از 1285 (دوران قاجار) مظفرالدین شاه (و عین الدوله صدر اعظم وقت) تا 1299 و روی کار آوردن رضا شاه.
چگونگی و تاریخ وقوع مشروطه :
فضا آماده و مهیا بود، و تنها یک جرقه کافی بود برای انفجار و جاری شدن انقلاب مشروطه؛ علاءالدوله (حاکم تهران) در آذر 1284 به بهانه گران شدن قند، دو تن از تاجران را در میدان و بازار تهران فلک میکند و همین امر باعث خشم مردم و لبریز شدن کاسه صبر آنها میشود که به رهبری علمای دین (آیت الله سیدمحمد طباطبایی و آیت الله سید عبدالله بهبهانی) مهاجرت صغری شکل میگرد و مردم با تجمعات اعتراضی در حرم شاه عبدالعظیم حسنی (ع) تحصن میکنند(: خواسته آنان برکناری نوز(رئیس گمرک بلیژیکی)، برکناری علاءالدوله(حاکم تهران) و اجرای شریعت و تاسیس عدالت خانه بود.) بعد از یک ماه مظفرالدین شاه قبول میکند و تحصن به پایان میرسد.
بعد از گذشت چهارماه (در تیر 1285) و عملی نشدن حرف های مظفرالدین شاه و عواملی دیگر(برکنار نکردن نوز و ایجاد نکردن عدالتخوانه) مهاجرت کبری رقم میخورد که در نتیجه آن مردم و اصناف در قم و در سفارت انگلیس تحصن میکنند پس از 23 روز مظفرالدین تسلیم میشود و صدراعظمش را عین الدوله را برکنار میکند و "عدالتخانه" که در ادبیات جدید مشروطه خواهان "مجلس شورای ملی" شده بود را تاسیس کرده و عملا در مرداد 1285 فرمان مشروطه صادر شد. اما پس از ایجاد اولین مجلس (که قانون اساسی را وضع کردند و قانون بلدیه و ... قوانین دیگر از جمله دستاورد آن بود اما) با توجه به اختلافات بین روشنفکران غربزده و شیخ فضل الله نوری و عوامل بسیار دیگر(مانند مطبوعات و فحاشی علیه شاه، کودتا و سوء قصد به جان پادشاه) سرانجام محمدعلی شاه در تیر 1287 فرمانِ به توپ بستن مجلس را به ولادیمیر لیاخوف (روس تزاری) صادر کرد و دوران استبداد صغیر آغاز شد. و تا تیر 1288 ادامه یافت که با فتح تهران توسط مشروطه خواهان از تبریز و اصفهان و مازندران خاتمه یافت و مجلس شورای ملی دوم و مشروطه مجددا شروع شد. و بعد از فتح تهران چند اقدام انجام دادند : محمدعلی شاه را تبعید و حقوقی برایش معین کردند، پسرش احمدشاه را سرجای او گذاشتند، شیخ فضل الله نوری را ( این عالم فقیه را ) در ملا عام دار زدند و...
نگاهی دقیق تر به وقایع انقلاب مشروطه
شاید فلک کردن دو تاجر توسط حاکم تهران (علاءالدوله) باعث انقلاب مشروطه و تحصن اولیه شد اما این مانند جرقه ای بوده وگرن مردم از سالیان سال حدود 2500 سال از استبداد و از این بی عدالتی و نظام شاهانه خسته شده بودند و این بهانه خوبی برای شروع آزادی از دست استبداد های سیاه بود...
اما نکته دوم حرکت مردمیِ برخاسته از حکم و فرمان علمای دین بود! اینکه مشروطه کاملا با دغدغه مردم و با مردم پیشرفت شکی در آن نیست اما اگر نبود نقش رهبری علمای دینی و روحانیون (آیت الله نوری، بهبهانی،طباطبایی و ... از نجف آخوند خراسانی و مازندارنی و ...) میتوان گفت هیچوقت اینچنین انقلابی به اسم مشروطه شکل نمیگرفت! ( و همیشه و جزو ملزومات حرکات علمای دین هست که اگر حرف از عدالتخوانه میزدند و یا حرف از مجلس، قطع به یقین در ابتدا منظورشان مجلس اسلامی است، قوانینی که بر اساس اسلام وضع شود... و دیگری نخواستن سلطه بیگانه بر کشور(انگلیس)...)
نکته سوم که نکته اصلی است که ماجرا و علت شکست مفتضحانه مشروطه را که بعد از 14 سال که در هدف آزادی بوده است را به مستبد ترین زمان دوران تاریخ ایران یعنی دوره پهلوی و رضاخان میرساند... علت اصلی، دست بیگانه ابرقدرت استعمارگر آن زمان یعنی انگلیس است. این در ذهنتان باشد که عامل اصلی ای که باعث شد مشروطه به توپ بسته شود یا شیخ فضل الله نوری اعدام شود و یا بعد از 14 سال، کسی مثل رضاخان پهلوی با آن خصوصیات حاکم شود، انگلیس بوده است.
نکته چهارم از بابت بهتر فهمیدن نکته قبلی است، بعد از تشکیل مجلس شورای ملی، که در آن از هر صنف و قشری بود (قهوه چی و تاجر و بازاری و درباری و روشنفکر و روحانی و ...) قانون گذاری ها سمت و سوی غربی به خود گرفت، روشنفکران غربزده و عوامل درباری فضا را آنقدر به سمت و سوی غرب کشاندند که قانون اساسی را کپی از قانون اساسی بلژیک و فرانسه نوشتند! در این حین شیخ فضل الله نوری به صراحت با این مشروطه مخالفت کرد و خواهان به اصطلاح مشروطه مشروعه بود یعنی مشروطه ای که قوانینش بر اساس اسلام باشد و بس...
نکته پنجم (یا همان ادامه نکته سوم): انگلیس که دوست نداشت سلطه اش بر کشور ما کم شود(مخصوصا در سال 1285 که در اوج قدرت و طراوت و اوج استعمار قرار دارند – و کم کم و تازه به نقش عظیم نفت پی برده بودند و همچنین از موقعیت لجستیکی مهم ایران در رسیدن انگلیس به عراق و هندوستان) دیگر اصلا دلش نمیخواست با انقلابی (مشروطه ای) ریشه کن شود، اول استبداد داخلی و بعد استبداد بیرونی؛ پس، از حربه ها و ابتکارات و استفاده از بی تجربگی نمایندگان و اختلاف بین آنها و استفاده از عاملان نفوذی و مغرض در توده نمایندگان و روشنفکران غربزده نهایت بهره را برد و اینگونه توانست مشروطه را که اهدافش آزادی و عدالت اسلامی بود را منحرف کند.
نکته ششم: اهمیت بصیرت را نشان میدهد... ایت الله بهبهانی و طباطبایی که افراد بدی نبودند، عالم بودند اما وسعت دید و دلسوزگی شیخ فضل الله را نداشتند، شیخ فضل الله به هیچ وجه با این قوانین غربی و تندرو کنار نمی آمد اما دیگران یا خود عوامل انگلیس و دربار بودند و یا افراد غافل که میگفتند آقا چرا انقدر مته به خش خاش میگذاری بالاخره همین که مجلسی برپاست نباید با آن مخالفت کرد و کم کم باید او را درمان کرد و خلاصه با آن کنار آمدند یعنی هدفی که برای آن قیام کرده بودند را با مسامحه با کلی گویی و مجامله به حاشیه کشاندند و غفلت آنان را گرفت ...
درس بگیریم:
حال آنکه باید بفهمیم و بدانیم و یادبگیریم که مانند امام خمینی (ره) مانند انقلاب اسلامی هیچ گاه دست از آرمانهایمان برنداریم و از روی غفلت، مصلحت اندیشی، مسامحه از آرمانهایمان کوتاه نیاییم. و به قولی بصیرت داشته باشیم! بصیرتی از جنس شیخ فضل الله نوری...