دموکراسی برند عبارت است از این ایده که برند شما چیزی که شما میگویید نیست، بلکه ترجیحا مجموع چیزهایی ست که مردم و مصرف کنندگان هر دو در رابطه با آن برند میگوید. این امر نه تنها برای ما، که برندهایمان را مدیریت میکنیم دارای مفهوم وسیعی است، همچنین نشان می دهد ما در رابطه با طبیعت سازمانهایمان چه تغییراتی باید انجام دهیم.
دوره، دوره رسانه هایی است که به عنوان تریبون استفاده می شوند.
اگر برند شخصیت “چیز یا موجودیتی” است، پس رسانه دیجیتال به ما این توانایی و فرصت را میدهد که شخصیت “حقیقی” آن چیز یا موجود را درک کنیم. این درک سپس میتواند فرصتی در اختیار ما قرار دهد تا بواسطه آن به تصمیم گیریهای ما کمک شود. از دیدگاه مشتری، دنیای دیجیتال و رسانه های دیجیتالی یک فرصت فوق العاده است. به عنوان مثال، به جای اینکه به دنبال تماس تلفنی با مرکز پشتیبانی به مدت ده دقیقه پشت خط بمانم و جز تحمل کردن صدایی که می گوید: ” شما نفر بیست و پنجم در صف انتظار هستید.” ، گزینه های اندک و کمی پیش رو داشته باشم، می توانم مستقیما به یکی از کانالهای رسانه اجتماعی مراجعه و خشم و نارضایتی خود را از این طریق بسیار شفاف و گویا بیان نمایم. حالا من یک سکوی جهانی در اختیار دارم که از آنجا به تمامی مشتریهای بالقوه دیگری که آن بیرون هستند، دسترسی داشته و میتوانم به شیوهای عالی یک برند را تحت تاثیر قرار دهم و بازخورد منفی و نارضایتی خود را به جای اینکه در گوش اپراتوری که یک گوشش در و یک گوشش دروازه است، در یک شبکه اجتماعی برای هزاران نفر ارسال نمایم.
این امکان تا پیش از ظهور عصر دیجیتال امکانپذیر نبود(یا حداقل، بی نهایت مشکل بود). شکایت بسیار گویا و مشخص من سپس تبدیل به دیدگاه سایرین نسبت به آن برند (منصفانه یا غیرمنصفانه) میشود و ناگهان سالها تلاش برای ساخت یک برند میتواند بسیار سریع آشفته شود.
محیطی که شرکتهای تجاری در حال فعالیت در آن هستند، بسیار دستخوش تغییر است و اگر آنها این تغییر را نادیده بگیرند میتواند منجر به بروز مشکلاتی شود که حاصل تلاشهای آنها را نابود سازد.
از یک نقطه نظر ساده تر هم میتوان به این توانایی درگیر شدن با برند و تحقیق در رابطه با یک برند نگاه کرد. شاید من به دنبال تحقیق در رابطه با خرید یک ماشین یا یک سرویس B2B باشم. امروزه من میتوانم تحقیقات زیادی انجام دهم و قبل از اینکه با فروشنده ماشین یا نمایندگی های شرکت سازنده صحبت کنم، سری به وب برنم. زمانی که من این گام نهایی را برمی دارم (صحبت با فروشنده یا نمایندگی) سطح آگاهی ام بسیار بیشتر شده است و قبل از اینکه مستقیما با آنها درگیر شوم دید عمیقی نسبت به آن برند به دست آورده ام. در حقیقت، من براساس اطلاعاتی که از منابع مختلف به صورت آنلاین به دست میآورم ممکن است حتی تصمیم بگیرم برندهای خاصی را حذف کنم!
این اطلاعات میتواند در یک وب سایت دیگر (جدا از وب سایتهای مرتبط با خود برند) به شکل یک مقاله نقد و بررسی یا نظر فردی باشد که هرگز من او را ندیده ام، و من ممکن است تصمیم خود را براساس آنها، نه چیزی که خود آن برند میگوید، بگیرم. شما در اطراف خود تاثیرات چنین بازخوردهایی را هر روز می بینید.