کاش "دوستت دارم" را میشد برای یک بار و برای همیشه به زبان آورد و هر بار نیاز به تکرارش نبود، هر بار که یار را میدیدی یادش به همان "دوستت دارم" اولی می افتاد که یک بار گفته بودی و هربار که تو را میدید دلش گرم به حضورت میشد، آنقدر دلش به حضورت گرم میشد که حتی وقتی نیستی هم همچنان دلش گرم میماند.
ولی راه و رسم زندگی انگار طور دیگری هست،باید تکرارش کنی. هربار که میبینی اش، حتی وقتی نمیبینی اش، باید به او یادآوری کنی که اندازه همیشه دوستش داری. راستی راستی وقتی خودم هم با خودم خلوت میکنم میبینم بعضی چیزها را دوست دارم بشنوم. دوست دارم تکرار شدنش را با همه وجودم در دلم حس کنم و ذوب تک تک کلماتی بشوم که میشنوم.
رسم زندگی این است که باید همیشه همه چیز را تکرار کرد، اگر تکرار نکنی رنگ کهنگی به خود میگیرد، رویش غبار مینشیند و هی که غبارش را پاک نکنی، پاک کردنش سخت تر میشود. بعضی چیزها باید همیشه تکرار شود، باید همیشه به یارت اطمینان بدهی که دوستش داری، باید همیشه یادش بیندازی که دنیا با وجود او است که قشنگ است، باید یادش بیندازی که مثل همیشه یارش هستی و یارش میمانی. کوتاهی کنی و هی نگویی و هی نشنود خیال میکند بجای یار، بارت شده است. ولی همه اش خیال خودش است نه واقعیت ماجرا، منتها آخرش اینکه چیزهای خوب را باید تکرار کرد تا همیشه حس کند که یارت است. در ستودن یارت کم نگذار. فریاد بزن و بگو که چقدر دوستش داری و چقدر زندگی با او معنی پیدا کرده است. همین!