در یک سازمان همه اتفاقات خوب و بد از بالا به پایین رخ میدهد. انگیزه آدمها در یک سازمان رابطه بسیار مستقیمی با انگیزه مدیران ارشد آن سازمان دارد. وقتی یاس و ناامیدی در لایه های بالای یک سازمان رخ بدهد، آرام آرام این بی رمقی در کل سازمان جاری میشود. همینطور وقتی مدیران ارشد یک سازمان جدیت و سخت کوشی لازم را برای پیشبرد اهداف شرکت داشته باشند، میتوان انتظار داشت که در صورت پیاده سازی یک ساز و کار مناسب در سازمان، همه افراد با انگیزه بیشتر در راستای چشم انداز سازمان حرکت کنند. در شرایطی که در جامعه یاس وجود داشته باشد، همه افراد سازمان هم در معرض آن قرار دارند و مدیران ارشد هم مانند سایر مردم یک جامعه گرفتار این روزمرگی ها و یاس میشوند.
این که در یک شرایط با عدم قطعیت بالا بتوان همچنان شرکت را در ریل پیشرفت حرکت داد، ارتباط مستقیمی با میزان انگیزه مدیران ارشد یک سازمان دارد. طبیعتا کار آسانی نیست. چون همه افراد فارغ از جایگاه سازمانی شان، یک انسان با همه نقاط قوت و ضعفشان هستند و یک شهروند هستند که طبیعتا تحت تاثیر شرایط از نظر روحی میتوانند در نوسان باشند.
ولی در نهایت نکته بسیار مهم این است که همیشه یادمان باشد، اگر حال سازمان خوب نیست، دلیل اصلی اش در بدحالی رده های بالای یک سازمان وجود دارد و برای حل مشکل به دنبال آدرس اشتباه نرویم.