وحيد احسانی
وحيد احسانی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

تودۀ قهرمان‌گرای نخبه‌کش!

قسمت اوّل: «جامعۀمدنیِ نخبه‌گرا» یا «تودۀ قهرمان‌گرا»؟!

همگان درخصوص نقش ویژه و مهمّ نخبگان در اصلاح و توسعۀ جامعه اتّفاق نظر دارند، امّا نگاه بسیاری از ما به «نخبه» همان نگاه قدیمی و بیمارگونه‌ای است که به «قهرمان» داشته‌ایم.

نخبه‌گرایی در جامعۀ‌مدنی

در جامعۀ مدنی، عموم افراد خود را اوّلاً، مسئول بهبود جامعه دانسته و ثانیاً، برای ایفای نقش موثّر و مطلوب، به دو علّت نیازمند رجوع به نخبگان می‌دانند: اوّل، فهم صحیح‌تر مسائل جامعه و چگونگی اصلاح آنها و دوّم، هماهنگ و هم‌افزا شدن حول نخبگان.

در جامعۀمدنی، «نخبگی» یک ویژگی مطلق و انحصاری نیست، یعنی چنین نیست که برخی افراد کاملاً نخبه باشند و برخی دیگر کاملاً عوام. به عبارتی دیگر، در جامعۀ‌مدنی «نخبگی» نسبی است و هر نفر، در عین حال که خود را نیازمند رجوع به برخی نخبگان مقیاس بالاتر (مثلا مقیاس ملّی) می‌داند، به‌عنوان یک نخبۀ مقیاس کوچکتر احساس وظیفه کرده و می‌تواند مورد رجوع سایرین باشد. این سلسله مراتب نخبگی، به‌مثابه شبکه‌ای غیررسمی از سطح ملّی آغاز شده و در سطوح منطقه‌ای، محلّی، سازمانی و حتّی خانوادگی ادامه می‌یابد. در جامعۀ‌مدنی، شاید هیچ‌کسی وجود نداشته‌باشد که خود را به‌هیچ‌اندازه دارای وظایف و مسئولیت‌های نخبگی نداند.

در جامعۀمدنی همچنین، ارتباط میان نخبگان با سایرین، ارتباطی مریدومرادی و مبتنی بر تقلید نیست، بلکه میان نخبگان هر سطح با هم و میان نخبگان سطوح بالاتر با نخبگان سطوح پایین‌تر گفتگو در جریان است، امّا در عین حال، رواج تفکّر انتقادی و گفتگو باعث نمی‌شود که «نخبگی» موضوعیت خود را از دست داده و نخبگان محوریتی نداشته‌باشند.

قهرمان‌گرایی در جامعۀ توده‌وار

در مقابل، در جامعۀ توده‌وار عموم افراد برای خود هیچ قابلیت اثرگذاری و مسئولیتی قائل نبوده و از نخبگان انتظار دارند که چونان قهرمان‌هایی، مسائل را حل کرده و جامعه را در مسیر اصلاح و توسعه قرار دهند.

در چنین جوامعی، معمولاً کسانی که به‌عنوان نخبه مطرح شده و محل توجه و رجوع مردم قرار می‌گیرند، افرادی هستند که دیدگاه‌ها، شعارها و گفته‌های آنان با خواسته‌های توده مطابقت کامل دارد. توده به نخبگانی که بر اساس رسالت خود بخواهند در کنار نقد ساختار به نقد توده نیز پرداخته و اندکی از فهم و خواسته‌های مردم کف جامعه فاصله بگیرند، برچسب‌هایی مانند «ستون پنجم»، «غیرمردمی»، «سوپاپ اطمینان رژیم»، «خائن» و امثال آن می‌زند. در واقع، توده کسانی را به‌عنوان نخبه (در واقع قهرمان) قبول می‌کند، که کاملاً مثل آنها فکر کنند و حرف آنها را بزنند. به عبارتی دیگر، نخبگان مورد توجه توده، اعضایی از توده هستند، تنها با این تفاوت که بهتر حرف می‌زنند و می‌توانند جلوی جمع سخنرانی می‌کنند.

به‌طور مشخص، توده کسانی را به‌عنوان نخبه (قهرمان) می‌پذیرد که تمام تقصیرها را به گردن ساختار انداخته، هیچ مسئولیتی برای مردم قائل نبوده و شعار «مرگ بر» سر بدهند.

در جامعۀ توده‌وار، وقتی مردم دربارۀ تفکر انتقادی و در مخالفت با تقلید صحبت می‌کنند، اصولاً «احساس نیاز به متخصصان» را زیرسئوال برده و وجود کسانی فهیم‌تر از خود را منکر می‌شوند.

ذهن توده خیلی بیش از اینکه بخواهد در مورد نظریات و تحلیل‌های مطرح‌شده تأمّل کرده و به نقد دیدگاه نخبگان بپردازد، در پی کشف نیّات و وابستگی‌های پشت‌پردۀ آنهاست.

در این جوامع، فشار بسیار سنگینی بر روی نخبگان وجود دارد که آنها را به سمت «قهرمان‌بازی درآوردن» سوق می‌دهد، یعنی محیطْ نخبگان را به‌ویژه در نقاط عطف حسّاس و سرنوشت‌ساز به این سمت سوق می‌دهد که به‌جای درنظرگرفتن مصالح بلندمدّت ملّی، تصمیم‌هایی بگیرند که آنها را در چشم مردم به قهرمان‌هایی مقدّس تبدیل کند، زیرا در غیر اینصورت، به‌سرعت و بابی‌رحمی هرچه‌تمام‌تر به‌عنوان خائنانی سازش‌گر (واژه و مفهومی که در میان توده، بار معنایی بسیار منفی‌ و نابخشودنی‌ای دارد) مورد لعن و نفرین توده قرار می‌گیرند.

در جوامع توده‌ای‌شده، نخبگان واقعی -که بیشترین اولویت را برای مصالح بلندمدّت ملّی قائل می‌شوند- معمولاً گمنام می‌مانند یا لااقل چنانچه که باید و شاید مورد توجه و احترام عموم قرار نمی‌گیرند (اگر برچسب‌های پیش‌گفته به آنان زده نشود).

در چنین جوامعی، مردم دچار «توطئه‌انگاری همه‌چیز» و «هم‌کاسه‌انگاری همه‌کس» هستند، از مشارکت فعّال در جامعه فاصله می‌گیرند و اینها را نشانۀ هوش سرشار و فهم و درک عمیق خود می‌دانند. آنها هر نوع تلاش برای فهم مسائل جامعه خارج از نظریات توطئه (شامل مطالعه و پیگیری آثار صاحب‌نظران) و هر نوع تلاش برای اثرگذاری در جامعه را به‌مثابه بازی خوردن از توطئه‌گران پشت صحنه دانسته، به افراد ساده‌ای که در این دام می‌افتند با نگاهی «عاقل اندر سفیه» نگریسته و به خودشان می‌نازند به این خاطر که این چیزها را فهمیده‌اند و با انفعال کامل اجازه نمی‌دهند به عروسک خیمه‌شب‌بازی توطئه‌گران تبدیل شوند.

برخی اعضای توده ممکن است تمام مطالب بالا را تأیید کنند امّا معتقد باشند که «تبدیل توده (که در آن هیچ‌کس برای خود مسئولیتی قائل نیست و همه منتظر قهرمان‌ها هستند که امور را اصلاح کنند) به جامعۀ‌مدنی، وظیفۀ نخبگان است و از خود آنها و سایر مردم برای حرکت در راستای تحقق این مهم هیچ کاری ساخته نیست»!

به نظرم، وقتی مردم خیلی مسئولیت‌گریز شده و متقابلاً، انتظارشان از نخبگان خیلی قهرمان‌انگارانه شود، جامعه ویژگی «نخبه‌کشی» پیدا می‌کند، چیزی که در قسمت دوّم یادداشت (باعنوان «سرگذشت یک نخبه در ایران») در قالب یک داستان تمثیلی کوتاه توضیح داده‌ام.

به‌امید اینکه مسئولیت خود برای اصلاح جامعه را بپذیریم؛

به‌امید قرارگرفتن در مسیر شکل‌گیری و تقویت جامعۀ‌مدنی؛

به‌امید فردایی بهتر؛

به‌امید ایرانی آباد.


قسمت دوّم: سرگذشت یک نخبه در جامعه‌ای نخبه‌کش! (در کانال تلگرامی نگارنده)


سایر یادداشت‌هایم را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر ببینید:

کانال وحید احسانی در تلگرام

صفحه‌ام در اینستاگرام

صفحه‌ام در ریسرچ‌گیت

جامعه مدنیتوده
دکتری توسعه کشاورزی، فعّال فرهنگی اجتماعی، یادداشت‌نویس! کانال تلگرام: https://t.me/notesofvahidehsani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید