حال که جریان اصولگرا پیروز انتخابات ریاست جمهوری شده و اکثریت مجلس را نیز در اختیار دارد و از آنجا که جامعۀ ما بهشدّت نیازمند افزایش و تقویت «همبستگی ملّی» است، وظیفۀ خود و عموم فعالان (اعم از سیاسی، فرهنگی و اجتماعی) و شهروندان میدانم که به بهترین وجه ممکن با آن همکاری کنیم.
در مقابل، بهنظرم جریان اصولگرا نیز وظیفه دارد که شرایط تحقق «همراهی و همکاری حداکثری» را فراهم کند. در این راستا، بهعنوان یک شهروند و فعّال فرهنگی-اجتماعی (غیرسیاسی و در سطح محلّی) با شما «بزرگواران» جریان اصولگرا سخنی دارم که خواهشمندم، در صورت امکان، دقایقی از وقت ارزشمند خود را به مطالعۀ آن و تأمّل دربارهاش اختصاص دهید.
باوجود تنوّع و تعدّد جریانهای فعّال در کشور، تمام آنها را میتوان به دو جریان بزرگ «اصولگرا» و «اصلاحطلب» تقسیم کرد که هر یک «بزرگانی» دارند و «بزرگوارانی» و به نظرم، در شرایط فعلی، کنشگری و ایفای نقش مطلوب «بزرگواران» جناح اصولگرا میتواند بسیار تعیینکننده باشد.
همانطور که میدانیم، ایران بههردلیل، دچار بحرانهای همافزاست، بحرانهایی مانند بیکاری، تنزّل ارزش پول، بالارفتن سنّ ازدواج، تورّم، فقر، کمآبی و غیره که تحریمهای ناجوانمردانۀ خارجی نیز حل آنها را مشکلتر کردهاست. خیلی بعید و دور از انتظار است که یکی از دو جریان کلّی نامبرده ولو با در اختیارداشتن تمامی پستهای مدیریتی و اختیارات قانونی، بهتنهایی بتواند این بحرانها را کنترل و مدیریت کند؛ برای عبور از این وضعیت و آرام و قرار گرفتن در مسیر پیشرفت و توسعه، نیازمند استفادۀ بهینه از تمام ظرفیتهای عظیم جامعه هستیم که مستلزم همراهی، همکاری و همافزایی عمومی است، هم در زمینۀ خردورزی و برنامهریزی، هم در عرصۀ اجرا و هم در مرحلۀ نظارت، ارزشیابی و اصلاح.
برای تحقق «همراهی و همکاری حداکثری» -که در این شرایط بهمثابه سنگ بنا و کیمیایی معجزهگر است- نحوۀ انتخاب پستهای مدیریتی (در سطوح ملّی و محلّی) میتواند بسیار تعیینکننده باشد.
حال که دولت جدید در حال شکلگیریست و بهصورت طبیعی، بیشتر مدیران در سطوح ملّی، منطقهای، محلّی و سازمانی تغییر خواهند کرد، انتخاب مدیران از میان چهرههای جریان اصولگرا میتواند با اولویتقائلشدن برای یکی از دو دستهویژگیهای متفاوت زیر صورت پذیرد:
۱. مدارا، صبر، پختگی، خردمندی و دوراندیشی؛
۲. اصولگرای دو آتشه بودن، قائلبودن به مرزبندیهای سختگیرانه و انشقاقی میان جریان اصولگرا با جریان اصلاحطلب، تهدیدگری، انتقامگیری و افشاگری؛
از طریق رویکرد اوّل، «بزرگواران» جریان اصولگرا در پستهای مدیریتی قرار خواهندگرفت، یعنی شخصیتهایی که برای همراه کردن دایرۀ وسیعتری از افراد، کاهش قطبیت و شکافهای موجود، افزایش همبستگی ملّی و بهکارگرفتن طیف گستردهتری از ظرفیتهای بالقوه، قابلیت بیشتری دارند.
در مقابل و از طریق رویکرد دوّم، مدیریتها در اختیار «بزرگان» (نابزرگواران) اصولگرا قرار میگیرد، یعنی چهرههایی که خواسته یا ناخواسته، شکافها و قطبیتهای موجود را تشدید کرده، هدر رفت توان ملّی در اصطکاکهای درونی را افزایش داده و بخش بیشتری از ظرفیتهای جامعه را بهحاشیه میرانند.
منظور از بزرگان یک جریان -که صفت «بزرگوار» به آنها قابل اطلاق نیست- کسانی هستند که تفاوت میان «فضای رقابتی قبل از انتخابات و جوّ حاکم بر مناظرههای کاندیداهای ریاستجمهوری» را با «فضای نیازمند آرامش و مدارای پس از انتخابات» درک نمیکنند. بهزعم نگارنده، یکی از ویژگیهای نابزرگواران دو جریان نامبرده این است که تمام چهرههای جریان سیاسی مقابل را مضر یا تمام چهرههای جریان خودشان را مفید میدانند.
الگوی «بزرگواری» را میتوان امیرمؤمنان علی (ع) دانست که با وجود تجربۀ چند جنگ داخلی در دوران حکومتش، پس از ختم شدن هر یک از قائلهها، با بازماندگان گروههای متخاصم بهگونهای رفتار کرد که گویی پیش از آن هیچ اتّفاقی نیفتادهاست، نه این که به آنها صفات، القاب و برچسبهای خاصّی داده و از هر فرصت و مناسبتی برای بازگویی آن مسائل، اختلافات و دشمنیها و محکومکردن بازماندگانشان استفاده کند.
اگر مدیران دولت سابق (در سطوح ملّی و محلّی) تخلّفهایی مرتکب شدهاند باید همان موقع محاکمه و جریمه میشدند و اگر به هر دلیلی این اتّفاق تا بهحال به تعویق افتادهاست، لازم است این کار هر چه زودتر صورت پذیرد؛ این که دیگر این همه رجزخوانی، خطونشانکشیدن و فضا را متشنّجکردن ندارد!
در چنین شرایطی که هنگام تغییر دولت و تعویض پستهای مدیریتی است، گاهی مشاهده میشود که میان بزرگان جریان پیروز (اعم از اصولگرا یا اصلاحطلب) مسابقۀ تندروی، رجزخوانی و هتّاکی به جناح مقابل بهراه میافتد و برخی افراد با سبقتگرفتن از سایرین تلاش میکنند به سایر همجناحیهای خود نشان دهند که «ما از بقیه اصولگراتر/اصلاحطلبتر هستیم و لذا حق ماست که در پستهای بالاتری قرار گیریم». شکلگیری و شدّتگرفتن این نوع مسابقههای تندروی بههیچوجه به صلاح جامعه نیست و وظیفۀ همۀ ماست که از بروز آن جلوگیری کنیم. به نظرم، در این شرایط، این شما «بزرگواران» جناح پیروز (اصولگرا) هستید که باید کنار ننشسته بلکه بهخاطر منافع بلندمدّت ملّی با تمام توان از شدّتگیری مسابقههای تندروی و سپردهشدن پستهای مدیریتی به چهرههای تندرو و کممدارای جناح خود جلوگیری کنید.
در کنار بزرگان و بزرگواران هر یک از دو جناح سیاسی عمدۀ کشور، همچنین «هوچیگران»ی نیز وجود دارند، یعنی افراد کوچکی که یا دچار بحران هویت و موفقیت بوده و با هوچیگری میخواهند از نواقص خود فرار میکنند، یا رانتخوارانی هستند که با سروصداکردن میخواهند سایرین را از خود دور نگه داشته و امکان برملاشدن مفاسدشان را کاهش دهند، یا فرصتطلبانیاند که بهدنبال امتیازگرفتن از جریانی هستند که به نفع آن (و در واقع به زیان منافع بلندمدّت ملّی) سروصدا بهراه میاندازند.
متأسفانه، گاهی مشاهده میشود که شاخههایی از هر یک از دو جریان سیاسی پیشگفته از طریق مجالدادن به گروههای هوچیگر و سکوت و چشمپوشی در مقابل بیاخلاقیهای آنان به تخریب و تضعیف جریان مقابل خود میپردازند، زیرا میبینند این گروهها برای تخریب جناح مقابل از ادبیات، لحن، الفاظ، توهینها و تهمتهایی استفاده میکنند که خود آنها نمیتوانند بهکار ببرند. تجربۀ جهانی و ملّی در طول تاریخ بارها و بارها ثابت کردهاست که «مجال دادن به هوچیگران برای تخریب رقیبان و سکوت در برابر بیاخلاقیها و پردهدریهای آنها» نهایتاً به ضرر همه (شامل همان کسانی که آنها را پرورانده، بالوپر داده و وقتی میتوانستهاند نهیشان کنند از این کار خودداری کردهاند) تمام میشود.
به امید فراهم آمدن زمینۀ همکاری حداکثری توسّط دولت و مجلس اصولگرا؛
به امید همراهی و همکاری عمومی با دولت و مجلس فعلی؛
به امید برونرفت از بحرانهای همآیند و قرار گرفتن در مسیر توسعه؛
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد.
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق لینکهای زیر ببینید: