روزگاری برای آموختن علم باید نزد یک حکیم می رفتی و تا جایی که او می دانست از دانش او بهره ای کسب می کردی، در دورانی نیز فقط برخی از افراد می توانستند سواد داشته باشند و به اصطلاح دبیر بشوند. با این همه از گذشته های دور مدارس باشکوه در سرزمین ما وجود داشته و دانشمندان برجسته ای را پرورش داده اند. اما در چند قرن گذشته مکتبخانه ها با معلمانی جدی جایگزین آن مدارس موفق شده اند. مکتبخانه هایی که به سبب ثقیل بودن درس ها و وجود فَلک برای دانش آموزان، دلچسب نبوده و از آن گریزان می شدند.
با حضور مدارس مدرن و آموزش علوم جدید، مخالفت هایی شکل گرفت اما پس از مدتی مدارس مدرن رواج پیدا کرد و تا به امروز به فعالیت خود ادامه داده اند. مدارسی که رویه فَلک را ادامه داده و سیاه کردن کاغذهای سفید را رمز موفقیت می دانستند. مدارسی که به محفوضات توجه ویژه داشته و دارند و سعی می کنند عصاره ای از علوم روز دنیا را با وجود کمبود وقت به دانش آموزان انتقال دهند. با اینکه رقابت بر سر حفظ مفاهیم یکی از ویژگی های مدارس نوین بوده اما با شکل گیری و قدرتمند شدن فرهنگ کنکور در جامعه ما، این رقابت شدید شدیدتر شد. به گونه ای که موفقیت در کنکور و رسیدن به مهندسی و پزشکی، تنها ملاک برتری نوجوان و جوانان جامعه گشت.
مدارسی که در آن شوخ طبعی ممنوعه، یادگیری یه شعار فریبنده است، زنگ هنر برای پرکردن وقته، زنگ ورزش کم اهمیته و آموزش مهارتهای زندگی لزومی نداره.
واقعا برای رسیدن به مدرسه ایده آل باید چه کار کرد؟
آن هم در روزگاری که کسی فکرش رو هم نمی کرد مدرسه ها در گوشی های هوشمند، کار ارزشمند خود را ادامه دهند و تولید محتوا آموزشی برای دانش آموزان آن هم در فضای مجازی اهمیت پیدا کند.
به نظر من باید ویژگی های دانش آموزان نسل هزاره سوم را شناخت و برای آن ها محتوا آموزشی جذاب تولید کرد.