ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه راجی
فاطمه راجییه داروساز عاشقِ روانشناسی.کتاب.فیلم.گفتگو.سفر
فاطمه راجی
فاطمه راجی
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

عقده حقارت


این بخش با دو موضوعی که قبلا در موردشون نوشتم در ارتباطه که لینکهاش رو میتونین در پایین ببینین.

https://vrgl.ir/C1uEV

https://vrgl.ir/Z9ZdR

نمیدونم آیا تا حالا با احساس بی ارزش بودن، مهم نبودن، دوست داشتنی نبودن، کم بودن، ترس از طرد شدن در خودتون مواجه شدین یا نه. حس کنین که در جمع جدی گرفته نمیشین یا حضورتون حس نمیشه. البته گاهی این حس کاملا درسته یعنی بعضی افراد یا جمع ها به طور واضح و علنی به فرد توهین میکنن یا تحقیرش میکنن که قاعدتا درست ترین کار اینه که وارد این جمع ها نشد و حتی گاهی نیاز هم هست که به افراد گفته بشه که این رفتارشون درست نیست و حد و مرزمون رو بهشون یادآوری کنیم. اما در خیلی از مواقع ما بدون اینکه اتفاقی در بیرون برامون بیفته که نشانه تحقیرمون باشه حس حقارت و بی ارزشی میکنیم چون به طور درونی همیشه این حس رو داریم که از بقیه کمتریم. همه از ما مهمترن، وقت و کار همه ارزشمندتر از ماست. همه دارن یه کار خاصی تو زندگیشون انجام میدن غیر از ما. این حس ها ممکنه نشونه‌ی یه عقده باشه به اسم عقده حقارت .

برای اینکه یه دید بیرونی به این حس پیدا کنین فرض کنین که یه گلی دارین که خیلی براتون ارزشمنده. چطور باهاش برخورد میکنین؟ به دفعات مشخص بهش آب میدین، کود میدین، در مقابل نور قرارش میدین حتی ممکنه باهاش حرف بزنین چون کسی بهتون گفته گلها میشنون و حرف زدن شما میتونه به رشدش کمک کنه. یعنی اونقدر به این گل اهمیت میدین که دوست دارین همیشه در اختیارش باشین و براش وقت بزارین و همچینین اجازه هم نمیدین که بقیه به این گل آسیبی برسونن. حالا فرض کنین که گلی دارین که اصلا دوستش ندارین و براتون مهم نیست. مطمئنا اصلا بهش اهمیت نمیدین و یه روزی هم اگه از خواب بیدار بشین وببینین این گل خشک شده، بدونه کوچکترین ناراحتی، گل رو میندازین دور.

فردی هم که برای خودش اهمیت و ارزش قایل نیست به طور خودآگاه و ناخودآگاه نه خودش به خودش اهمیت میده و نه مرزی برای رفتار بقیه نسبت به خودش قایل میشه.

کسی که این عقده و حس بی ارزشی در درونش شکل نگرفته هم حس ارزشمندی نسبت به خودش داره و هم دیگران براش ارزشمند هستن. یعنی نه دچارحس خودبرتربینی میشه نه حس حقارت.

بیایم با تعریف علمی این عقده اشنا بشیم:

طبق گفته انجمن روان‌شناسی آمریکا، عقده حقارت یعنی اینکه آدم همیشه حس کنه توی زندگی روزمره خودش کافی نیست یا نسبت به بقیه احساس ناامنی داشته باشه، چون فکر می‌کنه از نظر جسمی یا ذهنی از بقیه پایین‌تره..

این عقده چجوری شکل میگیره؟

به مرور.

اگه در طول دوره رشدمون آسیب های روحی ببینیم، پدر و مادرمون بدون قید و شرط بهمون محبت نکنن ، به طریقی مانع رشد اعتماد به نفسمون بشن و هرکاری بکنیم به چشمشون نیایم، به ما حس ارزشمند بودن و لیاقت داشتن تزریق نکنن، در جمع ها تا میخوایم حرف یا نظری بدیم بهمون بگن وقتی بزرگترها هستن تو دیگه چی میگی؟؟؟؟؟؟ اونجوری نخند، مرزبندی رفتاریمون رو با دیگران به عنوان بی احترامی به بقیه تلقی کنن...... به طور ناخودآگاه حس میکنیم که مهم و ارزشمند نیستیم و نسبت به دیگران حقیریم. خیلی هم ممکنه خجالتی باشیم. پدر و مادری که بدون توجه به حضور کودک باهم دعواهای سخت میکنن یا به نیازهای روانی کودک اهمیت نمیدن این باور رو در فرد به مرور ایجاد میکنن که خب من مهم نیستم. ارزشمند نیستم.


