عجب سالی بود سال ۹۸؛ حتی آدمهای ۸۰ ساله هم چنین روزگاری را به یاد ندارند. ۹۷ که تمام شد، گفتیم از خشکسالی جان به در بردیم. خداوند فرمود به ۱۳۹۸ خوش آمدید: سیل، ملخ، ترامپ و تحریم، اختلاس، ترس از جنگ، کشتهشدن مردم در خیابان، از دنیا رفتن عزیزان، سقوطشدن هواپیما، دروغ، حالا هم بیماری؛ پشت سر هم. این وسط هم کمابیش زلزله و دوباره سیل و ملخ و از این چیزها بود که خیلی میانشان فاصله نیفتد بشود نفس کشید. فقط مانده خودِ جنگ و قطحی بهرسم قدیم؛ آن را هم نگران نباشید! هنوز دو هفته تا پایان سال باقی است... اینها را دیگر بارخدایا! دور از جانمان.
اینهمه را یکجا، بهخواب هم نمیدیدیم. این حرفها مال داستانها و تاریخ بود. واقعا نمیدانم چرا و چطور... کسی میداند؟
دیگر آخر سال است و هنوز منقرض نشدهایم؛ پس بهقول قدیمیها: «ای سال برنگردی، صد سال برنگردی».