پرهام غدیری‌پور
پرهام غدیری‌پور
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

ایران سرزمین شیران

در اینجا منظورم از شیران، پزشکان و کارکنان بهداشت و درمان که در این همه‌گیریِ کرونا، جان‌شان را برای دیگران به خطر می‌اندازند نیست. همین خودمان، یعنی جماعت مردم را می‌گویم. ما که همچون شیر شجاعیم و از بیماری واگیردارِ خطرناک نمی‌ترسیم.

خبرها را که خوانده‌اید. بالاخره شب عید است. خرید سالی یک‌بار هست. گردش بهاری هست. ‌آدم شاید بخواهد برود ولایت، برود زیارت، برود سیاحت. دید و بازدید داریم. عروسی داریم. عزاداری داریم. کار و درآمد سالی یک‌بار داریم؛ فروش شب عیدِ بازار و پول‌درآوردن از مسافران و گردشگران. بالاخره همین کاسبیِ سالی یک‌بار است. باید پشت‌مان را ببندیم تا سال دیگر. اگر الآن نکنیم، تا آخر سال کسی به دادمان نمی‌رسد در این وضعیت. از آن طرف آخر سال شده باید عیدیِ کارمند و کارگر را بدهیم. تعطیل کنیم از کجا بیاوریم؟ این بدبخت‌ها پول ندارند، چی جواب زن و بچه را بدهند؟ مثل هر سال. این است که می‌بینیم خیابان‌ها ترافیک است، بازار شلوغ، جاده‌ها پُر. چنین پیداست این چیزها را که گفتم، مهم‌تر و ای‌بسا ترسناک‌تر از بیماری می‌دانیم.
البته می‌توان گفت این‌ها مسائل کلان هستند. به دولت و کارفرماها مربوط می‌شود که باید حقوق و دستمزدِ مانند این بندهٔ کمترین را بدهند یا ندهند.

اما این بندهٔ کمترین در این چند وقت، یعنی از وقتی بیماری کرونا همه‌گیر شده، دقت کردم که مردم در زندگیِ عادی‌شان چه‌کار می‌کنند. این‌همه که می‌گویند مرض کُشنده است، خودتان یا نزدیکان و دیگران را به خطر نیندازید، به همشهریان و هم‌وطنان آسیب نزنید؛ مردم چطور رعایت می‌کنند.
در قرنطینهٔ خانگی که هستیم، ناچار خودم برای خرید می‌روم بیرون. توی خیابان که می‌روم، نگاه می‌کنم مردم با کرونا چطوری تا می‌کنند. راننده، آقا سوپری، عمو سبزی‌فروش، دختر، پسر، مرد، زن... . بیشتر آن‌هایی که از پیش دستکش و ماسک داشته‌اند، الآن هم همان را دارند؛ مثل پلیس یا سبزی‌فروش. آن‌ها که نداشته‌اند، بیشترشان حالا هم ندارند. مثلا فروشنده‌ها. اغلب هیچ فرقی با قبل ندارند. اگر یکی از این فروشنده‌ها بیماری داشته باشد، آن را بدون هیچ چشمداشتی روزانه به ده‌ها نفر تقدیم می‌کند. جوان‌ها هم چه دختر چه پسر، بعضی خیلی سفت گرفته‌اند و همه‌چیز تمام، بعضی اصلا انگار نه انگار. خلاصه در خیابان که قدم می‌زنی، گاهی فراموش می‌کنی خبری هست.

این‌قدر که در رسانه‌ها از خطرناکی و واگیرداریِ بیماری می‌گویند و خارجی‌ها از چینی و ژاپنی و روس و آمریکایی و ایتالیایی و گاهی هم در همین بیمارستان‌های خودمان مریض و مُرده می‌شمارند، در میان ما مردم ایران چندان اثری از هول و خیال نیست. انگار که آن مشکل مال جای دیگری است، قصه است، توی این فیلم‌های آخرالزمانی است. خیلی ربطی به ما ندارد.

این ذرهٔ بی‌مقدار، این ویروس زبان‌نفهم، ویژگیِ جالبی دارد: دین و مذهب، نژاد و ملیت، پولدار و بی‌پول، پیر و جوان، پروفسور و بی‌سواد، مقام عالی‌رتبه و دون‌پایه، هیچ فرقی نمی‌گذارد؛ کاملا عادل است. خسته هم نمی‌شود؛ تا باشد کار می‌کند و آدم ناکار می‌کند. پیداست که اگر جلویش را نگیریم، جان‌مان را می‌گیرد، نان‌مان را هم آجر می‌کند...

ایران سرزمین شیرانِ کرونا نترس
ایران سرزمین شیرانِ کرونا نترس
https://vrgl.ir/bTdH7
کروناقرنطینهنویسندگی
ویراستار و وب‌نویس و کتابدار، علاقه‌مند به: دانش، فناوری، هنر، زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و باستان‌شناسی، طبیعت و محیط زیست. صاحب نظران منت بگذارند و چیزی بفرمایند تا بیاموزم. linkedin.com/in/eppagh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید