علاوه بر کسانی که اصولاً با دین و مذهب مشکل دارند، حتّی با برخی شیعیانی مواجه میشوم که نهتنها خودشان از مراسم عزاداری محرّم فاصله گرفتهاند، بلکه خواهان تضعیف و حذف آن هستند. در این رابطه و خطاب به این هموطنان، نکاتی به ذهنم میرسد که بهاختصار در معرض نقد سایرین قرار میدهم:
۱. یکی از مشکلات فرهنگی و بنیادین ما رواج «رویکرد حذفی-تقابلی» در میان ماست و یکی از نشانههای/پیامدهای آن هم این است که شعار «مرگ بر» هیچگاه از سرزبانها و از رونق نمیافتد. ایران از گروههای فکری-عقیدتی متعدّد و متنوّعی تشکیل شده است که متأسفانه، همگی خواهان حذفِ نمودهای (و چهبسا نفس وجود) «گروههای دیگر» هستند. «رویکرد اصلاحی» ایجاب میکند در مواجهه با تمام اموری که ولو اندکی هم که شده، امکان اصلاح یا حتّی امکان کاستن از ضعفها و مضرّاتشان وجود دارد، کنارهگیری نکنیم، فاصله نگیریم، بیرون گود ننشینیم و با نگاهی عاقلاندرسفیه به دیگران نگاه نکنیم.
۲. یکی دیگر از مشکلات فرهنگی و بنیادین ما این است که «واقعبین» نیستیم، یعنی به فاصلۀ میان «واقعیت موجود» با «ایدهآل ذهنیمان» و اینکه این فاصله چگونه قرار است طی شود بههیچوجه توجه نمیکنیم. به تعبیر مرحوم بازرگان، انتظار داریم همهچیز «زود، بازور و از طریق رویکرد بالابهپایین» درست شود. او توضیح میدهد که نظام اندیشگری ما فقط با تغییرات سریع طبیعت مانند سیل، زلزله و طوفان (که در حُکم استثناء هستند و تغییراتشان اگرچه سریع امّا ناپایدار است) سازگاری دارد و گویی تغییرات تدریجی و آهستهوپیوسته طبیعت را (که روال متداولند و تأثیراتشان نیز ماندگار است) اصلاً نمیبیند و بهرسمیت نمیشناسد. حذف کردن مراسم یا سنّتی که قدمت چندساله دارد، بخش قابل توجّهی از مردم با آن ارتباط عمیق عاطفی و نوستالژی برقرار کردهاند و با باورهای مذهبی آنها گره خورده است، خیالپردازی است. چنین مراسم و سنّتهایی حتّی اگر از اساس غلط و بیاساس باشند، باز هم قابل حذف نیستند، چه بخواهیم و چه نخواهیم.
۳. اگر یک دغدغهمند و کنشگر اجتماعی در راستای اهداف خیرخواهانۀ خود به کشورهای دیگر سفر کند و در هر یک از آنها با رسوم و سنّتهای مذهبی یا ملّی عجیب و غریبی روبرو شود که قدمت چندصدساله دارند و جزئی از هویت یا لااقل نوستالژی شدهاند، بههیچ وجه به فکر حذف آنها نمیافتد و درمقابلشان موضعگیری نمیکند، ولو اینکه به دین و مذهب مربوطه هیچ اعتقادی و با ملّیت مربوطه هیچ نسبتی نداشته باشد. درمقابل، تلاش میکند که جنبههای مثبت آنها را تقویت و جنبههای منفیشان را تضعیف کند (یا حتّی بهمرور جنبههای مثبتی در آنها بگنجاند).
۴. حتّی اگر اصل این واقعه ساختگی باشد، تجمّع مردم برای زنده نگهداشتن یاد و خاطرۀ آن، برای اصلاح فردی و اجتماعی ظرفیت زیادی دارد. فرض کنیم مردم، سجایای اخلاقی بسیاری (شامل خوبی کردن به دشمنان، ایثار، آزادگی، ظلمستیزی، اولویتدادن به رعایت حقالناس نسبت به شهادت در کنار او و غیره) را به یک قهرمان افسانهای نسبت دادهاند و به او عشق میورزند. حتیّ با این فرض، چنین عشقورزیدنی فرصت بسیار خوبیست برای تبلیغ و ترویج آن سجایای اخلاقی.
۵. همانطور که در آئین بودا تأکید میشود، یکی از راههای مهم برای فاصلهگرفتن از طمع، حرص، کینه، حسادت و سایر زشتیهای نفسانی و رسیدن به آرامش درونی، «همدردی و دلسوزی کردن برای مصائب دیگران» است، حتّی اگر شخصیتهای فیلمها و داستانهای ساختگی باشند. بنابراین، حتّی صِرفِ دلسوزی بر مصائب شخصیتهای این واقعه میتواند بسیار مفید باشد (حتّی با این فرض که داستانی ساختگی و افسانهای باشد).
۶. قبول دارم که متأسفانه، در مراسم عزاداری، بسیاری خطاها (بستن راههای عمومی، ایجاد سروصدای زیاد بدون احساس نیاز به کسب اجازه از تمامی اهل محل و غیره) به روالی رایج تبدیل شده است امّا فکر میکنم اگر دغدغهمندان فهیمی که از این مراسم فاصله گرفتهاند، به جای کنارهگیری، میماندند و رویکرد اصلاحی درپیش میگرفتند، وضعیت خیلی بهتر میبود (لااقل ایرادها کمتر از این بود).
۷. حتّی اگر فرض کنیم که نفس این مراسم اشتباه باشد، جبههگرفتن در مقابل مراسمی که عدّهای با اعتقاد و عشق فراوان آن را برگزار میکنند، نهتنها اثرگذاری منتقدان و اصلاحخواهان را به حداقل میرساند بلکه ممکن است تعصّب و حتّی لجاجت برگزارکنندگان را افزایش دهد و درنتیجه ایرادهای آن تشدید شود.
۸. جبههگیری برخی افراد منتقد نظام در مقابل این مراسم، نوعی موضعگیری واکنشی است در برابر حکومت یا حوزههای علمیه. آنها وقتی میبینند که نظام و طلبهها این مراسم را تبلیغ و ترویج میکنند و در دهۀ محرّم، تقریباً تمام ظرفیت رسانهای صداوسیما به آن اختصاص مییابد، در واکنشی آگاهانه یا ناخودآگاه، در برابر این مراسم جبههگیری میکنند. این نیز یکی دیگر از مشکلات بنیادین ماست. این که استقلال رأی نداریم بلکه آراء و نظراتمان، یا ناشی از تقلید تودهوار از برخی قهرمانهاست یا ناشی از واکنش لجوجانه با اشخاص، مراکز و جریانهایی که از آنها دل خوشی نداریم. به نظرم، بسیاری از این دسته افراد، دقیقاً همان کسانی هستند که اوایل انقلاب، خواهان حذف هر تفکر و گروهی بودند که با تفکر مورد نظر حکومت و عالمان دینی همراستا نبود.
پیش از شیوع کرونا، پسر کوچکم را که مانند بسیاری کودکان دیگر، عاشق زنجیرزنی بود به دستۀ زنجیرزنی برده بودم و خودم هم در جمع سینهزنان، دسته را همراهی میکردم. تابستان، آفتابی و گرم بود، یک ماشین نیسان حاوی تانکر آب و لیوان یکبارمصرف دسته را همراهی میکرد. فکرش را بکنید که در هوای گرم و زیرآفتاب تابستان، آن جمعیت فراوان چقدر آب میخوردند و متأسفانه برای جمعآوری لیوانهای استفادهشده هیچ فکری نشده بود. حتّی زنجیرزنانی که معمولا آشغال را در خیابان رها نمیکنند، چون چارۀ دیگری نداشتند، لیوانها را گوشهای رها میکردند. این اتّفاق، اوّلاً، ریختن آشغال در خیابان را بهویژه برای کودکان قبحزدایی و عادیسازی میکرد زیرا در کنار یک کار بسیار باارزش قرار میگرفت و ثانیاً، در آنها بهصورت ناخودآگاه این ذهنیت را ایجاد یا تقویت میکرد که «برای پیگیری اهداف دینی و انجام مراسم مربوطه، هر کاری مجاز میشود». خب، من چه باید میکردم؟ باید از چنین دستههایی فاصله میگرفتم و با اتّخاذ رویکردی عاقلاندرسفیه یادداشتهای روشنفکرمآبانه مینوشتم؟! به جای این کار، از مغازه چند کیسه زباله خریدم و به اتّفاق همسرم شروع کردیم به جمعآوری لیوانهای استفادهشده. دستۀ بزرگی بود و ما دائما فاصلۀ ابتدا تا انتهای دسته را طی میکردیم تا لیوانهایی که روی زمین افتادهاند را برداریم و در کیسه زباله بیندازیم، خودم در قسمتهای آقایان و همسرم در میان خانمها. پس از دقایقی، یواشیواش دیگر کسی لیوان را روی زمین پرت نمیکرد بلکه خودش را به یکی از ما میرساند و لیوان را داخل کیسه میانداخت. کمی بعد، برخی دیگر (شامل برخی کودکان) نیز در جمعآوری لیوانها سهیم شدند. چند کیسه زبالۀ بزرگ پرشد و در سطل زباله انداختیم. امسال نیز همین اتّفاق و تجربه تکرار شد.
به نظرم، این تجمّعات فرصت بسیار خوبیست برای تبلیغ و ترویج رفتارهای صحیح انسانی و شهروندی. مروّجان کتابخوانی میتوانند کتابهای مرتبط با عاشورا را در میان عزاداران بیاورند، با این کار، هم جنبۀ آگاهیافزایی مراسم را پررنگ میکنند و هم از این فرصت برای ارتقاء فرهنگ مطالعه بهره میبرند. فعالان زیست محیطی میتوانند برای مدیریت صحیح زبالههای مربوطه (لیوانهای یکبارمصرف ایستگاههای صلواتی و غیره) طرحهای خلّاقانهای اجرا کنند که هدف اصلی آنها فرهنگسازی باشد و هزاران امکان و فرصت دیگر.
یک روش دیگر هم تأسیس هیئتهایی است که حاوی اشکالات رایج نباشند.
به امید اینکه بهجای فاصلهگرفتن از این مراسم و اتّخاذ «رویکرد حذفی، تقابلی و آرمانگرایانه» و اعتراض نسبت به برگزارکنندگان و شرکتکنندگان آن با ژستی «عاقلاندرسفیه»، با رویکردی واقعبینانه، مسئولیتپذیرانه، خلّاقانه و اصلاحی، تلاش کنیم که از معایبش کاسته و به مزایایش بیفزاییم،
به امید فردایی بهتر،
به امید ایرانی آباد.
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق لینکهای زیر ببینید: