ورا مدیا | Vara Media
خواندن ۲ دقیقه·۶ روز پیش

یادگیری؛ رمز پیشرفت یا چالشی پیچیده؟ مقایسه دو دیدگاه مهم در روان‌شناسی آموزشی


یادگیری؛ رمز پیشرفت یا چالشی پیچیده؟ مقایسه دو دیدگاه مهم در روان‌شناسی آموزشی


یادگیری چگونه اتفاق می‌افتد؟ آیا به‌صورت ناگهانی و کامل رخ می‌دهد یا فرآیندی تدریجی و وابسته به محیط است؟ این پرسشی است که نظریه‌پردازان بسیاری به آن پرداخته‌اند. در این میان، نظریه «همه یا هیچ» استیس و نظریه یادگیری مشاهده‌ای بندورا دو دیدگاه مهم و تأثیرگذار در این زمینه محسوب می‌شوند.

بر اساس نظریه "همه یا هیچ" کلارک استیس، یادگیری یک فرآیند دوسویه و قطعی است؛ به این معنا که فرد یا موضوعی را به‌طور کامل می‌آموزد یا اصلاً یاد نمی‌گیرد. در این دیدگاه، تکرار و تمرین عامل اصلی در یادگیری است و تا زمانی که فرد به سطح مشخصی از شناخت نرسد، تغییر در دانش یا مهارت او ایجاد نمی‌شود.

اما در نقطه مقابل، آلبرت بندورا با نظریه یادگیری مشاهده‌ای خود، انقلابی در روان‌شناسی شناختی ایجاد کرد. او معتقد بود که یادگیری تنها از طریق تجربه مستقیم اتفاق نمی‌افتد، بلکه مشاهده رفتار دیگران، الگوبرداری و تعاملات اجتماعی نیز در این فرآیند نقش حیاتی دارند. بندورا نشان داد که افراد می‌توانند با مشاهده پاداش‌ها و تنبیه‌های دیگران، رفتارهای جدید را بیاموزند، بدون آنکه خود مستقیماً در آن شرایط قرار بگیرند.

مقایسه این دو نظریه، دو مسیر متفاوت در آموزش را نشان می‌دهد: یکی تأکید بر تمرین و تکرار برای رسیدن به یادگیری کامل و دیگری تأکید بر یادگیری تدریجی و اجتماعی که می‌تواند از طریق مشاهده رخ دهد. در حالی که نظریه استیس به روش‌های سنتی تدریس نزدیک‌تر است، نظریه بندورا مبنای بسیاری از روش‌های مدرن آموزشی، از جمله آموزش چندرسانه‌ای، یادگیری گروهی و الگوبرداری از مربیان موفق، قرار گرفته است.

با توجه به پیشرفت‌های روان‌شناسی و علوم شناختی، ترکیب این دو رویکرد می‌تواند به شیوه‌ای مؤثر در یادگیری و آموزش منجر شود. در دنیای امروز، بهره‌گیری از تعاملات اجتماعی، فناوری‌های آموزشی و روش‌های نوین تدریس در کنار تمرین و تکرار، می‌تواند مسیر یادگیری را برای دانش‌آموزان و دانشجویان هموارتر کند.

نویسنده:

صادق بهمن زادگان جهرمی

دکتری روان‌شناسی تربیتی و استاد دانشگاه بندرعباس

گروه تولید محتوا و طراحی گرافیک ورا مدیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید