجود اشخاص و جریانهایی که از تضادّ و تعارض ارتزاق میکنند (یا هویت میگیرند) وضعیتی ایجاد کرده است که در آن، هر حرکت صلحطلبانه و وفاقمداری نیز بهشدّت در معرض دچارشدن به شکافها، قطبیتها و تنشهاست.
بنابراین، بهویژه گامهای اوّلیۀ چنین حرکتی باید با دقّت، حسّاسیت، صبر و مدارای بسیار زیادی برداشته شوند تا این جوانۀ نحیف، به چپ و راست منحرف نشود و دیوار تا ثریا کج نرود.
بهویژه در چنین بستر ناهمواری، حرکت در مسیر وفاق استلزاماتی دارد که بهتوجّهی به آنها دوباره ما را به ترکستانِ تعارض، تقابل و ستیز حذفی میرساند.
در این خصوص موارد زیر به ذهنم میرسند، امیدوارم بحث جدّی در این رابطه رونق گیرد؛ حتماً سایرین میتوانند به نکات مهمتری اشاره کنند.
در قسمت پیشین، بیان شد که عمدۀ حامیان دکتر پزشکیان با یکی از این سه دیدگاه متفاوت به ایشان رأی دادند: 1. تشکیل دولت سوّم خاتمی، 2. ایستادگی بیشتر در برابر هستۀ مرکزی قدرت و 3. دولت وفاق ملّی (راه باریک آزادی).
در ایام پیش از انتخابات، تفکیک این سه رویکرد و اینکه در آینده قرار است کدامیک از آنها دنبال شود موضوعیت نداشت.
اکنون امّا، اگر واقعاً قرار است رویکرد «وفاق ملّی» در پیش گرفته شود، لازم است افرادی محوریت امور را در دست بگیرند که با همین دیدگاه از دکتر پزشکیان حمایت کردهاند (قائلان به دو دیدگاه دیگر باید در حاشیه قرار گیرند).
بر این اساس، بهتر است چهرههای تندروی جریان اصلاحطلب محوریت پیدا نکنند و صرفاً از ایدهها و مشورتهایشان استفاده شود. منظور از «تندرو» کسانی هستند که بر مرزبندیها و طرد افراد طیف مقابل اصرار دارند.
به نظرم، با توجه به شرایط، بهتر است در گامهای اوّلیه حتّی افراد توانمند و معتدلی نیز که بهناحق بهعنوان تندرو شناسانده و لذا حسّاسیتزا شدهاند کنار بایستند. امید است با حرکت در مسیر درست و با کاستهشدن از تنشها و قطبیتها، شرایط برای حضور پررنگتر این افراد نیز فراهم گردد.
تا جایی که میفهمم، از این لحاظ، بهترین اشخاص، شخصیتهای معتدلی هستند که با دولت خالصساز گذشته نیز حداقل تعاملات ممکن را داشتهاند. کسانی که در عین مشخصبودن مواضعشان و بازگوکردن آنها در موقعیتهای مختلف، هر گاه دولت خالصساز گذشته ناپرهیزی کرده و خواسته است به سراغ برخی چهرههای طیف مقابل برود، به سراغ آنها آمده است.
به نظرم، الان بیش از هر زمان دیگری، به روحیه و رویکردی مانند منش پیامبر (ص)، رحمه للعالمین، نیازمندیم که موجب آشتی و وحدت اوس و خزرج شد [1].
تحقق این امر لااقل مستلزم گفتگو و مشورت با آنان است.
تحت هر دولتی، طیف مقابل مراکز فرادولتیِ قدرتمند و تأثیرگذار زیادی را در اختیار دارد امّا با وجود این، بهنظرم، اگر دولت دکتر پزشکیان میخواهد در مسیر باریک توافقسازی گام بردارد، نیاز است تا جایی که میتواند، چهرههای معتدل اصولگرا را در سطوح مختلف تصمیمسازی کشور دخیل کند.
به بیان دیگر، فکر نمیکنم اینکه در تصمیمگیریهایمان، خط قرمزها و حسّاسیتهای جریان مقابل را لحاظ کنیم کافی باشد. متأسّفانه وضعیتی پیش آمده است که در آن، حتّی اگر دقیقاً همان کارهایی را انجام دهیم که اگر خود آنها هم بودند انجام میدادند، احتمالاً باز هم در مقابل آنها جبهه میگیرند، صرفاً به این خاطر که «دیگری» دارد آن اقدامات را انجام میدهد.
یکی از نمونههای دردناک این رویۀ تلخ، افشاگری آقای پورمحمّدی در این خصوص بود که آقای جلیلی در شورای عالی امنیت ملّی با جهتگیری دولت دربارۀ FATF موافق بوده است امّا صرفاً به این دلیل که تیم آقای روحانی دارد کار را پیش میبرد با آن مخالفت کرده بود!
به نظرم، در شرایط کنونی، حرکت در مسیر توافقسازی نیازمند ایثار فراوانی است. در گامهایی که برداشته میشود، هر چه نام ما (به عنوان «دیگری») و مراکزی که وابستگی مستقیمتر، رسمیتر و نمایانتری به ما دارند پررنگتر باشد، احتمال جبههگیری طیف مقابل بیشتر میشود.
تا جایی که میفهمم، ایران اکنون نیازمند مادران فداکاری است که کودکشان را رها نکنند امّا در عین حال و با وجود زحماتی که میکشند، اجازه بدهند سایرین به عنوان مادران واقعی شناخته شوند [2].
در راستای بند پیشین، اگر بتوان به نهادهای غیردولتی و نیمهدولتی (انجمنها، اتّحادیهها، اصناف، سمنها و ...) کمک کرد که تا حدودی استقلالشان را پیدا کنند و مجالهای بیشتری برای تأثیرگذاری آنها در امور ایجاد کرد، کارها و اقدامات کمتر به نام خود ما تمام میشود و احتمالا جبههگیری کمتری ایجاد میشود. این رویکرد فواید فراوان دیگری هم دارد [3].
در راستای محتوای بند 4، هر چقدر بتوانیم به جای اینکه «خودمان امور را در دست بگیریم»، به دنبال این باشیم که برای مشارکت و تأثیرگذاری جامعه (مردم و نهادهای میانجی) فرصتسازی کنیم و آنها را به حرکت در آوریم در مسیر توافقسازی موفقتر عمل کردهایم.
حتّی با فرض اینکه فهم ما درست و کامل باشد (یعنی اگر مراکز تصمیمگیری را کاملاً در مشت خودمان بگیریم، بهترین و مفیدترین تصمیمها برای جامعه اتّخاذ میشود) و استقلال و مشارکت دادن به جامعه (نهادهای میانجی و مردم) منجر به اتّخاذ تصمیماتی ضعیفتر گردد، باز هم بهتر است این کار را انجام دهیم.
تصمیم داشتم در قسمت بعدی، روند اقدامات دکتر پزشکیان و نزدیکانش را بر اساس استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی بررسی و نقد کنم، امّا، اگرچه موضوع مهمّی است، اوّلاً، بهعلّت ظرفیت نقدپذیری اندک در جامعه و ثانیاً، به این دلیل که هر کسی که برایش مهم باشد و بخواهد، خودش میتواند بر اساس استلزامات پیشگفته (یا موارد دیگری که به آنها بیفزاید) به این مهم دست بزند، از این کار چشمپوشی میکنم.
[1] ببینید: «بیو»ی پیامبر (ص)
[2] اشاره به قضاوت منسوب به حضرت امیر (ع): دو خانم ادّعای مادری کودکی را داشتند، قاضی دستور میدهد آن دو زن دستان کودک را از دو طرف بکشند و شخصی کودک را با شمشیر به دو نیم تقسیم کند تا هر زن سهم خود نصیبش شود. مادر واقعی با رهاکردن دست کودک و گذشتن از ادّعای خود (به خاطر حفظ جان فرزندش) مشخص میشود.
[3] ببینید: نهادهای میانجی؛ موجشکنهای جامعه
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق پیوندهای زیر ببینید:
صفحهام در اینستاگرام (فعّال نیست)
صفحهام در ریسرچگیت (مقالههای علمی)