حالا چی میشه؟

دو جور واکنش به این حس وجود داره: یا فرد این‌قدر تو خودش می‌ره که خیلی کم با بقیه ارتباط برقرار می‌کنه، در جمع ها سخت نظر میده یا سخت نظر مخالف میده چون فکر میکنه طرد میشه یا میترسه اگه نظر نامربوط بده مسخره و تحقیر میشه. یه جور خودش رو نامرئی میکنه. انگار فرد از حضور خودش خجالت میکشه. اگه باور فردی این باشه که موجود بی ارزشیه، در هر محیطی دنبال اثبات این موضوع به خودشه. اگه یک نفر دیر جواب تلفن یا پیامش رو بده پیش خودش میگه ببین اون نمیخواد با من رابطه داشته باشه یا من براش مهم نیستم. تو کارش ممکنه هر لحظه احساس کنه که من که کار خاص و مهمی انجام نمیدم و کارم برای کسی مهم نیست پس بهتره کارم رو ترک کنم. یعنی همیشه این عقده سکان زندگیش رو دستش گرفته و داره جهت میده و تصمیم گیری میکنه. تصمیمات براساس واقعیت های موجود گرفته نمیشه بلکه به خاطر تصورات ذهنی و برداشتهای غلط فرد که ناشی از حضور این عقده در وجودشه هست.


در حالت دوم ممکنه این‌قدر رقابتی بشه که بخواد به همه ثابت کنه از بقیه کمتر نیست. این حالت دوم بعضی وقتا می‌تونه به عقده برتری هم تبدیل بشه. در همه جمع ها فقط داره در مورد خودش و دستاوردهاش به طور افراطی صحبت میکنه و انگار یه میکروفون دستش گرفته و داره فریاد میزنه مردم من رو ببینین که چقدر مهم هستم و بهم اهمیت بدین. یا حتی ممکنه بدونه اینکه علاقه ای به تحصیل داشته باشه همینطور ادامه تحصیل بده تا به واسطه اون احترام و نظر مثبت بقیه رو جلب کنه. یعنی این افراد کارها رو نه به خاطر علاقه و احساس خوب در خودشون بلکه برای رهایی از حس حقارت که در وجودشون هست انجام میدن.


چیکار کنیم؟؟

اول باید تشخیص داده بشه که این عقده در فرد هست و آیا تصمیمات و حس فرد نسبت به موضوعی براساس واقعیت موجود در بیرونه یا براساس یه باور و توهم ذهنی که منجر به یه داستان سازی از یه موضوع ساده شده.

بعد باید برای درمان عقده حقارت با کمک یه درمانگر متخصص اقدام بشه. رایج‌ترین نوع درمانی که برای این مشکل استفاده می‌شه، درمان آدلری هست. اول درمانگر تشخیص می‌ده که چقدر فرد احساس کم بودن نسبت به دیگران میکنه، هدف‌های فرد چیه و چقدر قابل دست‌یابی هستن، و روابط فرد با آدم‌های اطرافش و دایره شخصیش چطور هست.

بعد ، درمانگر ممکنه از تمرینات روانی مختلفی استفاده کنه تا به فرد کمک کنه اعتماد به نفسش رو بالا ببره، مثلاً با یادآوری پیشرفت‌ها و دستاوردهای قبلی‌ فرد یا کمک به گسترش علایق و ارتباطات اجتماعی‌. در خیلی از موارد، رسیدگی به منبع اصلی این احساس کمبود می‌تونه این احساسات رو کاهش بده و به فرد کمک کنه که جلو بره، مخصوصاً اگه این مشکلات ناشی از آسیب‌ها یا ترومای دوران کودکی باشه.

از اینجا به بعد، درمان بیشتر شخصی‌سازی می‌شه و همراه با درمانگر، هدف‌های جدید و روش‌های فکری جدیدی ساخته میشه.البته باید بدونیم که این تغییر باور و نظام فکری کار بسیار سختیه مخصوصا هرچقدر دیرتر شروع به شناخت و درمان بکنیم کار سختتره چون ریشه های این باور قوی تر میشه و خب کندن یه درخت 50 ساله از ریشه خیلی سختتر از یه درخت 15 ساله هست.

شاید چیزی که به ما انگیزه بده که بریم دنبال شناخت این عقده در وجودمون و رفعش دونستن این موضوع باشه که حضور این عقده در فرد مثل اینه که هربار داره یه بار 100 کیلویی رو باخودش حمل میکنه. بسیار انرژی گیره، مانع دیدن اتفاقات از زاویه درست میشه، فرد در تصمیم گیریها به چالش میخوره، در ارتباط با دیگران دچار مشکل میشه، مانع حرکت به سمت هدف و رویا میشه، فرد اعتماد به نفس کار جدید رو نداره، هر شکستی رو به بی لیاقتی خودش ربط میده و اینکه کلا فرد متوجه نیست در یک اتفاق سهم خودش چقدر بوده و سهم دیگران وعوامل بیرونی چقدره.همه چیز رو از فیلتر بی لیاقت بودن و بی ارزش بودن ذهنش رد میکنه که خب میتونه موجب سو برداشت و بدفهمی نسبت به موضوعات بشه.



عقده حقارت
۰
۰
فاطمه راجی
فاطمه راجی
یه داروساز عاشقِ روانشناسی.کتاب.فیلم.گفتگو.سفر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید