امروزه اینترنت تمامی مشاغل و زندگی مردم را در برگرفته و نمیتوان منکر تاثیر شگرف تکنولوژی بر کسب و کارها شد ، و همین امر باعث شده است که تعداد افرادی که به سمت توسعه سامانه های خدماتی آمده اند روز به روز افزایش پیدا کند . در این بین شرکت هایی هستند که بصورت گسترده و با تعداد نیروی کار بالا مشغول توسعه و پیشرفت هستند و تعداد قابل توجهی از خدمات هم توسط فریلنسر ها ارایه میشود ، حتی گاهی شرکت های کوچک جهت کاهش هزینه و تسریع در توسعه رو به برون سپاری خدمات می آورند .
آنچه باید در نظر داشت این است که برای هر کاری تعداد زیادی روش وجود دارد و هر برنامه نویسی دست خط خود را دارد که این یک چالش بسیار بزرگ در این زمینه هست.
تصور کنید شرکت یا فردی که توسعه سیستم مد نظر خود را به برنامه نویسی سپرده است و پس از مدتی به هر دلیل امکان دارد امکان همکاری با برنامه نویس وجود نداشته باشد ، در این شرایط است که انتقال سورس کد به فرد یا تیم جدید یک چالش بسیار بزرگ برای کسب و کار است و مدیریت کردن این چالش امری زمان بر و هزینه بر است.
برای شرکت های بزرگ این مساله جدی نیست و شاید بتوان گفت که اصلا مطرح نیست ، چراکه از همان ابتدا نقشه کار و تمامی موارد مربوط به مهندسی نرم افزار انجام میشود و هرگز تیم بصورت محسوس تغییر نمیکند و جابجایی ها لطمه ای به کار تیم ها نمیزند ، اما متاسفانه در فریلنسری یا تیم های کوچک این مساله گاها به یک بحران تبدیل میشود ، چراکه هزینه ها و مهم تر از همه زمان بندی اجازه پرداخت به این امور را نمیدهد و در بهترین حالت یک ساختار از دیتابیس در دست خواهد بود که گاها با تغییرات زیاد در طول توسعه پروژه و عدم اعمال در دیاگرام امکان استفاده از این دیاگرام کاهش پیدا میکند.
شاید برای خیلی از افراد حرفه ای این صحبت عجیب باشد اما در فریلنسری و پروژه های کوچک گاها پروژه های به بهانه های مختلف که عمدتا مالی هستند بدون هیچ گونه تحلیلی پیش میروند و تمام زمان صرف کد نویسی میشود و دایما در حال تغییر هستند و این تنها چیزی است که از متولوژی Agile رعایت میشود.
اما فریم ورک ها چگونه در این چالش به تیم ها کمک میکنند ؟ همانطور که گفتیم برای کارهای مختلف راه های مختلفی وجود دارد و هر کسی میتواند ساختاری دلخواه برای پروژه خود در نظر بگیرد که این چالش برانگیز است ولی زمانی که شما برای پیش برد پروژه خود از یک فریم ورک استفاده میکنید در مرحله اول ساختار پروژه به شکل قابل توجهی منظم و شناخته شده خواهد بود ، بدین صورت که اگر مثلا پروژه ای با فریم ورک لاراول توسعه داده شده باشد در هنگام انتخاب تیم جدید این مساله مطرح میگردد و اطمینان داریم که افراد جدید به لاراول و ساختار پروژه تسلط دارند و میتوانند سریع تر به سورس برنامه تسلط پیدا کنند. در مرحله دوم فریم ورک برای شما مشخص میکند که برای هر کاری از چه روشی باید استفاده شود ، برای مثال در لاراول برای ارتباط با دیتابیس 2 روش وجود دارد که هر کدام ساختار و روال دقیق خود را دارند.
البته باید در نظر داشت که فرض ما بر این است که در توسعه پروژه از روش های استاندارد تعریف شده در فریم ورک استفاده شده است و ساختار شنکی مهم و تاثیر گذاری ایجاد نشده است.