سلام و درود
لطفاً درصورت امکان، مقداری زمان بگذارید و یادداشت مرا مطالعه کنید، باشد که با همراهی یکدیگر بتوانیم برای بهبود وضعیت دانشگاه مسیرهای بهتری در پیش بگیریم.
احتمالاً قبول دارید که در دانشگاه رازی جوّ مناسبی حُکمفرما نیست. البته فارغ از تفاوتهای جزئی یا کلّی، وجود ایرادها، گلایهها، اعتراضها، سوگیریها، تبعیضها و بیاخلاقیها در دانشگاه مسئلۀ جدیدی نیست و متأسفانه، همواره بخش زیادی از توان و زمانمان در انواع دستهبندیها و رقابتها و اصطکاکهای مربوط هدر رفته است، توان و زمانی که میتوانست بر حل مسائل داخلی، بهبود سرمایۀ اجتماعی (امید، اعتماد، حسّتعلّق و ...)، ارتقاء کیفیت فعالیتهای آموزشی و فرهنگی، تقویت ارتباط با جامعه محلّی و نهایتا افزایش اثرگذاری دانشگاه متمرکز شود.
شعار دانشگاهمان «اخلاقمحوری و پیشرو بودن در تحقق جامعۀ دانشبنیان» است امّا باید بپذیریم که اوّلاً، از این شعار فاصلۀ زیادی داریم و ثانیاً، نتوانستهایم در راستای آن گامهای قابل قبولی برداریم [۱].
این بندۀ خدا نیز مانند بسیاری دیگر، اشکالات زیادی را به رویههای داخلی دانشگاه وارد میدانم و نسبت به آنها گلایهمند و معترضم امّا با کمال احترام، برخی از روشهایی را نیز که برای طرح اعتراضات و گویا اصلاح امور در پیش گرفته میشوند، نه تنها مفید نمیدانم بلکه بخشی از مشکل میبینم.
پیش از ادامۀ بحث، اجازه میخواهم برخی زوایای دیدگاه خود را دربارۀ «چگونگی اصلاح» یا به عبارتی «روش مناسب برای اصلاح امور» به اختصار بیان کنم.
در هر مجموعه (سیستم، نظام، سازمان)، برای آغازشدن فرایند «اصلاح» دو امکان متصوّر است:
اوّل، «اصلاح از بالابهپایین» که در آن مدیران به هر دلیل از لحظهای سرنوشتساز تصمیم میگیرند در تصمیمات خود یا بهعبارت دقیقتر، در فرایند، اهداف و مبناهای تصمیمسازی خود تغییرات مثبتی صورت دهند.
دوّم، «اصلاح از پایینبهبالا» که در آن، تغییرات مثبت از بطن مجموعه آغاز و نهایتاً به اصلاح سیاستها، برنامهها و تصمیمات مدیران منجر میشوند.
به نظرم، در مسیر «اصلاح از پایینبهبالا»، عمدۀ تلاشهای ما ناظر بر «تغییر مدیران و مسئولان» (جایگزینکردن مسئولانی که خوب میدانیم با مسئولانی که بد میدانیم) بوده است و در این بین، خلاء «تلاشهای مدنی برای اصلاح رویههای مدیریتی مسئولان موجود» به شدّت احساس میشود.
با کمال احترام نسبت به کسانی که مدّتی است تمام توان و مطالبۀ خود را بر «تغییر مسئولان دانشگاه» متمرکز کردهاند و با یادآوری اینکه این بندۀ خدا نیز نسبت به رویههای مدیریتی مسئولان جاری گلایههای زیادی دارم، باید عرض کنم که به نظرم، «با تغییر مسئولان دانشگاه، در حل مسائل داخلی و اصلاح رویههای مدیریتی بهبود محسوس یا لااقل قابلانتظاری رخ نخواهد داد».
