تحریم کنیم؟! بهمنظور پیشگیری از هدررفت بیشازپیش توان جامعه در اصطکاکهای بیفایده، به کاندیدای مورد نظر قدرتهای فرادولتی رأی بدهیم؟! میان «بد» و «بدتر»، به «بد» رأی بدهیم؟! به همان «بدتر» رأی بدهیم که کار زودتر یکسره شود؟! اگر بناست بین «بد» و «بدتر» انتخاب کنیم، کدام نامزدها مصداق «بد» و کدامها مصداق «بدتر» هستند؟! ...
بهنظرم، در رابطه با نوع مواجهۀ ما با انتخابات، دو نکتۀ زیر جزء مهمترین نکاتی هستند که باید به آنها توجه داشتهباشیم:
1. مهمترین عامل تعیینکنندۀ میزان اثرگذاری ما مردم (شامل اثرگذاری از طریق انتخابات چه با رأیدادن و چه با رأیندادن)، میزان هماهنگ عملکردن ماست. چند ده میلیون نفری که همگی با نیّت خیر و هدف یکسان امّا با تشخیصهای متفاوت با یک مسئلۀ جمعی واحد درگیر شوند، احتمالاً نیروی یکدیگر را خنثی کرده و اثرگذاری چندانی نخواهند داشت. بالعکس، چندصد نفری که مانند ذرهبین نیروی خود را در یک جهت خاص هماهنگ و همافزا کنند میتوانند در جامعه اثرگذاری محسوسی داشتهباشند. بنابراین، بدیهی است که بهتر است بهجای پراکندهکاری، بهصورت هماهنگ و همافزا عمل کنیم.
2. مسائل جامعه (شامل انتخابات) مسائل همۀ ما مردم هستند. درست است که هیچیک از ما «بیعقل و بیدانش» نیستیم، امّا نکته اینجاست که همۀ ما از لحاظ «درک تحوّلات جامعه و توانایی تشخیص بهترین تصمیم» در رابطه با این مسائل عمومی در یک سطح نیستیم. به هر حال، در میان ما چند ده میلیوننفر، هستند کسانی که در مقایسه با سایرین، «علم و آگاهی» بیشتری داشته و از اینرو، «توان تشخیص» بهتری دارند. بنابراین، بدیهی است که بهتر است قبل از تصمیمگیری در مورد مسائل اجتماعی، نظر «عقلای قوم» را هم جویا شویم.
به نظرم، دو مورد بالا مکمّل یکدیگر هستند. اگر قرار باشد از پراکندهکاری –که به خنثی کردن نیروی همدیگر منجر میشود- فاصله بگیریم، ناگزیر، باید از تصمیمگیری خودمحور و خوداتّکا دست برداشته و تصمیمهایمان را با شخص یا اشخاص معدودی هماهنگ کنیم. بهنظرم، بدیهی است که بهتر است به جای این که سلبریتیها (هنرپیشهها، قهرمانهای ورزشی و امثال آنها)، رسانهها (بیبیسی، منوتو، مسیحعالینژاد و امثال آنها) یا امواج خودجوش و احساسمدار برآمده از کف جامعه را محور قرار دهیم، تصمیمهایمان را بر اساس توصیههای «اندیشمندان مستقل» هماهنگ و همافزا کنیم. منظور از «اندیشمندان مستقل» متخصصان و صاحبنظرانی هستند که آزادگی و استقلال خود و نیز فاصلۀ خود با رانت و قدرت را حفظ کرده و به مهرۀ هیچ دسته و گروهی تبدیل نشدهاند. کسانی مانند مقصود فراستخواه، مصطفی ملکیان، بیژن عبدالکریمی، محسن رنانی، فرشاد مؤمنی، محمّد فاضلی و امثال آنها.
به نظرم، این که در مورد مسائل اجتماعی (در اینجا انتخابات) پیشاپیش با تکیۀ صرف بر دانش و درک خود تصمیمگیری قطعی نکرده و نسبت به توصیههای عقلای قوم حساس باشیم، به مثابه فراتر رفتن از مرحلۀ «احساس-مداری کودکانه» و نوعی بلوغ عقلی است. «احساس نیاز به دانستن» و به تبع آن، «عطش شنیدن توصیههای صاحبنظران» یکی از ویژگیهای ضروری برای توانمندی بطن جامعه، شکلگیری و تقویت جامعۀ مدنی و زیست موثّر در دنیای مدرن است. اندیشمند فقید، دکتر حسین عظیمی یکی از ارکان «دموکراسی» را «علم باوری» یا «پذیرش مشروعیت علم در امور علمی» میدانست. او معتقد بود که رجوع به رأی و خواست اکثریت (یا نمایندگان برگزیدۀ اکثریت) فقط در جامعهای میتواند مفید و راهگشا باشد که علم و تخصص به جایگاه شایستهوبایستۀ خود نائل آمدهباشند. در چنین جامعهای، مبتنی کردن تصمیمهای اجتماعی بر خواست اکثریت با تخصصگرایی منافات پیدا نمیکند، زیرا «نظر اکثریت» صرفاً در مورد مسائلی که یا «سلیقهای و غیرتخصصی محسوب میشوند» (شامل انتخاب میان گزینههای مختلفی که همگی مورد تأیید عالمان هستند) یا «علم در خصوص آنها هنوز به درجۀ قابل قبولی از اطمینان نرسیدهاست» حکمفرما میشود. در مقابل، در جوامعی که «علم باوری و تخصصگرایی» جایگاه شایستهوبایستهای ندارند، مبنا قرار دادن نظر اکثریت در تصمیمگیریهای جمعی، به فاصلهگرفتن بیشازپیش از عقلانیت، غرقشدن در امواج پوپولیسم، هرجومرج وسقوط در درّههای عمیق منجر میگردد (کتاب «ایران امروز در آئینۀ مباحث توسعه، ص. 67).
بنابراین، بلوغ عقلی و آمادگی ما برای زیست متناسب با دنیای مدرن وابسته به این است که در تصمیمگیریهای مربوط به حیات جمعی (شامل انتخابات) صرفاً بر عقل، دانش و درک خودمان تکیه نکرده و برای شنیدن توصیههای «عقلای قوم» گوش شنوایی داشتهباشیم. این ویژگی همچنین مستلزم آن است که عجول نبوده، تصمیم خود را با عجله قطعی نکرده، شرایط ابهام را تحمّل کرده و منتظر بمانیم ببینیم اندیشمندان آزاده تا آخرین روزهای پیش از انتخابات و بر اساس شرایط روز چه توصیههایی مطرح میکنند؛ اگر عقلای قوم در مجموع توافق نظر داشتند، ما هم همراستا با توصیۀ آنان عمل کنیم، در غیر اینصورت، با یکی از گزینههای متفاوتی که از سوی گروههای مختلف صاحبنظر توصیه میشوند همراه شویم. در مقابل، اگر دیدیم تصمیمی که بر آن اصرار داریم، از جانب هیچ اندیشمند مستقلی پشتیبانی نمیشود، در آن شک و بازنگری کنیم.
لازم است یادآوری شود که چنانچه توصیۀ صاحبنظران آزاده برای ما قابل درک نبود، میتوانیم و باید که از آنها توضیح بخواهیم.
یکی از فواید «افزایش تقاضای بطن جامعه برای شنیدن نظرات اندیشمندان مستقل دربارۀ مسائل اجتماعی (شامل انتخابات)» این است که در نتیجۀ آن، در میان صاحبنظران دارای دیدگاه متفاوت گفتگوهای بیشتر و عمیقتری شکل خواهد گرفت. در شرایط فعلی که بطن جامعه کار خودش را میکند و نسبت به توصیههای اندیشمندانش حسّاسیت چندانی ندارد، اندیشمندان نیز یا اصلاً به مسائل روز ورود نمیکنند یا به اشارهای گذرا اکتفا میکنند یا اگر با اظهار نظر متفاوتی از جانب سایر اندیشمندان مستقل مواجه شدند از کنار آن بیتفاوت میگذرند و گفتگویی شکل نمیگیرد.
شما چقدر آمادگی دارید که تصمیم خود در رابطه با انتخابات ۱۴۰۰ (و سایر مسائل اجتماعی) را قابل انعطاف نگه داشته و بر اساس دیدگاه و توصیۀ صاحبنظران متخصص تا روزهای پایانی اصلاح کنید؟ نگارنده که برای این مهم آمادگی و انعطاف زیادی دارم.
به امید ارتقاء «احساس نیاز به دانستن» و «احساس نیاز به رجوع به متخصصان» در رابطه با مسائل اجتماعی در جامعه؛
به امید اتّخاذ بهترین تصمیمها به صورت جمعی و همافزا؛
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد.
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق پیوندهای زیر ببینید: