وحید صادقی
وحید صادقی
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

6 باور غلط رایج در مورد انضباط شخصی


انضباط شخصی توانایی است که خود را مجبور کنید کاری که باید انجام دهید در زمان مناسب انجام دهید چه بخواهید با نخواهید.

لبرت ها بارد .


بسیاری از افراد باورها نادرستی در مورد اینکه نظم چیست چگونه باید آن را توسعه دهند دارند. متاسفانه همین باورهای اشتباه باعث می شود با وجود درک اهمیت نظم شخصی در موفقیت بلند مدت، از ایجاد آن در زندگی خود اجتناب کنند.

در ادامه شش باور اشتباه رایج در مورد انضباط شخصی را بررسی خواهیم کرد. که اگر جز آن دست افرادی هستید که از ایجاد نظم شخصی در زندگی خود اجتناب کرده اید ممکن است یک یا چند مورد از این باورها در ذهن خود دارد و براساس آن باورها تصمیم گرفته اید که از قدم گذاشتن در این مسیر اجتناب کنید. پس بیایید این هفت اشتباه را با دقت بررسی کنیم که آیا تصور درست هستند یا نه.


اشتباه شماره ۱ انضباط شخصی با اراده یکسان است:

خیلی از افراد این دو واژه به جای هم استفاده می کنند. تفاوت مهمی بین آنها وجود دارد و این تفاوت یکی از اصول اساسی انضباط را تعریف می کند.

انضباط شخصی رویکردی سازمان یافته و هوشمندانه در زندگی است که با ارزش ها، باورها و اهداف بلند مدت شما هماهنگ است. این فرایند شامل عادات و رفتارهایی است که به شما کمک می کنند تا به کسی که
می خواهید تبدیل شوید اما اراده همان خود کنترلی است که شما برای مقاومت در برابر وسوسه های فوری اعمال می کنید با کمک آن میتوانید به وسوسه های محیطی غلبه کنید رضایت زمان حال حاضر را به تأخیر بیندازید.

به عنوان مثال فرض کنید که می خواهید تناسب اندام داشته باشید. برای این منظور تصمیم می گیرید که هر روز به باشگاه ورزشی بروید انضباط شخصی شامل عاداتی است که از این هدف حمایت می کنند، مانند بیدار شدن هرروز در ساعت ۶ صبح که ر این زمان به بخشی از روتین شما تبدیل می شود. اراده یعنی مقاومت در برابر میل به چرت زدن در لحظه ای که زنگ ساعت هر روز صبح به صدا در می آید.

انضباط شخصی و اراده هر دو نقش تعیین کننده ای در دستیابی به هدف دارند اما یکسان نیستند. آنها کاملاً از یکدیگر متمایز هستند و توجه به این تمایز مهم است.


اشتباه شماره ۲ انضباط شخصی مستلزم نداشتن احساس است:

خیلی ها تصور می کنند که انسان های دارای نظم بالا، انسان هایی هستند که خشک، بی احساس و غیر قابل انعطاف هستند در صورتی که این تصور کاملا اشتباه است و همه ما انسان ها از احساس بهرمند هستیم و در اصل احساسات قطب نمای ما هستند که به ما در رسیدن به هدف و قرار گرفتن در مسیر درست کمک می کنند.

در خصوص نظم شخصی هم به هم صورت است برای اینکه ما بتوانیم به این مهارت تسلط پیدا کنیم نیازمند آگاهی احساسی هستیم خیلی مهم است که بدانیم در لحظه در حال تجربه چه احساسی هستیم. بدون کنترل احساسات نمی توانیم به وسوسه ها غلبه کنیم و غلبه بر وسوسه ها مستلزم کنترل و تسلط بافتن بر احساسات است.

افرادی که می توانند در شرایط وسوسه انگیز خودشان را کنترل کنند همان کسانی هستند که در لحظه می دانند چه حال تجربه چه احساسی هستند و قبل ازاینکه آن احساس بتواند برآنها غالب شود آن را مدیریت می کنند.


اشتباه شماره 3 انضباط شخصی فقط برای افراد خاص است:

برخی ها براین باورهستند انضباط شخصی هم مانند یک استعداد خاص فقط در اختیار برخی افراد است در صورتی که این طور نیست و هیچ کس با نظم و خود انضباطی به دنیا نمی آید.

انضباط شخصی پدیده ای ژنتیکی نیست. بزرگترین مشکل این تصور غلط این است که باعث می شود خیلی از افراد باور کنند که نمی توانند به مهارت نظم شخصی تسلط پیدا کنند پس برای تحقق آن تلاشی نمی کنند.

اما باید این واقعیت را بپذیریم شاید در شرایط خاص برخی افراد در مورد انضباط شخصی بهتر عمل می کنند و اما نباید این مورد را قسمتی از استعداد یا توانایی فرد در نظر بگیریم و به این مورد باید اینطوری نگاه کنیم که این شخص در کودکی در شرایطی بزرگ شده است که از همان ابتدا نظم شخصی و خویشتن داری را فرا گرفته است.اما باید در نظر داشته باشید که انضباط شخصی هم مانند هر مهارت دیگری قابل یادگیری است.


اشتباه شماره ۴ انضباط شخصی من را محدود می کند:

شاید برخی بر این تصور باشند که انضباط شخصی مخالف آزادی عمل است. اما اینطور نیست افراد زیادی هستند که می خواهند در زندگی هرطور که دوست دارند رفتار کنند بدون اینکه به قاعده ای پایبند باشند. خب مسلما این افراد تمایلی به نظم شخصی ندارند اما در واقعیت این است که ما نظم شخصی را در خودمان ایجاد می کنیم تا ابتکار عمل داشته باشیم و بتوانیم در زندگی بر اساس یک اصول پیش برویم.

فرض کنید شخصی می خواهد وزن خودش را کم کند این شخص برای ماندن در مسیر کاهش وزن به نظم نیاز دارد و این فرد نمی تواند بگوید که من دوست دارم هرکاری که دلم می خواهد انجام بدهم و هرچه دلم
می خواهد بخورم و به نتیجه هم برسم. اینگونه رفتار کردن و طرز فکر اساس هدف را زیر سوال می برد و نظم شخصی دقیقا اینجا به کمک شخص می آید تا فرد در مسیر باقی بماند چرا که هدف بسیار مهمتر از لذت لحظه ای زود گذر است.

پس وقتی هدف بزرگ و مهمی داشته باشیم نظم شخصی به ماکمک می کند جلوی خیلی از رفتارهای نادرست گرفته شود و این مورد به معنی محدود کردن خودمان نیست چرا که نتیجه هدف برای ما مهمتر از لذت های زودگذر است. در ضمن در نظر داشته باشید که هیچ کس هم ما را مجبور نکرده است که هدف داشته باشیم و ما می توانیم در زندگی نه هدفی داشته باشیم و نه نظم شخصی اما نتیجه ای که در آینده به آن دست خواهیم یافت احتمالا خوشایند نخواهد بود.


اشتباه شماره 5 انضباط شخصی فقط "نه" گفتن است:

انضباط شخصی اغلب بیش از حد ساده انگاشته می شود و معمولاً به نه گفتن به وسوسه ها و خواسته ها تعمیم داده میشود. نه به میل خوردن بستنی در زمان رژیم غذایی نه به وسوسه خرید کیف جدید وقتی تازه کیف خریداری کردید نه به تمایل به پاسخ دادن در خشم وقتی کسی به شما بی احترامی می کند. تمایل به گفتن " نه خودکنترلی را تعریف می کند و نه انضباط شخصی را در نظر داشته باشید که اولی فقط جنبه ای از دومی است.

وقتی به وسوسه ها نه می گویید در لحظه این کار را می کنید شما با وسوسه یا میلی مواجه می شوید و شما تصمیم می گیرید که در آن زمان چه واکنشی نشان دهید و آنجا مقاومت کنید یا تسلیم شوید.

اما انضباط شخصی از دیدگاه بلند مدت سرچشمه می گیرد و از اهدافی ناشی می شود که بر تصمیمات و اقدامات شما در دوره طولانی حتی برای یک عمر تأثیر می گذارد. گفتن " نه " به خوردن بستنی بعد از شام امشب نمونه ای از خودکنترلی است. خودداری از خوردن بستنی به طور کامل به این دلیل که میخواهید تناسب اندام خود را حفظ کنید نمونه ای از انضباط شخصی است.


باور اشتباه شماره 6 انضباط شخصی سخت است:

خیلی از افراد بر این باور هستند که داشتن نظم شخصی سخت و مسیر آن پر از چالش است. خب این حرف تا حدودی درست است اما اینجا یک سوال پیش می آید تغییر کدام خصلت انسانی آسان و راحت است یا اینطور تصور کنید که کدام قهرمانی در جهان راحت و آسان به دست آمده است.

افرادی که از سختی و چالش گریزان هستند نمی توانند به دستاوردهای زیادی دست پیدا کنند اما افرادی که به دنبال چالش هستند همیشه در مسیر بهتری قرار دارند درختی را تصور کنید که پر از میوه است اما میوه های شاخه های بالاتر بیشتر، درشت تر و خوشمزه تر هستند اما شاخه های پایینی به واسطه اینکه افراد راحتر به آنها دست پیدا می کنند کمتر و کوچکتر هستند.

حالا افرادی که ریسک می کنند و از درخت بالا می روند به نتایج بهتری می رسند، به خاطر داشته باشید که وقتی ما هدف بزرگی داریم و می خواهیم به آن دست پیدا کنیم دیگر سختی معنایی ندارد.هر مسیری هر تغییر سختی ها و چالش های خودش را دارد اما وقتی آن تلاش برای هدف بزرگی باشد هر سختی و چالشی شیرین می شود.

در پایان حالا شما بگویید که چه باورهای دیگری در خصوص نظم شخصی دارید؟

انضباط شخصینظم شخصیانضباط فردیرشد شخصی
راهبر رشدفردی و افزایش عملکرد www.vahidSadeghi.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید