وحيد احسانی
وحيد احسانی
خواندن ۱۵ دقیقه·۲ سال پیش

تأمّلی در آثار عزاداری ما

هر حرکت خوب و مفیدی، علاوه بر همراهی و تقویت، نیازمند بازنگری و آسیب‌شناسی است، در غیراین‌صورت، به‌مرور اشکالاتش افزون‌تر و فاصله‌اش با فلسفۀ وجودیِ خود بیشتر می‌شود.

یادداشت حاضر، بازنگری انتقادی مراسم عزاداری ما ایرانیان در طول تاریخ است. مسلّماً، این نوشته از نوع «تحقیق علمی» نیست بلکه تا آنجا که در یک یادداشت کوتاه امکان‌پذیر است، تلاش شده است که با تکیه بر برخی شواهد، به همراه یکدیگر در مورد برخی نکات مهم (و چه‌بسا مغفول) تأمّل کنیم و درصورت لزوم، برای اصلاح امور بکوشیم.

این بازنگری با تمرکز بر «آثار و پیامدهای» مراسم عزاداری صورت گرفته است و در آن مجموعۀ مراسم مورد نظر در طول تاریخ معاصر و تابه‌امروز در قالب یک واحد کلّی مورد توجه قرار گرفته‌اند (تفاوت‌های موجود میان هیئت‌های مختلف و امثال آن لحاظ نشده است). به‌طور مشخص، به این پرداخته شده است که این عزاداری‌ها در مجموع بر روی سه مقولۀ زیر چه اثری داشته‌اند:

۱. توجه به نیازمندان و حمایت از آنان؛

۲. پایبندی به واجبات دینی (نماز، روزه و غیره)؛

۳. آزادگی و ظلم‌ستیزی.

برخی افراد، سه مقولۀ بالا را در مقابل مراسم محرّم قرار می‌دهند و سعی می‌کنند با استفاده از آنها، اصل برگزاری عزاداری و شرکت در آن را زیر سئوال ببرند. چنین افرادی مثلاً می‌گویند که به جای این مراسم، «به فقرا کمک کنید»، «به تقویت واجبات بپردازید»، یا «با ظلم و تبعیض مقابله کنید».

این دوگانه، یک دوگانۀ ساختگی است؛ عزاداری امام حسین (ع) نه‌تنها با سه مقولۀ نامبرده تناقض و تضادّی ندارد، بلکه کاملاً برعکس، هر سه مورد جزء فلسفه‌های اصلیِ آن هستند. یعنی انتظار می‌رود که با تقویت بُعد معنوی مردم و به‌ویژه یادآوری سیره و سنّت اباعبدالله (ع) در خصوص رسیدگی به نیازمندان، اهمّیت‌دادن به واجبات و مقابله با ظلم و تبعیض، حسّاسیت مردم نسبت به این امور بیشتر و عملکرد آنها در این زمینه‌ها بهتر شود.

از دوگانۀ ساختگی بالا که بگذریم، می‌خواهیم ببینیم در عمل، عزاداری ما ایرانیان چقدر این آثار و پیامدها را به‌دنبال داشته است.

۱. توجه به نیازمندان

هرچند از لحاظ وضعیت فقر و تبعیض، شرایط جامعۀ ما با آنچه از یک جامعۀ اسلامی (و حتّی جوامع به‌سامان در عصر حاضر) انتظار می‌رود فاصلۀ بسیار زیادی دارد، امّا در خوانش رایج ما از دین و مذهب، به‌هرحال توجه به نیازمندان و کمک به آنها جایگاه نسبتاً پررنگی دارد و از این رو، رونق داشتن اماکن و مراسم مذهبی، دغدغۀ کمک به نیازمندان را تقویت می‌کند. برای دفاع از دیدگاه خود چند مورد مطرح می‌کنم:

  • در جامعۀ ما، مجلس عزای اباعبدالله یکی از جاهایی است که در آن، فاصلۀ غنی و فقیر، نسبت به سایر مواقع و موقعیت‌ها به حداقل می‌رسد.
  • اگر از خیریه‌ها پرسش کنیم، با فرا رسیدن ماه محرّم، احتمالاً کمک‌های خیریه بیشتر می‌شود و کسانی که کمک‌های خیریه جمع‌آوری می‌کنند، با نزدیک‌شدن ماه محرّم این ذهنیّت را دارند که با تلاش کمتری می‌توانند صدقات بیشتری جمع‌آوری کنند.
  • به‌نظرم، اگر از خود نیازمندان هم پرسش شود، آنها در ماه محرّم و حتّی تا چندی بعد از آن، از توجه و کمک سایرین درمجموع رضایت بیشتری دارند، هم به لحاظ توزیع نذرهای مربوطه در میان آنها و هم از لحاظ تقویت کمک‌های متداولی که در تمام طول سال صورت می‌پذیرند.
  • تا آنجا که نگارنده می‌فهمم، اگر فرض کنیم که مراسم عزاداری اباعبدالله (ع) متوقف شود، مقدار توجه و حمایتی که نسبت به نیازمندان وجود دارد نیز کاهش می‌یابد.

بنابراین، هرچند موضوع بسیار مهمّ و تعیین‌کنندۀ «روش‌های صحیح و کارآمد برای کاهش فقر» به‌شدّت مورد غفلت است، امّا به نظر می‌رسد که «برگزاری و رونق‌داشتن مراسم عزاداری محرّم» لااقل میزان حسّاسیت عاطفی نسبت نیازمندان و کمّیت کمک‌های صورت‌گرفته به آنان (و نه لزوماً کیفیت آن) را به‌شکل محسوسی افزایش می‌دهد.

۲. پایبندی به واجبات دینی

به‌نظرم، برای تمام کسانی که نسبت به فهم دین، اندک حسّاسیتی داشته باشند، آشکار است که در دین‌ورزی رایج در جامعۀ ما، موارد بسیار زیادی وجود دارد که اولویت‌ها جابه‌جا شده و فروع جای اصول را گرفته‌اند، امّا تا آنجا که به موضوع نوشتار حاضر مربوط می‌شود، به نظرم، برگزاری و رونق مراسم محرّم، میزان رعایت واجبات و محرّمات را درمجموع بهبود می‌بخشد.

به‌عنوان یک مثال مهم، اگر وضعیت اقامۀ نماز (جماعت، اوّل وقت، در مسجد و غیره) را در نظر بگیریم، هرچند مقایسۀ تعداد سینه‌زنان، زنجیرزنان و گریه‌کنان برای امام حسین (ع) از یک سو با تعداد کسانی که نماز را به جماعت و در مساجد برپا می‌کنند (حتّی فقط نماز جماعت ظهر عاشورا) واقعیت بسیار تلخ و تأمّل‌برانگیزی را یادآوری می‌کند، امّا به‌هرحال، مراسم محرّم، وضعیت توجه به واجباتی چون نماز (ستون دین) را اندکی هم که شده بهبود می‌بخشد.

با فرارسیدن محرّم و به‌موازات برگزاری مراسم مربوطه، رونق مساجد کمی بیشتر می‌شود (یا شاید بهتر باشد بگوییم که «کسادی آنها کمی کمتر می‌شود»!) و این اثر تا چندی پس از محرّم نیز ادامه می‌یابد. به‌همین‌ترتیب، به‌نظر می‌رسد اگر فرض کنیم که مراسم عزاداری دیگر برگزار نشود، این اتّفاق احتمالاً بر روی میزان تقیّد به واجبات و محرّمات نیز اثر منفی خواهد داشت.

باوجود ارزیابی مثبت اثر عزاداری بر پایبندی به واجبات دینی، لازم می‌دانم به یکی از آثار ناخواسته و منفی آن نیز که بعضاً ممکن است موضوعیت داشته باشد، اشاره کنم. متأسفانه، گاهی اوقات، برخی عزاداران با وقت و توان گذاشتن برای سینه‌زنی، زنجیرزنی و امثال آن -که اصولاً اموری مستحب هستند و حتّی اگر واجب هم بودند، جای واجبات دیگر را نمی‌گرفتند- وجدان خود را گول می‌زنند و احساس می‌کنند که از این طریق، عدم رعایت واجبات مهمّی مانند نماز (ستون دین) را جبران کرده‌اند. به‌عبارت دیگر، در خصوص چنین افرادی، اگر این مراسم نبود، شاید به‌خاطر نمازنخواندن و امثال آن، لااقل در پیش وجدان خود محکوم بودند و ممکن بود که این احساس نارضایتی از خود بالاخره آنها را نمازخوان کند، امّا از طریق زنجیرزنی و امثال آن، این دادگاه الهی درونی را کلّاً تعطیل ‌می‌کنند!

۳. آزادگی و ظلم‌ستیزی

برخلاف دو مورد پیشین، به‌نظرم، از این نظر وضعیت بسیار نامطلوب (وچه‌بسا اسف‌باری) داریم و بی‌توجهی به این معضل، می‌تواند جفایی بزرگ در حق تشیع و امام حسین (ع) باشد. برای دفاع از این ادّعا نکاتی مطرح می‌کنم:

  • از تغییرات و تفاوت‌های جزئی که بگذریم، برگزاری مراسم عزاداری برای امام حسین (ع) با این شکل از زمان صفویه رواج پیدا کرده و تاکنون ادامه داشته است. از آن زمان تابه‌حال، حداقل 5 سلسله یا حکومت بر سر کار آمده‌اند و در تمامی آنها، به جز در دوره‌ایی بسیار کوتاه، مراسم مورد نظر با رونق و شکوه همیشگی برگزار شده است. خود این مسئله باید ما را عمیقاً به تأمّل وادارد؛ این چه مراسمی است که با منافع هیچ سلسله و حکومتی هیچ‌نوع تضادمنافعی پیدا نکرده است؟! هر یک از حکومت‌هایی که با کشتار سران سلسلۀ پیشین برسرکار می‌آمدند، حاکمان قبلی را لعن و تمسخر و حتّی آثاربه‌جامانده از آنان را نابود می‌کردند. با وجود تضادشدید بین این سلسله‌ها، در زمان همگی آنها مراسم عزاداری محرّم برگزار می‌شده و نه‌تنها هیچ‌یک با آن مقابله نکرده‌اند (مگر در استثناءهایی بسیار کوتاه) بلکه حاکمان هر سلسله خود در مراسم مربوطه شرکت کرده‌اند، تکیه‌ها و حسینه‌هایی ساخته‌اند، برای آن بودجه صرف کرده‌اند و بر رونق آن افزوده‌اند. ممکن است برخی این مسئله را به‌مثابه امتیاز و نشانه‌ای مثبت ارزیابی کنند امّا آیا واقعیت همین است؟
  • در بیشتر تاریخ ایران، استبداد حکم‌فرما بوده و هرکجا استبداد باشد، ظلم، تبعیض و فقر بیداد می‌کند. کسانی که با تاریخ ایران آشنایی نسبی داشته باشند، عمق و گسترۀ ظلم‌ و جنایت‌ در این سرزمین را می‌دانند؛ طی این چند صد سال، بعید است که محرّمی آمده باشد امّا انسان‌هایی آزاده، حق‌جو و حق‌گو،‌ دربند، در پای چوبۀ دار یا در بالای آن نبوده باشند [۱]. آیا طی سده‌های گذشته، اگر مراسم عزاداری‌ محرّم نسبت به مظلومان زمان خود واکنش نشان می‌داد و این تجمّعات، محلّی برای آگاهی‌افزایی درخصوص جنایت‌های ظالمان و یزیدیان زمانۀ خود بودند، سلسله‌ها و حکومت‌های مختلف به این راحتی با آن کنار می‌آمدند؟! اگر رسم بر این بود که در این مراسم، سخنرانان در رابطه با مظلومان و آزادگان زمانۀ خود و ظلم‌هایی که در حق آنها می‌شود به مردم آگاهی دهند، آیا حکومت‌های ظالم و اربابان خونخوار محلّی از برگزاری آن جلوگیری نمی‌کردند؟! از این منظر، اگر دیدیم که طی این چندصد سال، برخی هیئت‌ها و دسته‌ها بوده‌اند که ظالمان و رانت‌خواران با آنها برخورد کرده‌اند، آنها را محدود کرده‌اند، اشعارشان را سانسور کرده‌اند و امثال آن، می‌توانیم احتمال دهیم که مراسم آنها باعث تقویت آگاهی، آزادگی و ظلم‌ستیزی بوده است. در مقابل، تمام هیئت‌ها و دسته‌هایی که یا به‌طور مستقیم توسّط اربابان زر و زور و تزویر ایجاد شده‌اند یا از جانب آنها مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفته‌اند، قطعاً «هیئت عزاداران یزیدی!» بوده‌اند!
  • به‌عنوان یک مثال مشخص، می‌توان به وقایع اتّفاق افتاده در محرّم ۱۲۹۰ شمسی در تبریز اشاره کرد. در این سال، روس‌ها که عملکرد نظام مشروطه را با منافع خود در تضاد می‌دیدند به دولت ایران اولتیماتوم دادند و طی آن خواسته‌هایی مطرح کردند. اگرچه دولت ایران نهایتاً شرایط روسیه را پذیرفت امّا ارتش روسیه به تبریز حمله و آنجا را تصرّف کرد. سپاه روس در تبریز مرتکب جنایت‌هایی زیادی شد و به‌طور مشخص، مبارزان مشروطه‌خواه را دستگیر و اعدام کرد. صبح روز عاشورا، روس‌ها ۸ تن از مشروطه‌خواهان از جمله ثقه‌الاسلام و دو جوان ۱۶ و ۱۸ ساله را به تبریز آوردند و در برابر چشمان مردم عزادار تبریز به دار کشیدند. روس‌ها در روزهای بعد نیز به اعدام مشروطه‌خواهان ادامه دادند. از جمله محمدخان امیرتومان و کریم‌خان (دو برادرزادۀ ستارخان) و نیز حاجی علی دوافروش از مشروطه‌خواهان بنام تبریزی و مدیر مدرسه سعادت را دار زدند. کسروی می‌گوید: «وقتی که ارتش روس، آزادیخواهان آذربایجان را به دار می‌آویختند، عده‌ای از مردم تبریز در روز عاشورا قمه به دست شاخسه ی- واخسه ی (یعنی شاه حسین – واحسین) می‌گفتند و با قمه به سر خود می‌زدند… در صورتی که با این جمعیت و همین قمه‌ها می‌توانستند ارتش روس را از کشور بیرون کنند». روس‌ها علاوه بر جنایت‌های خود صمد شجاع‌الدوله، از دشمنان سرسخت مشروطه‌خواهان و از فرماندهان لشکر محمّدعلی‌شاه در جنگ با ستّارخان و باقرخان در تبریز، را به عنوان والی شهر منسوب کردند و او نیز همان‌طور که انتظار می‌رفت کشتار آزادی‌خواهان تبریز را به‌شدّت گسترش داد. جالب اینجاست که چندی پیش، در زمان جنگ مبارزان مشروطه‌خواه با محمّدعلی‌شاه پس از به‌توپ‌بستن مجلس توسّط او، آخوند خراسانی (مرجع عالیقدر شیعه که کتاب‌های او هنوز از منابع اصلی حوزه‌های علمیه است) در بیانیه‌ای گویا، شاه را محارب با خدا و امام زمان خواند و کمک‌کنندگان به وی را در شمار لشکر یزید. او فتوا داد که مردم با همه وجود با محمّدعلی‌شاه بجنگند و سکوت و بی‌تفاوتی را در حکم همکاری با ستمکاران خواند.
  • به‌نظر شما در قیامت و در مواجهه با امام حسین (ع)، حال و روز چنین عزادارنی چگونه خواهد بود؟! آیا امام (ع) مشغول خوش‌وبش کردن با زنجیرزنان می‌شود و مبارزان آزاده‌ای که در این دنیا، جنازۀ بردارشدۀ آنها در کنار دسته‌های زنجیرزنی مسئله‌ای حاشیه‌ای محسوب می‌شد، در آن دنیا نیز به همان اندازه درحاشیه خواهند بود؟! مهم‌تر از آن، آیا اباعبدالله (ع) اصولاً از عزاداری‌های کسانی که در روز عاشورا، بی‌تفاوت نسبت به اعدام آزادگان زمان خود توسّط مستبدان و استعمارگران، زنجیرزنی و سینه‌زنی می‌کردند ابراز خرسندی و به خاطر چنین عملکردی از آنان شفاعت خواهد کرد؟!
  • پرسش اصلی این است که «آیا طی این چند صدسال، ظالمان، جنایت‌کاران، رانت‌خواران و اربابان ستمکار، از فرارسیدن ماه محرّم و تجمّع مردم در مراسم مربوطه احساس خطر می‌کرده‌اند یا بالعکس، احساس امنیّت بیشتری به آنها دست می‌داده است؟». به نظرم، آنها چون می‌دانستند که مردم به سینه‌زنی و زنجیرزنی مشغول می‌شوند، نگرانی‌شان از حسّاسیت و واکنش عموم نسبت به ظلم‌ها و جنایت‌هایشان کمتر می‌شد. کافی است توجه کنیم که در کشور ما، نه تنها اربابان محلّی، بلکه سردمداران ظلم و استبداد نیز اوّلاً، تکیه می‌ساختند و بانی مراسم می‌شدند و ثانیاً، خودشان در صف اوّل عزا شرکت می‌کردند و سینه و زنجیر (و حتّی قمه) می‌زدند. در ادامه، چند نمونه ذکر شده است:

ناصرالدّین‌شاه قاجار، که دوران طولانی پادشاهی او با اوج ظلم، جنایت و تباهی ایران‌زمین مصادف بود، تکیۀ بزرگ دولت را برای برپایی عزاداری ساخت. او برای امام حسین (ع) شعر سرود و هرساله مراسم محرّم را با شکوه فراوان برگزار می‌کرد.

ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب ارزشمند «تاریخ بیداری ایرانیان» در مورد محمّدعلی شاه قاجار می‌گوید: «در روز عاشورا قمه و قداره به سر می‌زد و خون سرش را به‌روى صورتش می‌مالید و در شب عاشورا هزار و یک عدد شمع در اطاقش روشن می‌کرد و شمع چهل منبر را روشن می کرد ... در روز عاشورا آنقدر خون از سر خود جارى می‌کرد که به حالت غشوه می‌افتاد».

رضاخان سردارسپه (که کمی بعدتر به رضاشاه بدل شد) در روز عاشورا سر و صورت خود را گل می‌مالید و پا برهنه برای سید الشهدا عزاداری می‌کرد. دسته قزاق‌ها به سردستگی رضاخان بر سر و سینه خود می‌زدند و می‌خواندند: «اگر در کربلا قزاق بودی/ حسین بی‌یاور و تنها نبودی!» [۲].

محمدرضا شاه پهلوی نیز هر ساله عزاداری ماه محرم را در تکیه دولت برگزار می‌کرد.

  • آیا تاکنون به این فکر کرده‌اید که درست در هنگامی که داریم برای امام حسین (ع) سینه و زنجیر می‌زنیم ممکن است برخی همسایگان ما در محلّه یا برخی همکاران ما در محل کار، به شدّت مظلوم واقع شده باشند؟! آیا ممکن نیست درست در زمانی که داریم برای امام حسین (ع) اشک می‌ریزیم، انسان‌های آزاده‌ای که پیام واقعی حرکت او را دریافت کرده‌ و در مسیر حق‌گویی و ظلم‌ستیزی گام برمی‌دارند، تحت فشار، ظلم و محدودیت باشند؟! نکند من و شمای هیئت‌دار یا سینه‌زن و زنجیرزن وقتی در قیامت با امام حسین (ع) مواجه می‌شویم، بر خلاف انتظاری که داریم، او را از دست خودمان و به‌ویژه عزاداری‌هایمان ناراحت ببینیم! نکند برخی از کسانی را که مورد شفاعت قرار داده است به ما نشان دهد و از ما بپرسد که آیا آنها را می‌شناسیم و بعد که پاسخ منفی دادیم، برایمان توضیح دهد که «اینها اصلاح‌گران و حق‌گویان آزاده‌ای هستند که طبق توصیه‌ها و سیره و سنّت من عمل می‌کردند، آنها درست در زمانی که شما در حال گریه و سینه‌زنی برای من بودید، به‌شدّت تحت فشار و محدودیت قرار گرفته بودند، تلاش می‌کردند شما را از وضعیت خود آگاه و حمایت‌تان را برای پیگیری اهداف جمعی و اصلاح‌گرانه‌شان جلب کنند، متن‌ها و سخنانشان کاملاً در دسترس بود امّا شما به آنها بی‌توجه و مشغول عزاداری بودید»! نکند امام (ع) به ما گلایه کند که چرا بر خلاف جهت‌گیری او و هم‌راستا با مسیر یزید و یزیدیان عمل کرده‌ایم!

بنابراین، به نظرم باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که در تاریخ ما، این مراسم در عمل بیش از آن که تجمّعی برای آگاهی‌افزایی نسبت به مسائل مهمّ روز و صدای آزادگان و مظلومان زمان خود بوده باشد، به‌مثابه افیونی بوده است که تودۀ مردم با آن سرگرم می‌شده‌اند و نیز سروصدایی بوده است که موجب می‌شده فریاد مظلومیت و دادخواهی آزادگان ناشنیده‌تر باقی بماند.

برخی از این نوع مطالب نتیجه می‌گیرند که باید از این مراسم فاصله بگیریم و آن را منزوی کنیم، امّا بالعکس، از آنجا که «آگاهی‌بخشی، بیدارگری، اصلاح‌جویی، آزادگی و ظلم‌ستیزی» جزء اهداف اصلی حرکت امام حسین (ع) بوده‌اند، به‌صورت بالقوه، جزء فلسفه‌های اصلی مراسم یادبود و بزرگداشت او نیز محسوب می‌شوند. درست است که در عمل و در طول تاریخ، این مراسم از فلسفۀ وجودی خود فاصله و بعضاً با آن در تضاد قرار گرفته است امّا به جای تضعیف آن، چرا تلاش نکنیم که این فرصت و ظرفیت عظیم را زنده کنیم؟!

قوّیاً امیدوارم و باور دارم که بالاخره، مراسم عزاداری امام حسین (ع)، فلسفۀ وجودی خود را باز خواهد یافت و دکان مزورّانی را که از دین ارتزاق می‌کنند بی‌رونق خواهد کرد.

چه باید کرد؟

در راستای اصلاح مراسم عزاداری و نزدیک‌کردن آن به فلسفۀ وجودی‌اش، چند پیشنهاد ساده مطرح می‌کنم:

۱. تلاش کنیم تمام هیئت‌ها و دسته‌ها حتماً بخش «سخنرانی» داشته باشند و این بخش جدّی گرفته شود (نه اینکه عموم در هنگام سخنرانی در حیاط و مشغول گپ‌زدن و چایی خوردن باشند و بعد موقع سینه‌زنی وارد هیئت شوند).

۲. کیفیت سخنرانی‌ها بسیار مهم است؛ تلاش کنیم سخنرانی‌ها به مرور از حالت «کلیشه‌ای، تکراری، توصیفی و بی‌ارتباط با مسائل روز» به سخنرانی‌هایی «تحلیلی، چالشی و مرتبط با مسائل روز» تبدیل شوند.

۳. تلاش کنیم هیئت‌های عزاداری، هر ساله، لااقل سخنرانی یک روز را به «آسیب‌شناسی مراسم عزاداری در ایران» اختصاص دهند و برای انتخاب سخنرانان مناسب برای این بحث، اهتمام ورزند.

۴. در انتخاب اشعاری که در مداحی‌ها، سینه‌زنی‌ها و زنجیرزنی‌ها استفاده می‌شود، علاوه بر جنبۀ «احساسی-عاطفی»، تلاش کنیم از اشعاری استفاده شود که جنبۀ آگاهی‌بخشی و آزادگی‌افزایی نیز داشته باشند.

۵. در جمع‌آوری کمک‌های خیریه برای هیئت، خیلی دقّت کنیم که خدایی ناکرده، سراغ رانت‌خوارانی نرویم که خودمان هم می‌دانیم ثروت خود را از راه‌های نامشروع و به‌ویژه با تبدیل دین به دکان به‌دست آورده‌اند، چنین سیاه‌رویانی، حتّی اگرخودشان هم خواستند کمک کنند، کمک‌شان را قبول نکنیم و اجازه ندهیم غذاهای نذری با پول حرام پخته شود. به‌عنوان شرکت‌کننده در عزاداری و در انتخاب هیئت، بیش‌ازآنکه به شکوه، بزرگی و زرق‌وبرق ظاهری هیئت و نیز شهرت و خوش‌صدایی مدّاحان توجه داشته باشیم، هیئت‌هایی را انتخاب کنیم که اوّلاً، اگرچه درویشانه امّا واقعاً مردمی هستند، ثانیاً، مدّاحان آنها اگرچه ممکن است خیلی خوش‌صدا نباشند امّا نوای‌شان از دلی پاک بر می‌خیزد و ثالثاً، سخنرانان‌شان واقعاً آزاده و فاقد هرگونه وابستگی به آقازادگان و مراکز قدرت باشند. مطمئن باشید در چنین مجالس «رونق اگر نیست، صفا هست» و بهره‌های معنوی بسیار بیشتری خواهیم برد.

۶. زمینه‌هایی را فراهم کنیم و تدابیری بیندیشیم که تجمّعات ما در عزاداری‌ها، آگاهی و لااقل حسّاسیت عمومی را نسبت به وضعیت آزادگان، حق‌گویان و مظلومان زمانۀ خودمان، چه در سطح محلّه و چه در سطح جامعه افزایش دهند.

۷. اگر جزء هیئت‌داران هستیم، خودمان تلاش کنیم که چنین مواردی را در برنامه‌ریزی برای فعالیت‌های هیئت لحاظ کنیم و در غیراین‌صورت، یعنی چنانچه صرفاً از شرکت‌کنندگان هستیم، اوّلاً، می‌توانیم این موارد را از صاحبان هیئت بخواهیم و ثانیاً، می‌توانیم در انتخاب هیئت‌هایی که می‌رویم، بر اساس میزان توجه آنها به این موارد تصمیم بگیریم.

پانویس‌ها:

[۱] به نظرم، انجام یک پژوهشی علمی-تاریخی دربارۀ این موضوع می‌تواند بسیار مفید باشد. نتایج احتمالی چنین تحقیقی که قاعدتاً بسیار تلخ نیز خواهد بود، هرچند ممکن است مورد سوءاستفاده و شماطت مخالفان دین و عزاداری قرار بگیرد، امّا برای درک صحیح مسئله و شکل‌گیری عزمی راسخ برای اصلاح آن، ضروری می‌نماید.

[۲] بعدها که رضاخان، رضاشاه شد و قدرت مطلقه را در اختیار گرفت، به‌عنوان بخشی از برنامۀ «مدرن‌کردن تحمیلیِ ایران»، طی سال‌های ۱۳۱۵ الی ۱۳۲۰ از برگزاری مراسم عزاداری برای امام حسین (ع) جلوگیری کرد.

در نگارش نوشتۀ حاضر، علاوه بر منابعی که در متن اشاره شد، از یادداشت‌های علی مرادی مراغه‌ای در کانال تلگرامی «تاریخ تحلیلی ایران»، یادداشت «مجاهدکشی روس‌ها در ظهر روز عاشورا» اثر علی افتخاری روزبهانی در سایت تاریخ ایرانی، صفحۀ «اشغال تبریز توسط روس‌ها (۱۹۱۱)» از ویکی‌پدیا، یادداشت «منع كردن عزاداری محرم در زمان رضا شاه پهلوی» در سایت تاریخ ایران باستان، مقالۀ «ارزیابی رفتار آخوند خراسانی در رویارویی با مخالفان مشروطه» اثر سید عباس صادقی فدکی (مجلۀ حوزه، شمارۀ ۱۶۲) و غیره کمک گرفته شد.


سایر یادداشت‌هایم را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر ببینید:

کانال وحید احسانی در تلگرام

صفحه‌ام در اینستاگرام

صفحه‌ام در ریسرچ‌گیت

عزاداری محرمفلسفه عزاداریامام حسین عآزادگی و ظلم‌ستیزیآسیب‌شناسی عزاداری محرم
دکتری توسعه کشاورزی، فعّال فرهنگی اجتماعی، یادداشت‌نویس! کانال تلگرام: https://t.me/notesofvahidehsani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید