توجه! اگه مطلب قبلی که هفته سوم خدمت من (سجیو) توی پادگان آموزشی ۰۱ شهدای وظیفهس رو نخوندین از اینجا بخونین و بعد این مطلب رو بخونین و با من وارد هفته چهارم بشین?.
دیشب توی پادگان بودم و حس خوبی ندارم! واقعا اذیت کنندهس بودن اینجا و فکر اینکه دوستات دارن مسیر پیشرفت و کار رو طی میکنن و تو باید نوشتههای پایین تخت بالایی رو بخونی!!! خیلی بده! امروز که شنبه باشه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی رو شروع به خوندن کردم! سر خوندن کتاب هم داستان داریم! من رمانهایی که میخونم رو داخل کتاب رزم مقدماتی میذارم?!!! و واقعا کار سختیه! چون کتاب رزم مقدماتی از نظر اندازه و ابعاد کوچیکتر از این کتابه و باید یکم با دستم بپوشونمش! مخصوصا توی کلاسای جنگل (کلاس جنگل چیه؟) باید خیلی حواستون باشه!
کلاسای جنگل : توی دوره آموزشی سربازی، کلاسهای متنوعی دارید که ۹۰% به دردتون نمیخوره متاسفانه!! بعضی از این کلاسها رو فرمانده بهتون یاد میده، فرمانده گروهانتون! و شما میرید و روی زمین یا اگه خیلی خوششانس باشین روی نیمکت میشینین! زیر نور آفتاب سوزان! انضباط رو براتون توضیح میدن!!! البته دوره ما که تابستون بود این نیمکتها رو همه بچهها با هم کمک کردن و بردن قسمتهای داخل صفریک و زیر درختها که توی سایه باشه. برا همین بهش میگن کلاسهای جنگل! معمولا دورههای تابستون توی جنگل هستن! ما بدبختها بردیم توی جنگل و ورودی بعد ما راحت بود شرایطش دیگه جابجایی نداشت اون نیمکتهای بزرگ! کاشکی عکس داشتم نشون میدادم بهتون?!
داستان چیه حالا! داستان اینه داستان درست نکنین توی دوره آموزشی برا خودتون! دعوا نکنین به هیچ وجه! همه توی لاک خودشونن! یکی کمتر یکی بیشتر! به همدیگه کمک کنین تا روی مخ هم رفتن!
داشتم میگفتم خوندن کتاب هم سخته و شرایط خودشو داره! توی کلاسا که حواست باید باشه و سخته خوندنش! توی آسایشگاه هم اینقدر خستهای که تا میای بخونی خوابت میبره! (البته اگه آنکادر تختت خراب نشه!!!) اما کتاب خوندن خیلی جذاب و خوبه توی دوره آموزشی!
امروز که روز ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ و روز یکشنبه هستش اسلحه ژ-۳ رو بهمون یاد دادن! اطلاعات کلیش رو چند کیلو هستش و برد مفید و موثرش چقدر هستش! (برد مفید و موثر چیه؟ میگم!) گلنگدنش چطوریه و این داستانا! تا یادم نرفته حواستون باشه هر تفنگی رو به ترتیب شمارهای که دارید به هر نفر میدن! همین که اسلحه رو گرفتین چکش کنین که خراب نباشه که نگن تو خرابش کردی!!!
برد مفید : هدف رو ببینی و اما از برد اسلحه دورتر باشهبرد موثر : هدف رو ببینی و اسلحه بتونه بزنه!
امروز داستانای میدون تیر رو هم یاد دادن! توی میدون تیر به هیچ وجه پا نمیشین اگر تیراندازی کردین! این قسمتها واقعا مهم هستش حواستون باشه داستان نشه! میدون تیر دیگه شوخی نیست پس تبعیت کنین بی چون و چرا از فرمانده!
خب امروز فرمانده فرمانهای میدون تیر رو گفت بهمون! باید نظم خاصی داشته باشه و من موضوع نظم رو خیلی دوست دارم واقعا! نظم اگر باشه پیشرفت هم عملی میشه! در هر صورت نظم خاصی داره تیراندازی توی میدون تیر! نوع تیراندازی حال درازکش و خوابیدن روی زیلو و …! فکر کن روی آسفالت دراز میکشید و آرنجتون درد میگیره واقعا! ژ-۳ لگدش در هنگام تیراندازی زیاده پس مراقب باشین و خوب گوش بدین این زمانها رو! میتونه باعث شکسته شدن گونهتون حتی بشه پس حواستون باشه اما حالا نترسید no big deal هستش زیاد هم سختش نکنید!
کتاب سمفونی مردگان عجب کتابیه! مخصوصا آیدین!!!
خب امروز دوشنبهس ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ و کتاب سمفونی مردگان ۱/۴ ش مونده!!! خیلی کتاب خوبیه بخونین و آیدین رو دوست داشته باشین!! دیروز سفارت آمریکا توی عراق زده شد و جو پادگان هم استرسیه یه ذره!! یا حداقل من اینجوری فکر میکنم?!! همین لحظه که دارم مینویسم محمد ف نگهبان اسلحهخونهس و داره آهنگ “خاطرات شمااال، محاله یادم بره!!” ? میخونه!! خیلی خستهس بندهخدا و انگار رد داده!
نگران آیدین سمفونی مردگان هستم! همدردی دارم باش و واقعا براش ناراحتم! کتاب رو بخونین توضیح نمیدم قضیه چیه! فقط اگر اشتباه نکنم فصل ۴ کتاب فصلیه که خیلی عالی بود به نظرم و اوج کتابه!
دیروز با بابا و خانم رفتیم شام خوردیم چه شامی! امروز باید اجاره بریزم! و ته حسابم هیچی نیست! و از پدر هم نمیتونم بگیرم روم نمیشه! بدترین قسمت سربازی به نظرم بیپولیشه!
روزهای بعد داستانهای متفاوتی داشت! نگهبانی دوباره، تومخیهای الکی و خیلی چیزای دیگه!
این رو بگم من اینجا در مورد افسرهای آموزشی و فرماندهان چیزی نمینویسم زیاد اما خاطره زیاد داریم با افسرای آموزشی، افرادی مثه خودتونن اما خب افسر آموزش شدن و واقعا کار سختیه! حالا بعضی افسرهای آموزشی هستن که کلا فکر میکنن چه خبره داد و بیداد میکنن! اگه زیاد رفتن روی مختون کلا به حرفشون گوش ندین! ته ته تهش هیچ کاری نمیتونن بکنن!
روز اول یکی از بچههای یگان میگفت قدرتی که شما موتوریها (سربازهای صفر آموزشی) دارید فرمانده نداره ?! و واقعا هم همینطوره! حالا میرسید به حرفم! خلاصه قدرتتون زیاده اما داستان درست نکنید کلا.
سهشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ هم به همین منوال ببا یاد دادن داستانهای میدون تیر و اگه مشکلی داشت یا اسلحهت گیر داشت دستتو بلند کن افسر آموزشی میاد و درست گرفتن ژ-۳ و اینا گذشت! و چهارشنبه رفتیم برای تیر و این داستانا.
چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۸ صبح رفتیم برای تیر زدن به سمت تلو و میدون تیر! ساعت ۶ آماده بودیم و حدودای ۷:۳۰ به سمت میدون تیر راه افتادیم.
جهت مشاهده ادامه خاطرات همینجا وایسید چون ادامه ش رو ننوشتم هنوز :))
یکم بهم روحیه بدین.
بعضی از دوستام میگفتن میتونی کتاب بنویسی ای بابا :))