شکلگیری و تقویت جامعۀ مدنی یک فرایند بوده و نیروی پیشبرندۀ آن برآمده از بطن جامعه است (نه از جانب حکومت و نه در قالب یک نگرش قهرمانگرایانه از جانب نخبگان مشهور). البته، طبیعتاً از حیث تلاش برای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی، تمام مردم یکسان نیستند، یعنی برخی از مردم زودتر و در مراحل سخت اوّلیه با این کاروان همراه میشوند و برخی دیگر در مراحل سادهتر پایانی. به بیانی دیگر، در هر مرحله از این فرایند، به تناسب اصلاحاتی که در نتیجۀ مراحل پیشین حاصل شده و سادهتر شدن کار، بخش جدیدی از بطن جامعه با آن همراه میشوند. به هر حال، مردمانی هم هستند که در آخرین مرحله –وقتی در نتیجۀ فعّالیتهای مدنیِ سایرین، شرایط سیاسی، اقتصادی و آموزشی مطلوب فراهم شد- با کاروان جامعۀ مدنی همراه میشوند. بر این اساس، پرسش اصلی اینجاست که «نقطۀ شروع» این فرایند کجاست؟ این فرآیند از کجا و توسّط چه کسانی باید شروع شود؟
اگر قرار باشد «گام اوّل برای آغاز این فرایند» را «حکومت» بردارد، «جامعۀ مدنی»ای که در انتهای این فرآیند قرار است به وجود بیاید، به هیچ کار نخواهد آمد (اگر ایجاد جامعۀ مدنی از طریق چنین نقطۀ شروعی اصولاً قابل تصوّر باشد)، زیرا اوّلاً، اگر حکومت چنان خیرخواه و آگاه باشد که بخواهد آغازگر فرایند ایجاد جامعۀ مدنی باشد، حتماً شرایط اقتصادی مطلوب و نظام آموزشی کارآمدی را نیز ایجاد کرده و در نتیجۀ این دو، مردم نیز آگاه و توانمند شدهاند و از این رو، بود و نبود جامعۀ مدنی موضوعیّتی نخواهد داشت، ثانیاً، جامعه مدنیِ حکومتساخته بیش از آن که حامی مردم باشد، مدافع ولینعمت خود (حکومت) خواهد بود و ثالثاً، هر وقت حکومت اراده کند، بساط چنین جامعۀ مدنیای که خودش آن را ایجاد کرده را برخواهد چید.
اگر برداشتن گامهای اوّلیه در راستای شکلگیری و تقویت جامعۀ مدنی را وظیفۀ «نخبگان» بدانیم، باید متوجه باشیم که «جامعۀ مدنی»ایی که در چارچوب یک نگرش «قهرمانگرایانه» ایجاد شود (با این فرض که قابل ایجاد باشد)، خیلی راحت توسّط نخبگان مستقل دیگری -که هوای سروری و حکومت به سرشان میزند- از دست خواهد رفت.
تنها «جامعه مدنی»ایی که در مقابل زیادهخواهی احتمالیِ حاکمان و نخبگان تمامیتخواه بیمه است، «جامعۀ مدنی»ایی است که طی یک فرآیند طبیعی از بطن جامعه جوانه زده و آهستهوپیوسته رشد کردهباشد. این جامعۀ مدنی، جامعۀ مدنیای است که من و شما باید شکلدهندۀ جوانهها و هستۀ اوّلیۀ آن باشیم. این هستۀ مرکزی به مثابه «سنگِزیرِستونِ» خیمۀ جامعۀ مدنی است و از این رو، باید بسیار سخت و مقاوم باشد. ایجاد یک «هستۀ مرکزیِ سخت و مقاوم برای جامعۀ مدنی» مستلزم تلاش طاقتفرسا برای جوانه زدن از دل سنگ است؛ جوانهای که از بستر نرم و راحت زمین زراعی رویش میکند، با چند ساعت تأخیر در آبیاری از بین میرود.
اگر برای ایجاد «هستۀ مرکزی و اوّلیۀ جامعۀ مدنی» و آغازشدن فرآیند تقویت آن، منتظر چیز و کسی جز خودمان (من و شما) هستیم، هنوز شایستگی و لیاقت جامعۀ مدنی و به تَبَع آن، شایستگی و لیاقتِ دموکراسی و آزادی را پیدا نکردهایم. در غیر اینصورت، یعنی چنانچه از «خوابگران» برخاسته و به مثابه «السّابقونالسّابقون [1]، عزم خود را برای آغاز فرایند «ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی» و «اقامۀ قسط در جامعه» جزم کردهایم [2]، باید بدانیم که این کار از یک سو نیازمند مطالعه، آگاهیافزایی و دنبال کردن توصیههای صاحبنظران و خردمندان است (توانا بود هر که دانا بود) و از سوی دیگر، مستلزم کار جمعی و گروهی (ولو در قالب گروههای کوچک).
در پایان:
تو نگو «همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟» / تو یکی نهای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر / که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز (مولوی)
چنانچه حرف اصلی این یادداشت را پذیرفتهاید و علاقهمند بدانید در این راستا چه کار میتوانید بکنید، پیشنهاد میکنم یادداشت کوتاه زیر (منتشر شده در کانال شبکۀ توسعه) را نیز ببینید:
چگونه در مسیر توسعه گام برداریم؟ (نقش و مسئولیت ما در توسعۀ جامعه)
به امید سربرآوردن جوانههای کوچکِ باغِ جامعۀمدنی از بستر جامعه و ایفای نقش مطلوب ما در این خصوص،
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویسها:
[1] اشاره به آیۀ 10 سورۀ واقعه. در این آیه و آیات بعد از آن،
[2] اشاره به آیۀ 25 سورۀ حدید: «همانا ما پیمبران خود را با ادلّه و معجزات و نیز با ایشان کتاب و شاخص[های قسط و عدالت] را فرستادیم تا مردم [خودشان] برای برپایی قسط [و عدالت اجتماعی] به حرکت درآیند».
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق پیوندهای زیر ببینید: