vvadjeed
vvadjeed
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

سوگند به عزت و جلال خدا و به جانِ خودم یا منافات یوگا و مدیتیشن با لااله‌الاالله

اول باید بگویم که من برای یک متنِ دیگری داشتم پیِ عکسِ آدم‌ها در پایِ منبر می‌گشتم که بگذارم‌اش کنارِ چند عکسِ دیگر و درباره‌ی امر درام بنویسم، که پیوندش دهم به Frame Problem که برخوردم به یک مطلب در خبرگزاری فارس با عنوان چرا برای آرامش به جای حرف سراغ یوگا و مدیتیشن می‌رویم؟ و بعد آنچه خواندم برای‌ام جالب شد، من البته گوینده که حجت‌الاسلام علوی تهرانی باشد را نمی‌شناسم ولی به نظرم ظاهرِ آراسته‌ای دارد و اسم‌اش با مسما است و سوال‌‌اش هم جالب ولی فقط همین، با آنچه می‌گوید پیش که می‌روم پیش نمی‌روم. یعنی متوجه چیزهایی می‌شوم که ایشان به هر دلیل از روی آن عبور کرده‌اند و من این‌ها را با این که از کارِ اصلی‌ام باز می‌مانم می‌نویسم و شما هم اگر می‌خوانید بروید آنچه ایشان گفته است را هم بخوانید تا آنچه من می‌نویسم معنی پیدا کند و آنچه من می‌نویسم هم صرفا به سوال‌ها اضافه می‌کند و نویسنده پاسخ یا پاسخ‌هایی درخور ندارد. پس این متن قرار است چند سوالِ معمولی باشد و اگر دنبالِ هر چیزِ دیگری آمدید بهتر است از همین‌جا برگردید.

متن با این متن شروع می‌شود که:

حجت‌الاسلام علوی تهرانی با طرح این پرسش که: آیا یوگا و مدیتیشن به انسان آرامش می‌دهد؟ گفت: من نمی‌دانم چرا انسان میان حرف خالق و مخلوق برای رسیدن به آرامش، حرف مخلوق را عمل می‌کند؟ خدا می‌فرماید: آرامش برای انسان‌های مومن است.

راست‌اش سوال جنس‌ِ جواب‌اش بله و خیر است، یعنی بافتِ زبان‌مان این‌گونه است، مثلا اگر من یک سوال را با آیا شروع کنم و بعدش بگذارم امروز شنبه است می‌رسیم به: آیا امروز شنبه است و جواب‌اش می‌شود بله یا جواب‌اش می‌شود خیر. جواب‌اش چیزِ دیگری نمی‌شود، برای همین فکر می‌کنم با این که حتی موضوعِ حرف هم با مسما است اما با سوال خوبی شروع نشده، یا شاید خودِ سخنرانی چیزِ دیگری است و خبرگزاری فارس آمده و به میلِ خودش این تکه را مستوره برداشته، ماجرا هرچه باشد ساختارِ زبان فارسی را فکر نکنم عوض کند و ما نمی‌توانیم به جای بله و خیر بیاییم و چیزهای دیگری بگوییم.

راست‌اش می‌خواهم در متن جلوتر بروم اما همین‌جا دوباره یک چیزی به ذهن‌ام می‌رسد، آخر می‌دانید من دارم از طریقِ ویرگول جمله‌هام را به شما می‌رسانم که ویرگول خودش یک سایتی است در میان میلیاردها سایتِ دیگر و این سایت‌ها همه در اینترنت‌اند و اینترنت هم همه‌مان یک چیزهایی ازش می‌دانیم که ساخت و پاخت‌اش چی است دیگر، یعنی همین لحظه که دارید می‌خوانید می‌دانید دارید از چه امکاناتی استفاده می‌کنید و حالا بیایید به یک منبرِ مجازی فکر کنیم که مراسمِ عزاداری شبِ هشتمِ محرم امسال یعنی ۱۴۴۲ قمری باشد در مسجدِ حضرت امیر علیه‌السلام که گمانم همانی است که در امیر آباد است و برویم خطِ بعد.

آنچه گزارش و عکس می‌گوید این است که حجت‌الاسلام علوی تهرانی نشسته‌‌اند روی یک منبر که احتمالا با نورافکن و لامپی که با الکتریسیته روشن شده نور انداخته است روی‌شان، بعد لنز یکی دو دوربین که احتمالا کانن یا سونی بوده‌اند به سمت‌شان چرخیده و بعد با میکروفونی که احتمالا سنهایزر یا شور است صدای‌شان را گرفته و همه‌ی این‌ها رفته است در یک باکسِ تدوینی که یک لپ‌تاپِ پیش‌رفته باشد که مثلا اگر من باشم ترجیح می‌دهم یک مک‌بوکِ پروی پونزده/شونزده اینچی باشد و بعد چون مک‌بوک تصور کرده‌ام با فاینال‌کات رسیده‌اند تدوین‌کنندگان به یک فایل یکی/دو ساعته و این فایل آپلود شده است روی یک سروری و الی آخر. این تکه‌ها را خوب خواندید؟ می‌خواهم بروم خطِ بعد.

من دارم از خودم و نه آقای علویِ تهرانی‌ها می‌پرسم که چگونه است که ما تمامِ بود و باشِ تعامل‌های‌مان با یک‌دیگر ساخت و پاختِ همین مخلوقینِ خدا است که بویی هم از ایمان آن‌طور که ما باورداریم نبرده‌اند و بعد داریم با استفاده از همین دست‌ساخته‌های بشر پرسش‌هایی که دوست داریم را بی‌این که جوابِ درستی بدهیم می‌کشانیم به چیزهایِ دیگر؟ من که بی‌سوادِ ماجرایِ دین‌ام برای‌ام سوال پیش آمده که خداوندِ منان هیچ‌کجایِ قرآن و احادیثِ باقی‌مانده‌ی‌مان حرف و سوگندی از این ندارد که ما حرف‌مان چگونه به دیگران می‌رسد؟ یا چگونه باشیم که حرف‌مان به دیگران برسد؟ این ما، که ایمان داریم به خدا، آیا هیچ‌کجا بهمان امر نکرده‌اند که تدبر کنیم؟ و در این تدبر کردن تا به حال من یا هر کسِ دیگری به این فکر کرده است که: ما تمامِ روزگارمان را همین‌ها ساخته‌اند که در ردشان این همه حرف می‌زنیم. لباسی که می‌پوشیم را، پارچه‌اش را، دارد یک دستگاه نساجی تا دیروز ایتالیایی و امروز ترک و چین تولید می‌کند، با ماشین آلاتِ همین چیزی که این لحظه اسم‌اش را می‌خواهم بگذارم علم/صنعتِ غرب لباس‌هامان دوخته و ساخته می‌شود، خانه‌هامان ساخته می‌شود، روشن می‌شود. با همین تکنولوژی است که صداتان به دیگران می‌رسد و حتی اگر آنچه می‌گویید ارزنده‌ی طبع باشد با همین تکنولوژی است که می‌توانید کتاب چاپ کنید و این کتاب را بارِ کامیونی که ایسوزو است کنید و بفرستید پشتِ ویترینِ شیشه‌ایِ کتاب‌فروشی‌هایی که . . .

ببخشید که سوال‌ها برای من سنگینی است و نیمه کاره می‌گذارم‌شان تا بروم پی Frame Problem والا می‌خواستم در همان متن پایین‌تر بروم تا بعد برسم به سقوطِ انسانیت، تا بعد به ایمان برسم و بپرسم مگر اسلام افعال و تسلیم نیست؟ پس چرا ایمان را مساوی می‌گذارید و الخ.

منبرتکنولوژی
بفرمایید کَشک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید