وقتی رشته میکروبیولوژی قبول شدم تمام فکرم این بود تا مقطع دکتری بخونم و آزمایشگاه خودمو راه اندازی کنم و بهم بگن خانم دکتر، آخه مامان بزرگم همیشه بهم میگفت ومیگه خانم دکتر
تو 4سال دوره دانشگاه انقدر همچی عوض شد و گرون شد قید آزمایشگاه زدن رو زدم، ولی همچنان خانم دکترِ مادربزرگم بودم و هستم
اولین باری که تو این شرکت یکی از پیمانکارا باهام تماس گرفت، آخر صحبتامون گفت خسته نباشید خانم مهندس
معنی تناقض درون من نمود پیدا کرد،
چرا اینجام؟
چی باعث شد حاضر بشم تو رشته خودم که بهش علاقه هم دارم کار نکنم؟
تو استخدام اولویت با بچه های علوم آزمایشگاهیه: قصد اینو ندارم که بگم اونا چیزی نمیدونن، اما این برام عجیبه که چرا اولویت با گروهیه که تو مقطع کارشناسی از هر بخش یکم میدونه ولی بچه های میکروبیولوژی که بصورت تخصصی تو بخش میکروب شناسی درس خوندن اولویت بعدی؟
این دلیل از دلیل قبلی قوی تر و مسخره تره: اولویت استخدامی با کساییه که خانواده جانباز،شهید،ایثارگر دارن
در این باره دوست دارم فعلاحرفی نزنم.
و تو این دوره کرونا بخاطر کسایی که باهاشون در ارتباطم و همچنین بخاطر خودم نخواستم تو محیط بیمارستان باشم
حالا از هر حرفی بگذریم میرسیم به اینکه تو زندگیمون شرایطی پیش میاد که یهو به خودت میای و میبینی که داری کاری رو انجام میدی،یا حرفی رو میزنی که با خودِ واقعیت فرق داره و ممکنه اذیتت کنه
ولی همچنان این تویی که تصمیم میگیری ادامه بدی یا خودت باشی، اونی که دوسش داری
من هنوووز نمیدونم میخوام به خودم برگردم یا نه…