چرا چنین میاندیشم؟
به نظرم، تنها چیزی که ما معترضان در آن مشترک و همصدا هستیم، نفس «معترض بودن» و «اعتراضداشتن» است! چهبسا برخی خواستهای ما با یکدیگر در تضاد باشد! فارغ از «تغییر مدیران و مسئولان» که در جامعۀ ما اوّلین چیزی است که عموم معترضان خیلی زود دربارۀ آن به توافق میرسند، آیا ما نسبت به «اموری که باید اصلاح شوند»، «جهتگیری و مسیر صحیح برای اصلاح امور» و «اوّلین گامهایی که باید برداشته شوند (اولویتها)» توافقی داریم؟! آیا اگر ریاست را به هر یک از ما بسپارند، میدانیم میخواهیم چه کار کنیم؟! اگر فکر میکنیم میدانیم، آیا بقیه معترضان فعلی نیز با جهتگیری، اولویتبندی و مسیر مورد نظر ما موافقند؟! آیا از دیدگاه بقیۀ هممعترضانمان دربارۀ این مهمّات آگاهیم؟! اصلاً آیا برای تشخیص نظر سایرین دربارۀ این مسئله سازوکار یا امکانی وجود دارد؟!
در غیبت «تفاهم»، مدیران جدیدی هم که بخواهند خیرخواهانه امّا باز هم بر اساس فهم و تشخیص شخصیِ خود به اصلاحاتی دست بزنند، خیلی زود مورد اعتراض قرار خواهند گرفت و در شرایطی که ما به جز «مطالبۀ تغییر مدیران»، هیچ نوع کنشگری مدنی و ازپایینبهبالای دیگری برای اصلاح امور بلد نیستیم، هنوز مهر حُکم رؤسای جدید خشک نشده است، دوباره بخش عمدهای از توان و زمان ما بر «مطالبۀ تغییر مسئولان» متمرکز خواهد شد!
اجازه بدهید منظور خود را با استفاده از مثال روشن کنم. دو نفر را در نظر بگیرید که در کنار یکدیگر و از عمق جان، شعار «یا مرگ یا تغییر مسئولان» سر میدهند، از یکدیگر حمایت میکنند و مایۀ دلگرمی هم هستند. یکی از آنها نیرویی پارهوقت و خواستۀ اصلیاش «تبدیل وضعیت فوری نیروهای پارهوقت» و دیگری یک عضو هیئت علمی است که به شدّت با افزایش نیروهای دانشگاه مخالف است. او معتقد است بدنۀ اداری دانشگاه بیشازاندازه بزرگ شده است و کارمندان تماموقت، اگر ساعات واقعی کار و بهرهوری خود را بالا ببرند، برای انجام تمام امور اداری به نحو احسن کفایت میکنند. به نظرتان، فردای برگزاری جشن پیروزی، این دو همرزم نسبت به یکدیگر چه موضعی خواهند داشت؟!
به همین ترتیب، نفس برخی گلایهها و اعتراضات با هم تعارض دارند، مثلاً این گلایه که «هزینهها بالا و بهرهوری پایین است» با گلایۀ دیگری ناظر بر «چرا این همه نیروی پارهوقت تبدیل وضعیت نمیشوند؟» نوعی تعارض درونی دارند. معترضانی که بیرون گود نشستهاند، خیلی راحت و بدون توجه به تعارضات دورنی گلایههای مختلف میتوانند آنها را کنار یکدیگر فهرست کنند امّا قرار گرفتن در مسیر اصلاح منوط به این است که پیشاپیش، اولویتبندی مجموعه مشخص شود. یعنی در گامهای اوّل، برخی ایرادها کنار گذاشته شوند تا با تحقق اصلاحاتی در سایر عرصهها، شرایط برای پرداختن به آنها نیز فراهم آید.
علاوه بر این، نقدها و گلایههای بسیار زیادی نسبت به نحوۀ مدیریت دانشگاه مطرح میشود که نگارنده نیز با خیلی از آنها همدل هستم، امّا در شرایطی که در دانشگاه دهها و بلکه صدها مشکل ریز و درشت اعم از ساختاری و فرهنگی به هم گره خوردهاند (و بیشتر آنها نیز مختص درون دانشگاه نیستند)، مدیران جدید چه تحوّلی میتوانند ایجاد کنند؟!
آیا جز این است که در زمان رئیس قبلی دانشگاه نیز بخش عمده (یا لااقل بزرگی) از دانشگاهیان پای خودشان را کرده بودند توی یک کفش که «الّا و لابد، رئیس باید عوض شود»؟!
به نظرم، کسانی که در موضع قدرت و تصمیمگیری قرار ندارند و بیرون گود نشستهاند، وقتی مسائل و مشکلات را میبینند خیرخواهانه معترض میشوند امّا وقتی کار به خود آنها سپرده میشود میبینند با کلاف سردرگمی از مسائل و مشکلات ریز و درشت و همافزا مواجهاند و باوجود بیماریهایی مانند «جلسهبازی» که زمان، توان و تمرکز آنها را زائل میکند، اگر بتوانند همین وضع موجود را حفظ کنند و در باتلاق مسائل و مشکلات غرق نشوند هنر کردهاند!
اگرچه در جایگاه مسئولیت قرار نگرفتهام امّا از نزدیک دیدهام کسانی که مسئولیت میپذیرند، گویی ناگهان خود را درون گردابی میبینند که آنها را با خود میچرخاند! از خانواده و زندگی میزنند و بسیار تلاش میکنند امّا میبینند که اوّلاً، پیشرفت بسیار کند است، ثانیاً، در ازای چند پیشرفت جزئی و بطئی در برخی عرصهها، در عرصههای دیگری چندین پسرفت سریع رخ میدهد و ثالثاً، نارضایتی همواره فزاینده است!
علاوه بر این، گاهی هم در دستهها و گروههای مختلف، اشخاصی را میبینیم که در دورههای خاصّی نسبت به برخی مسائلومشکلات دائمی و همیشگی بهشدّت معترضند و در دورههایی دیگر بهشدّت ساکت!
در چنین اوضاعی، رئیس (هر کسی که باشد) از کجا باید شروع کند که برای اصلاح امور و بهبود وضعیت بتواند همراهی و پشتیبانی دانشگاهیان را نیز داشته باشد؟! از هر جایی که شروع کند، نفع مستقیم آن احتمالاً به افراد کمی میرسد و همین باعث میشود اکثریت همیشه معترض باشند!
با وجود دیدگاهی که نسبت به «گره خوردن هزاران مسئله و مشکل در یکدیگر» دارم، بر خلاف بسیاری دیگر، نسبت به اصلاح ناامید نیستم و در حدّ وسع، همواره تلاش کردهام برای اصلاح امور گامهایی هرچند کوچک بردارم.
بهعنوان یک انسان موحد و مسلمان، «ناامیدی» را بزرگترین گناهان میدانم. معتقدم عبارت « فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ» [۲] صرفاً گفتۀ یعقوب (ع) به فرزندانش و بخشی از داستان خاصی که در گذشتههای دور اتفاق افتاده باشد نیست، بلکه خطابش به همۀ ماست و «یوسف و بردارش» نیز برای ما، نماد هر هدف خیر و خداپسندانهای هستند.
در تکاپوهایی که برای همراه کردن سایرین در تلاشهای اصلاحگرانه و با تمرکز بر موضوعات خُرد و محلّی داشتهام، یکی از پاسخهای پُرتکراری که شنیدهام این بوده است که «فرض کنیم توانستیم این یک مشکل را حل کنیم، وقتی با هزاران مشکل اساسیتر مواجهیم، حل کردن یک مسئلۀ کوچک چه تفاوتی میتواند ایجاد کند؟! آیا اصلاً به چشم میآید؟!». پاسخم این است که «روند تغییر و اصلاح امور اجتماعی روندی مکانیکی و با سرعت یکنواخت نیست، برداشتن گام اوّل و باز کردن مسیر است که زمان و توان زیادی میطلبد؛ حصول یک موفقیت کوچک میتواند ما را برای برداشتن گام بعدی در موقعیت بهتری قرار میدهد؛ ازیکسو، افراد بیشتری امیدوار میشوند و حمایت میکنند و ازسویدیگر، اگر خردمندانه حرکت کنیم (اقتضائات قدرت و مسئولان را نیز لحاظ کرده باشیم)، با تحقق هر اصلاح کوچک، هراس مسئولان از کُنشگریهای مدنی کمتر میشود، از حالت تدافعی (و بلکه تهاجمی!) نسبت به این نوع مطالبات خارج میشوند و بهشکل فزایندهای از این نوع تلاشها استقبال خواهند کرد».
با وجود مسائل و مشکلات متنوّع و متعدّد، امیدوار هستم؛ چشمانداز «دانشگاه رازی»ایی را که واقعاً اخلاقمدار و واقعاً پیشرو در تحقق جامعۀ دانشبنیان باشد در پیش رویم و ظرفیت تحقق آن را در خودمان میبینم.
به نظرم، اگر همه، اکثریت یا حتّی بخش قابلتوجّهی از دانشگاهیان، بتوانیم از دل گفتگوهای عالمانه در مورد «چیستی و چگونگی اصلاح امور داخلی دانشگاه» به توافق برسیم و برای تحقق آن نقشۀ راهی واقعبینانه ترسیم کنیم، آنگاه میتوانیم با مسئولان دانشگاه (از هر دسته و جناح و هر کسانی که باشند) وارد گفتگویی سازنده شویم.
بر اساس نگرش من، مسئولان دانشگاه (هر کسانی که باشند) از این بستۀ پیشنهادی کاملاً استقبال خواهند کرد امّا در نگاه بدبینانه، یعنی اگر منافع مجموعه و رضایت دانشگاهیان برایشان هیچ اهمّیتی نداشته باشد، باز هم نمیتوانند نسبت به آن بیتفاوت باشند و بهویژه اگر این بسته خردمندانه و واقعبینانه (با لحاظ کردن تمام شرایط، محدودیتها و ...) طراحی شده باشد، خواه ناخواه مجبور میشوند با آن همراهی کنند.
بله، میدانم، برای انجام این کار بهظاهر ساده نیز موانع و محدودیتهای زیادی وجود دارد امّا مگر اینجا دانشگاه نیست؟! مگر ما دانشگاهی نیستیم؟! مگر چند صد نفر عضو هیئت علمی رشتهها و تخصصهای مختلف نداریم؟! مگر علم و عقل کارویژهای جز «حلّ مسئله» دارد؟! اگر «مشکل و مسئلهای» نبود، دیگر به «علم، عقل و عالم» چه نیازی بود؟!
ببخشید، سرتان را به درد آوردم. به امید خدا، بنا دارم خودم پیشنهاد بالا را دنبال کنم. یعنی بهعنوان عضوی کوچک (علیالبدل! [۳]) از دانشگاه، سعی میکنم از دل گفتگوهایی، به یک بستۀ پیشنهادی برسم که توافق بخش هرچهبزرگتری از دانشگاهیان را به همراه داشته باشد.
برای روشن شدن منظور، مثالی عرض میکنم. فرض کنیم از دل گفتگوهایی متوجه شویم که بخش عمدهای از گلایهها را میتوان تحت عبارت و مقوله «تبعیض» دستهبندی کرد. خب، اگر «رفع یا کاهش تبعیض» بهعنوان یکی از محورها و اولویتهای اصلاحات درون دانشگاه مورد توافق قرار گیرد، باید مشخص کنیم که برای تحقق این هدف یا نزدیکشدن به آن، بهتر است از کجا شروع کرد، چه مسیری در پیش گرفت و چه اقداماتی انجام داد. هر یک از ما باید این آمادگی را داشته باشیم که شاید در مسیر خردمندانه و مورد توافق، اوّلین گامها و اقدامات ناظر بر رفع تبعیضهایی نباشند که بهطور مستقیم به خود ما مربوط میشوند. به همین ترتیب دربارۀ سایر محورها و اولویتها که مثلا ممکن است چیزهایی باشند از قبیل «شفافیت»، «مشارکت» یا ... .
نمیدانم، شاید بتوانم این مهم را بهعنوان یکی از کارهای معاونت فرهنگی و اجتماعی دنبال کنم [۴]؛ لااقل تا جایی که خودم میفهمم و بهویژه با توجه به شرایط موجود، شاید هیچ کار فرهنگی و اجتماعی دیگری از این واجبتر نباشد.
در این مسیر از همگی شما درخواست کمک و همراهی صبورانه دارم. حصول توافق دربارۀ چنین موضوعهایی آن هم میان چند هزار، چند صد یا حتّی چند ده نفر کاری نیست که بتوان اوّلاً، باعجله و ثانیاً، بدون سازوکار و نقشۀ راه انجام داد. همچنین، نیاز است برای رسیدن به «بستۀ پیشنهادی توافقی» فرایندی تعریف کنیم و جمع کوچک و قابل اعتمادی که اکثریت یا بخش بزرگی از دانشگاهیان آنها را واقعاً بهعنوان نمایندگان خود برای پیگیری این مهم قبول داشته باشند تشکیل دهیم.
۱. در نقدهایی که نسبت به برخی رفتارها مطرح کردهام، هیچ شخص خاصّی مورد نظرم نبوده است.
۲. هرچند مطالبۀ «تغییر مسئولان» را به طور کلّی و در مورد هر کسانی که در مقام و مسئولیت قرار گرفته باشند مفید نمیدانم و با آن همراهی نمیکنم، امّا به کسانی که ممکن است چنین مطالبهای را دنبال کنند احترام میگذارم (هم به خودشان و هم به دیدگاه و مطالبهشان)، زیرا فارغ از اینکه چه دورهایست و چه کسانی مسئولیت دارند، تقاضا و مطالبۀ تغییر مسئولان هیچ منع اخلاقی، شرعی و قانونی ندارد. همچنین، همراه شدن در مسیر پیشنهادشده در این یادداشت با مطالبۀ تغییر مسئولان هیچ تناقض یا تضادّی ندارد؛ ممکن است برخی دانشگاهیان به طور توأمان هم مطالبهگر تغییر مسئولان باشند و هم کمک کنند که به بستهای پیشنهادی برای اصلاح امور داخلی دانشگاه برسیم که مستقل از کیستی مسئولان باشد.
۳. چنانچه محتوای این یادداشت را قابل تأمّل یافتید، پیشنهاد میکنم یادداشت دیگرم را نیز باعنوان «دانشگاههای ما بیگفتگو صاحب برنامۀ راهبردی شدهاند!» مطالعه بفرمایید زیرا به حرف اصلی این متن ارتباط زیادی دارد.
به امید دانشگاهی اخلاقمدار و پیشرو در تحقق جامعۀ دانشبنیان
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
[۱] اینکه چرا با وجود این همه مدّعی، شعار، ادّعا و مراکز و عناوین دینی و ارزشی، از لحاظ اخلاق چنین وضع اسفباری داریم، قصّۀ پرغصّۀ دیگری است که شاید در فرصتی دیگر و به امید خدا، برخی نکات مهمّی را که در این باره به ذهنم میرسند در قالب یادداشت مجزّایی در معرض نقد سایرین قرار دهم.
[۲] بروید و برای یافتن یوسف و برادرش تلاش کنید و از رحمت خدا نومید مباشید زیرا که جز کافران هیچ کس از رحمت خدا نومید نمیشود (آیۀ 87 سورۀ یوسف).
[۳] نگاه کنید به: «تقصیر ما علیالبدلهاست!»
[۴] مسلّماً درصورت تعریف و جانمایی این فعالیت در قالب کارها و وظایف اداری، ضروریست استقلال آن کاملاً حفظ شود و مسئولان و مدیران هیچگونه مداخلهای نداشته باشند.
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق پیوندهای زیر ببینید:
صفحهام در اینستاگرام (فعّال نیست)
صفحهام در ریسرچگیت (مقالههای علمی)