"아유미"?
"아유미"?
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

رمان، مرگ خونی!... ?

اه.... این زندگی خیلی مَزخرفِ ولی خیلی خوش حالم که می تونم ورودشونو در بیارم
وقتی قلبشو از سینه در میوردم خیلی حس خوبی داشت
وقتی تیکه تیکه شون می کردم
وقتی زنده زنده پوستشونو می کَندم
وقتی اسید می ریختم توی گلوشون

اه خیلی حس خوبیه
شاید یه روزی بتوانم اعدادشون کنم
یا چشماشو در بیارم و بدم گربه ها
با چشماش به عنوان خوب بازی کنن
شاید بشه هم چشماشونو با چاقو در بیارم
یا اسید بکنم توی چشماشون یک زمان همه ی
این کارها رو میکنم!
میخ تیز رو میکنم تو اجزا بدنشون

وقتی بعد از چند روز گشنگی اونا رو سلاخی میکنم
واییی خیلی خوب دلم می خواد قربانی های بیشتری داشته باشم

وقتی زنده زنده پوستشونو می کَندم
وقتی زنده زنده دست و ناخوناشونو عوا میکنم

آه خیلی لذت بخش دلم می خواد به روش جدید
بکشمشون خیلی خوب دلم می خواد

مثل سگ با هاشون رفتار کنم

‌رهایم نکن، رمان های آیومی:) ایومی هستم که دنیای انیمه ام را در ذهنم ساختم♡ شعر نویس و رمان یا داستان مینویسم امید وارم از فعالیتم خوشتون بیاد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید