خوشبختانه، با گذشت زمان، بخش فزایندهای از مردم متوجه میشوند که آن «یک کلمه»ای [1] که از طریق آن باید درمان جامعه را جستجو کنیم، «جامعۀ مدنی» است. پرسش اینجاست که جامعۀ مدنی چگونه شکل گرفته و تقویت میشود؟
از دید بیشتر ایرانیان، وجود جامعۀ مدنی قوی مستلزم وجود «مردمانی آگاه و توانمند»، «آگاهی و توانمندی مردم» مستلزم وجود «نظام آموزشی کارآمد» و «شرایط اقتصادی مناسب» و وجود این دو نیز نیازمند وجود «نظام سیاسی مردم-مدار و پاسخگو» است.
هر گاه از «جامعۀ مدنی» صحبت میشود، بیشتر ما بر اساس مدل فرایندی بالا به مسئله نگاه میکنیم، امّا اگر چنین باشد، پس دیگر به جامعۀ مدنی چه نیازی داریم؟! یعنی اگر نظام سیاسیْ مردم-مدار و پاسخگو بوده و این نظام سیاسیِ مطلوب، شرایط اقتصادی مناسب و نظام آموزشی کارآمدی ایجاد کردهباشد و به تَبَع این دو، مردم نیز آگاه و توانمند شدهباشند، جامعۀ مدنی قرار است به چه کار ما بیاید که بود و نبود یا قوّت و ضعفش برایمان اهمّیتی داشتهباشد؟!
آن «جامعۀ مدنی» مورد نظر عموم ما ایرانیان -که آخرین مرحلۀ مدل فرایندی بالاست- یک چیز صرفاً تشریفاتی است. در مقابل این دیدگاه رایج، دیدگاه مهجوری هم وجود دارد که معتقد است «تلاش مستقیم برای برساختن و تقویت جامعۀ مدنی» خودش «نقطۀ شروع» است، بدین معنی که پرداختن به آن نیازمند هیچ پیشنیاز یا مقدماتی نیست.
مطابق دیدگاه اخیر، ما باید با تلاشِ ابتدابهساکن در راستای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی، رویههای غلط و مضر حاکم بر عرصههای مختلف جامعه (سیاسی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و غیره) را به عقب هول بدهیم، نه این که منتظر بمانیم برای تشریففرمایی ما (حرکت و تلاشکردن ما برای اصلاح جامعه از طریق ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی) فرش قرمز پهن شده و شرایط مناسب فراهم آید.
با پذیرش این مهم، احتمالاً با پرسشهای زیر مواجه میشویم:
در یادداشت کوتاه بعدی به پرسشهای بالا پرداختهام و اگر عمری باقی بود، به امید خدا طی روزهای آتی آن را منتشر خواهم کرد.
به امید سربرآوردن جوانههای کوچکِ باغِ جامعۀمدنی از بستر جامعه در نتیجۀ تلاشهای ما،
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویسها:
[1] اشاره به کتاب «یک کلمه» اثر میرزا یوسفخان تبریزی (یوسف مستشارالدوله) که چاپ اوّل آن در سال 1249 شمسی منتشر گردید. در آن سالهای سخت و تحت فشارهای یک استبدادِ لُخم، میرزا یوسفخان «قانون» را به عنوان «یک کلمه»ای که نسخۀ شفابخش دردهای جامعه است معرّفی کرد، امّا «مَحَک تجربه» نشان داد که «قانون» (و بسیاری دیگر از ظواهر دموکراسی) برای سازگار شدن با رویههای استبدادی و اندکسالارانه، استعداد عجیبی دارند.
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق پیوندهای زیر ببینید: