در فارسی امروز معمول است از یک کلمه برای بیان چندین مفهوم گوناگون استفاده میکنیم؛ در حالی که هریک از آن مفاهیم، خودشان کلمهای زنده و روشن برای بیانشدن دارند. بدین شکل پیدرپی کلمات بیشتری را فراموش میکنیم و فارسیمان نحیفتر میشود.
یکی از این نمونهها، فعل «دریافتکردن» یا «دریافتداشتن» است. چنانکه مرحوم ابوالحسن نجفی در کتاب مستطاب «غلط ننویسیم» میگوید، این فعل از قدیم در فارسی، فقط برای بیان گرفتنِ پول و مواجب به کار رفته است. ولی اکنون از همین یک فعل برای نامه، تلگراف، شکایت، پیغام، دستور و هزار چیز دیگر استفاده میکنیم که همه «گرتهبرداری» از زبانهای بیگانه است.
توجه کنید آن چیزهایی که اغلب برایشان فعل «دریافتکردن» را به کار میبریم، خودشان در فارسی فعل دارند که روشن و صریح معنایشان را بیان میکند؛ هیچ نیازی به «دریافتکردن» ندارند. بدین ترتیب این فعل «کلیشه» شده که خود اشکال دیگری است.
اکنون چند نمونه:
ـ «نامه به دستم رسید»؛ بهجای: نامه دریافت کردم.
ـ «تلگراف برایش آمده است»؛ بهجای: تلگراف دریافت کرده است.
ـ «شکایتهایی به وزیر رسیده است»؛ بهجای: وزیر شکایتهایی دریافت کرده است.
ـ «به من ماموریت دادند»؛ بهجای: من ماموریت دریافت کردم.
ـ «زمین از خورشید نور میگیرد»؛ بهجای: زمین از خورشید نور دریافت میکند.
ـ «من از کسی دستور نمیگیرم»؛ بهجای: من از کسی دستور دریافت نمیکنم.
ـ «مشت خوردی»؛ بهجای: مشت دریافت کردی!