در این ماده از واژه “صفت” استفاده شده است که به مصادیق آن در بالا اشاره کردیم مانند تحصیلات، میزان در آمد، مجرد بودن، دوشیزه بودن و… بعد در ماده تصریح شده که این صفت یا در عقد تصریح شده است مانند اینکه گفته شده ضمن عقد که مثلا این خانم دوشیزه است یا فلان تحصیلات عالیه را دارد اما بعدا خلاف آن در آید.
یا اینکه اصلا در عقد ذکر نشده اما عرف به گونه ای است که حتی اگر در عقد نیاید انکار که آن صفت تصریح شده.
برای مثال: وقتی یک فرد به خواستگاری دختری می رود اصل بر این است که آن دختر باید دوشیزه باشد حال ممکن است این دوشیزگی ضمن عقد بیاید آنچنان که معمولا می آید زیرا مثلا گفته می شود دوشیزه فلانی را به عقد آقای فلانی در آوردم یا اینکه اصلا در عقد ذکر نمی شود در اینجا هم چون عرف جامعه به این شکل است که دختر باید دوشیزه باشد یا اینکه مرد ازدواج اول اوست اگر هر دو پنهان بماند هر یک دچار فریب و تدلیس شده اند و طرف مقابل فریب خورده حق فسخ دارد.