otaku _ shifting
otaku _ shifting
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

اولین خاطره ی من از شیفتینگ •-•

کنیچیوا مینا سان •-• امیدوارم که عالی باشید به اولین پست بنده خوش اومدین خب من موخام که در این روز بسیار عالی درباره ی اتفاقی که دیروز صبح برام افتاد بگم اول از همه بگم که من خیلی وفت بود میخواستم به مای هیرو اکادمی شیقت کنم و اسکیریپت هم نوشته بودم خب من چهارشنبه مجبود بودم که همه مشق های سانسور سانسور سانسور خود را به اتمام برسانم چون پنج شنبه و جمعه یه کاری برام پیش اومده بود و من چهار شنبه ها دو تا کلاس پشت سر هم دارم( با مدرسه میشه سه تا) برای همین ساعت یک نصفه شب داشتم ریاضی حل میکردم •_• بعد یه مدت دیگه در حال مرگ بودم که رفتم و خوابیدم (میدونم منطقی نیست ولی من دیر میخوابم زود پا میشم-_-) وقتی بیدار شدم ساعت هفت صبح بود منم همچنان خسته بودم برای همین دوباره خوابیدم که یکهو فهمیدم دارم لوسید دریم میبینم

وقتی اینو فهمیدم گفتم که چرا الان شیفت نکنم>-< یه پورتال تصور کردم و چند بار به خودم گفتم پشت این پورتال دی ار منه و وقتی واردش شدم چشمام خود به خود باز شد و با یک صدایی شنیدم شبیه صدای اوراراکا بود ژاپنی حرف میزد ولی به طور ناخود اگاه فهمیدم که داره میگه اینجا واقعا یو ای هست

ولی خب یه مشکلی بود من با چشم راستم دی ار و با چشم چپم سی ار رو میدیدم میدونم عجیبه ولی واقعیته یه جورایی اتاقم نصف شده بود نصفش اتاقم بود و نصف اتاقم جایی که میخواستم توی دی ار چشمام رو باز کنم حدود ده ثانیه بعد اتاقم درست شد؛-؛

خب همین دیگه امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه شما هم اینطوری شدین حتما بهم بگین بابای ♡_♡






شیفتشیفتینگ
هیچی •-•
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید