پرهام غدیری‌پور
پرهام غدیری‌پور
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

آش آشفته با اسانس دانش: حرف‌زدن معمولی با زبان دانشمندی (دربارهٔ اصطلاح)

زبان ما پُر است از واژگان تخصصی و اصطلاح‌های علوم و فنون گوناگون که به‌معنای نادرست و نادقیق استفاده می‌شوند. یعنی واژه‌ها و اصطلاح‌هایی که برای بیان مفهومی غیر از معنای اصلی خودشان یا در معنای تحریف‌شده و نادرست به کار می‌روند.

از کجا آمده

فراگیر شدن اینترنت موجب شده دانش‌ها و فنون در میان مردم عمومی بشوند؛ اما نه عمیق و آگاهانه، بلکه سطحی و عامیانه. امروزه دربارهٔ دانش‌های گوناگون از رسانه‌ها خیلی چیزها به گوشمان می‌خورد. ما از این شنیده‌ها، نکته‌ها و واژه‌هایی را مطابق ‌سواد و علاقه‌ٔمان برمی‌چینیم. سپس طوری که خودمان فهمیده‌ایم آن‌ها را هنگام حرف‌زدن یا نوشتن، در هر جا و هر ترکیبی که به ذهانمان برسد می‌گوییم. زبانِ گفتار و نوشتار ما پر شده است از کلماتی که ظاهر چشمگیر دارند؛ ولی کمابیش از معنای اصلی تهی شده‌اند.

بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحاتی که زمانی در حوزه‌ای مشخصی از دانش و مهارت به کار می‌رفته‌اند و ابزار بیان متخصصان و اهل فن بوده‌اند، امروزه بازیچهٔ زبان عمومی شده‌اند و معنا و ویژگی علمی‌بودن خود را از دست داده‌اند.

اصطلاح‌های علمی بازیچهٔ زبان عمومی شده‌اند و معنای خود را از دست داده‌اند.
اصطلاح‌های علمی بازیچهٔ زبان عمومی شده‌اند و معنای خود را از دست داده‌اند.

چه اشکالی دارد؟!

ممکن است بگویید آدم می‌خواهد حرفش را بزند؛ چه ایرادی دارد که هر جور می‌تواند مقصودش را برساند؟

زبان از یک نظر دو جور کارکرد دارد: یکی در خدمت هنر و زیبایی است مانند شعر، دیگری در خدمت انتقال معنا و مفهوم مانند خبر یا آگهی یا متن‌های علمی و آموزشی. فرقش این است که در اولی زبان خودش مادهٔ هنری و زیبایی‌ساز است؛ در دومی فقط وسیله است برای انتقال معنا.
بیان در هر یک از این دو حالت باید در چارچوب کارکردی که دارد سنجیده باشد. بیان اولی ظریف است؛ چون زیبایی می‌سازد. بیان دومی دقیق است؛ چون باید بتواند مفهوم پیچیده را روشن و فهمیدنی منتقل کند. نسنجیده و آشفته حرف‌زدن در هر دو حالت سخن را ناکارآمد می‌کند.

بیایید معمولی باشیم

اینجا به بیان هنری کاری ندارم. به مهارت فهمیدنی‌گفتنِ مفهوم پیچیده هم کاری ندارم. می‌خواهم بگویم بیایید معمولی باشیم! هر کلمه یا اصطلاحی را با سلیقه و صلاح‌دید خودمان در هرجایی که به دهانمان رسید نگوییم.

اگر اصطلاحِ پزشکی است، در حرف‌زدن از بیماری و درمان بگوییم. اگر اصطلاحِ نانوایی است، دربارهٔ پختن نان و شیرینی به کار ببریم. اگر اصطلاح مکانیکی است، موقع حرف‌زدن از تعمیر ماشین استفاده کنیم.
اگر مطلبی دربارهٔ پزشکی و سلامت می‌نویسیم، در آن اصطلاح سیم‌کشی ساختمان را نیاوریم. در دستور آشپزی اصطلاح فلسفی ننویسیم. اصطلاح‌های مسابقهٔ فوتبال را قاطی نقد تخصصی فیلم نکنیم. در گفت‌وگوی سیاسی با اصطلاحات سینما حرف نزنیم.

در نوشته‌های عمومی یا آن‌هایی که به‌نوعی ماهیت تبلیغی دارند، مانند نوشته‌های بازاریابی محتوایی و مطالب شبکه‌های اجتماعی، یا آن‌ها که ماهیت آموزشی دارند مانند متن‌های اشاعهٔ علم یا راهنماهای کاربری، این‌جور درهم‌آوردن اصطلاح‌های تخصصیِ رشته‌های دیگر، اگر بیان را مبهم و گیج‌کننده نکند، دست‌کم آن را از مهم‌ترین ویژگی چنین نوشته‌هایی می‌اندازد؛ یعنی روشنی و روانی. چنین متن‌هایی باید به‌دقت شسته‌رفته باشند تا خواننده روان بخواند و پیش برود و با همان سرعت هم گفته را بفهمد.

اینک آش...

زبان امروزیِ ما آمیختهٔ ناهنجاری شده است از واژه‌ها و اصطلاح‌ها و عبارت‌های تخصصی گوناگون. واژه‌های تخصصی که ویژهٔ حوزه‌ای از دانش بوده‌اند، به زبان عمومی یا به زبان دانش‌های دیگر رفته‌اند و معانی دیگری گرفته‌اند. اشکال اینجاست که برای بیان معنای آن‌ها، اغلب واژه‌های روشن و دقیقِ رایج وجود دارد و نیازی نبوده برای بیانشان اصطلاحی را که برای مفهوم دیگری تعریف شده است بگیریم و در معنای دیگری استفاده کنیم.

معنی واژه‌ها را ما اغلب از سر ناآگاهی و سهل‌انگارانه یا به‌دلیل تنبلی و بلکه برای شوخی و خنده جابه‌جا می‌کنیم؛ نه سنجیده از سر آگاهی و به‌دلیل هدفی ویژه و انتخاب‌شده. یا چون برای بیان مفهومی که خواسته‌ایم بگوییم واژهٔ دیگر یا مناسب‌تری نبوده است.

پس اگر سخن تخصصی است، می‌باید از واژه‌ها و اصطلاح‌های همان حوزهٔ دانش استفاده کرد که خواننده‌اش آن‌ها را بلد است و زود درک می‌کند. اگر هم سخن عمومی است، برای بیان هر مفهوم می‌باید از نزدیک‌ترین و فارسی‌ترین و آسان‌یاب‌ترین واژه‌ای استفاده کرد که رایج است و خواننده زود می‌فهمد.

نمونه

نمونهٔ عمومی: یک اصطلاح رایج که همه‌جا می‌شنویم «کلید خوردن» است. این اصطلاحی است در تولید فیلم: وقتی مراحل پیش‌تولید تمام می‌شود، عوامل برای اولین بار سر صحنه جمع می‌شوند تا مرحلهٔ فیلم‌برداری را شروع کنند. کلیدِ روشن دوربین را می‌زنند و اولین نما را می‌گیرند. پس کلید خوردن یعنی آغاز مرحلهٔ فیلم‌برداری در فرایند تولید فیلم.
حالا همه‌جا رایج شده برای هر شروع‌کردنی می‌گویند «کلید خورد»: استیضاح فلان وزیر کلید خورد، خاک‌برداری فلان سد کلید خورد، پروژهٔ تهاجم فرهنگی کلید خورد... . لابد همه‌گیری کرونا هم کلید خورد!

نمونهٔ تخصصی: به نظر می‌رسد این مشکل فقط در فارسی هم نیست. چند سال پیش با متنی ترجمه‌شده در موضوع مهندسیِ سرمایش سروکار داشتم. گوینده که از مهندسان ارشد و نخبه بود، از واژهٔ انگلیسی خاصی استفاده می‌کرد که فارسی‌اش می‌شد «دمای پایه». گشتم ببینم معنی آن چیست. بالاخره فهمیدم که اصطلاح پزشکی است. یعنی کمینهٔ دمای طبیعی بدن؛ با آن تعریف مشخصی که در پزشکی می‌گویند. سخت بتوان باور کرد که زبان تخصصی مهندسیِ سرمایش برای بیان این مفهوم، اصطلاح ویژهٔ خودش را نداشته باشد.

پیشنهاد برای آن‌هایی که متن‌های با مایهٔ علمی و آموزشی می‌نویسند

این مطلب ادامه‌ای هم دارد. علاقه‌مندان مطلب زیر را بخوانند:

https://vrgl.ir/ZPcTe

دربارهٔ به‌کاربردن اصطلاح‌ها در متن تخصصی:

https://vrgl.ir/nWhTy
https://vrgl.ir/KENfX
https://vrgl.ir/pI0aT
https://vrgl.ir/Vouu5
https://vrgl.ir/xgV3K
https://vrgl.ir/Ah5HH
نویسندگیمحتوانویسیساده‌نویسیساده نویسی
ویراستار و وب‌نویس و کتابدار، علاقه‌مند به: دانش، فناوری، هنر، زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و باستان‌شناسی، طبیعت و محیط زیست. صاحب نظران منت بگذارند و چیزی بفرمایند تا بیاموزم. linkedin.com/in/eppagh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید