پرهام غدیری‌پور
پرهام غدیری‌پور
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

دربارهٔ بخش‌های غیرتخصصیِ متن‌های با مایهٔ دانش و فن (دربارهٔ اصطلاح)

اگر برای بیان غیرتخصصیِ نوشته‌های علمی و فنی از اصطلاح‌ها، به‌ویژه اصطلاحات حوزه‌های خارج از متن، بیجا و نادرست استفاده نکنیم، متن روان‌تر و فهمیدنی‌تر می‌شود.

مطلب قبلی با عنوان «آش آشفته با اسانس دانش: حرف‌زدن معمولی با زبان دانشمندی» بخش اول این نوشته است. اگر آن را نخوانده‌ایم خوب است نگاهی بکنید. ضمنا هنگام خواندن مطلب زیر، همهٔ آنچه را که در ستایش ساده‌نویسی و درست‌نویسی و در نکوهش پیچیده‌نویسی گفته‌اند در نظر داشته باشید.

روی مطلبی که اکنون می‌خوانید بیشتر با کسانی است که نویسندگی می‌کنند و به کار نوشتن با زبان فارسی، دقیق و پژوهشگرانه نگاه می‌کنند. امیدوارم خوانندهٔ گرامی مرا از نظر خود بهره‌مند فرماید.

https://vrgl.ir/1sR0e

زیان رواج اصطلاح‌های تخصصی در زبان عمومی

رواج‌یافتن واژه‌های تخصصی در متن‌های عمومی و درآمیختن آن با بیان روزمره، بار معنایی‌شان را گرفته و آن‌ها را کم‌معنی و کم‌اهمیت کرده است.

چنانکه می‌دانید ویژگی «اصطلاح» این است که هر وقت خواننده آن را ببیند، توجهش افزایش یابد و آن مفهوم خاصی را که در حوزهٔ تخصصی برایش تعریف شده به ذهن بیاورد. اصطلاحی که از بافت معنایی‌اش خارج می‌شود و در بستر عمومی می‌افتد، معنی اصلی‌اش را ندارد و ممکن است نابجا و در معنی دیگری به کار برود. اگر چنین بشود، آن معنی ویژه و روشن خودش را از دست می‌دهد.

بدین ترتیب بر اثر عمومی‌شدن این عادت نابجا، کم‌کم این‌طور می‌شود که هرجا می‌خواهیم اصطلاحی را به‌معنی تخصصی‌اش به کار ببریم، چون معانی غیرتخصصی و نادقیق به آن بار شده، ناچاریم خواننده را متوجه بکنیم که منظور ما معنای اصلی آن است. بنابراین باید فوری چیزی به گفته بیفزاییم و جداگانه معنی آن را یادآور بشویم. می‌باید خواننده را متوجه کنیم که معنای آن در اینجا دقیقا چه‌چیز هست و چه‌چیز نیست. در متنی که از این نوع اصطلاحات مستعمل دارد، ممکن است برای دقیق‌بودن بیان، تکرار این کار برای هر یک از اصطلاح‌ها ضروری باشد. این یعنی کلمات بیشتر برای بیان معنای کمتر (ضرب‌آهنگ یا ریتم).

از سوی دیگر به‌کاربردن واژ‌های تخصصی در متن عمومی یا در بخش عمومیِ متن، بی‌دلیل آن را سنگین و ناهموار و کدر می‌کند. اگر نوشته‌ای که تخصصی نیست، ساده و پالوده باشد و واژگان علمی و فنی رشته‌های گوناگون بی‌دلیل در آن به کار نرفته باشد، آسان‌تر و روان‌تر و با انرژی کمتر درک می‌شود.

دو بخشِ متن تخصصی: غلیظ و رقیق

به نظر می‌رسد متن تخصصی از نظر بیان، دو بخش فرضی دارد. یک بخش آنجاها که چیزی از خودِ موضوع تخصصی را بیان می‌کند؛ یعنی بخش‌های غلیظِ مطلب. مانند وقتی دارد نظریهٔ علمی را به‌زبان دانشمندی بیان می‌کند. بخش دیگر جاهایی که حرف‌های غیرتخصصی‌تر می‌زند. مانند وقتی که دارد زمینه‌سازی می‌کند تا مسئله‌ای را طرح کند یا دارد نظریهٔ علمی را با شبیه‌کردن به چیزهای نزدیک‌به‌ذهن یا مثال‌زدن رقیق می‌کند تا مخاطب بتواند آن را درک کند. این دومی را بخش زمینهٔ مطلب می‌نامیم.

باغچهٔ بزرگی را تصور کنید. زمینهٔ باغچه را با گیاهان بافت‌ساز و فرش‌مانند می‌پوشانند. سپس روی آن‌ها درختچه و بوته و گل می‌کارند. بخش زمینه مانند کف باغچه است و بخش تخصصی مانند گیاهان برجستهٔ روی آن. زمینه باید نقش زمینگی خودش را داشته باشد؛ باید عمومی و آسان باشد و فهمیدن آن انرژی کمی مصرف کند، ذهن را درگیر نکند، هیچ دست‌انداز نداشته باشد، خسته نکند.

اگر بخش زمینه را مانند چمن یا فرش نرم و روان از کار درآوریم، بخش تخصصی برجسته‌تر می‌شود. حواس خواننده‌ای که در این باغچه به تماشا آمده است، با قوه‌سنگ‌هایی که زیر پایش می‌رود پریشان نمی‌شود. همهٔ تمرکزش متوجه اصل قضیه می‌ماند؛ یعنی در آنچه برای آموختنش آمده و دارد تلاش می‌کند بفهمد.

حواسم را پرت نکن تا بفهمم

بیان بخش تخصصی ویژگی‌های خودش را ناچار تحمیل می‌کند: واژگان و اصطلاح‌های تخصصی و بیان پیچیده‌تر. پیشنهاد من این است که آنچه بخش زمینه است هرچه بیشتر ساده باشد؛ با بیانی هرچه روان‌تر با جمله‌بندی ساده‌تر و واژگان فارسی نزدیک‌به‌ذهن‌تر.

از جمله قلوه‌سنگ‌هایی که در این بخش زیر پای خوانندهٔ دانش‌جو می‌رود و حواسش را پریشان می‌کند، یکی واژه‌ها و عبارت‌هایی است که در حوزه‌های دیگر دانش و فن اصطلاح تخصصی هستند؛ نه در اینجا. خواننده ممکن است آن اصطلاح را از جای دیگری بشناسد و هنگام خواندن متن حواسش پرت بشود. مثلا به فکر بیفتد که می‌دانم این اصطلاح در فلان جا چنان معنایی دارد. آیا در اینجا هم اصطلاح است؟ آیا معنای آنجا با اینجا مرتبط است یا هیچ ربطی ندارد. اگر هیچ ربطی ندارد، معنایش چه‌چیزی است که من نمی‌دانم... .

این‌همه درگیریِ آگاهانه یا ناآگاهانه ممکن است کاملا بیهوده و وقت‌تلف‌کن باشد. نویسنده می‌توانست ذهن خواننده را با به‌کاربردن یک واژهٔ سرراست و سادهٔ فارسی یا کلمه یا عبارتی که در بافت متن آشنا باشد منحرف نکند. حتی اگر چنین دشواری هم برای خواننده پیش نیاید، فهمیدن سخن با کلمات نادقیقِ قلمبه‌سلمبه بی‌شک سخت‌تر از فهمیدن با واژگان آسان و مرتبط است. بگذارید انرژی خواننده هرز نرود و برای فهمیدن چیزی صرف شود که نمی‌داند و متن را به دست گرفته تا بداند.

پس اگر به‌طور کلی و به‌ویژه در بخش زمینهٔ متن فنی، از اصطلاح‌ها به‌ویژه اصطلاحات حوزه‌های غیرموضوع متن، بی‌دلیل و نسنجیده یا نادرست و نادقیق استفاده نکنیم، دو مزیت دارد:
(۱) بخش زمینه آسان و سریع درک می‌شود و مخاطب را خسته نمی‌کند. انرژی‌اش می‌ماند برای دشواریِ مطلب.
(۲) در بخش تخصصی متن، اصطلاح‌ها و واژه‌ها معنای ویژه و روشن خودشان را حفظ می‌کنند و آن خوانایی و معنای خاصی را که می‌باید داشته باشند دارند.
بدین ترتیب به بیان متخصصانهٔ رشتهٔ موضوع مطلب نزدیک‌تر می‌شویم؛ چنانکه انتقال معنای بهتری نیز دارد و گویاتر و گیراتر و رساناتر است.

دربارهٔ بخش‌های غیرتخصصیِ متن‌های با مایهٔ دانش و فن
دربارهٔ بخش‌های غیرتخصصیِ متن‌های با مایهٔ دانش و فن

دربارهٔ به‌کاربردن اصطلاح‌ها در متن تخصصی:

https://vrgl.ir/nWhTy

دربارهٔ نسبت کلمه به معنا و ساختن ضرب‌آهنگ برای متن:

https://vrgl.ir/yHtJ0

دربارهٔ نوشتهٔ روان و آسان‌فهم:

https://vrgl.ir/Vxoy0
https://vrgl.ir/jEzw6
نویسندگیمحتوانویسیمتن آموزشیساده‌نویسیساده نویسی
ویراستار و وب‌نویس و کتابدار، علاقه‌مند به: دانش، فناوری، هنر، زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و باستان‌شناسی، طبیعت و محیط زیست. صاحب نظران منت بگذارند و چیزی بفرمایند تا بیاموزم. linkedin.com/in/eppagh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید