نوشتن برای انواع خوانندگان اینترنت، درست مانند نوشتن برای خوانندگان کاغذ «نویسندگی» است. ولی بیشترمان داریم کارشناس فناوری اینترنت و بازاریابی میشویم که بهفارسی هم میتوانیم بنویسیم.
از نظر تاریخی اول عدهای از آدمها روی کاغذ مینوشتند و عدهٔ دیگر که دوست داشتند یا لازم داشتند میخواندند. بعد که باسواد زیاد شد، خواننده زیاد شد. وقتی خواهان چیزی زیاد بشود، پای پول به میان میآید؛ پس خواندن هم پولی شد. حالا نویسندگانی که از این راه نان میخوردند، چیزی را که مینوشتند باید طوری مینوشتند که خوانندهها خوششان بیاید و پول بدهند بخرند.
مدتی همین شکلی بود تا خداوند اینترنت را آفرید. برگشتیم سر خانهٔ اول. یک عده مینوشتند و هرکس که دوست داشت میخواند. دوباره که خواننده زیاد شد، بوی پول بلند شد. ولی با قبل فرق میکرد؛ چون مردم اغلب پول برای خواندن مطلبِ آنلاین نمیدهند.
کاسبها دور آن چرخیدند که بوی پول از کجاست؛ عالیجناب گوگل پیدا شد. گفت من مینشینم وسط؛ بین نویسنده و خواننده. هرکس بهتر و جذابتر بنویسد، آن را به آدمهای بیشتری نشان میدهم و از این راه پول درمیآورم. این شد که خداوند سئو را آفرید تا نویسندگان برای پولدرآوردن بتوانند مطالب خوب و جذابشان را به چشم عالیجناب گوگل بیاورند تا مردم بیشتری ببینند و بخوانند.
اما پول چشم آدم را کور میکند! شیطان ملعون دستبهکار شد و کاری کرد که نویسندهها یک چیزی را فراموش کنند. اینکه آدم مینویسد تا آدم بخواند. درست است که پول از اینترنت و ابزار آن درمیآید؛ ولی اینها ابزارند.
نویسندهٔ کاغذ آدمی بود فرهیخته و باسواد و کتابخوان، مسلط به ادبیات فارسی و بلکه عربی و آشنا به زبانهای غربی. باذوق بود با قلمی شیوا و شیرین و روان که مردم از خواندن نوشتههایش لذت میبردند و گاهی برای دستیافتن به آنها سرودست میشکستند. روزنامهها و نشریات آنوقتهایی که اصلا اینترنت نبود، اینطوری پول درمیآوردند.
نویسندهٔ اینترنت «اغلب» جوانی است که شغل پیدا نکرده یا درسی را که خوانده دوست نداشته است. دلش میخواهد کاری را انجام بدهد که میخواهد. در خود ذوق بازاریابی و خوشزبانی میبیند و میخواهد وارد بازار کار آنلاین بشود. میپرسد چهکار باید بکنم؟ همه میگویند باید زبان عالیجناب گوگل را بلد باشی؛ یعنی سئو. مطالعه میکند، انواع دورههای مربوط را میگذراند تا سئو را و هر چیز دیگری را که باید یاد میگیرد.
حالا اگر بااستعداد باشد، خوب درسش را یاد گرفته باشد، پشتکار هم داشته باشد، شانس هم بیاورد، شغلش میشود این که از کسبوکارها پول بگیرد و طوری بنویسد تا گوگل خوشش بیاید و به مردم بیشتری نشان بدهد تا آنها بروند کالا یا خدمات آن کسبوکار را بخرند.
البته که طبق معمول یک عده هم این وسط هستند مدعی؛ آن زحمتها را نکشیدهاند ولی ادعایشان به آسمان آسیب میرساند. چیزی جا نیفتاد؟
امروزه میبینیم که معنی نویسندگی در اینترنت با نویسندگی در کاغذ بهکلی فرق کرده است. این درست که هر دورهای اقتضای خودش را دارد؛ ولی به نظر میرسد یک جای کار میلنگد.
قبلا وسیلهٔ کار را که نویسنده باید به آن مسلط میبود تا کارش را پیش ببرد، «زبان» میدانستند. منظورم نوشتن به زبان مادری است. امروزه وسیلهٔ کار را سئو و فنون بازاریابی و از این چیزها میدانند که در واقع نقش رسانه را دارند و ابزار کاسبی هستند. یعنی سخن را از گوینده به خواننده میرسانند و پول را از خواننده به جیب کَسَبه.
اگر بخواهیم مقایسه بکنیم، کار نویسندگان اینترنتیِ امروز شبیه نویسندگان نشریات دیروز است. یعنی نوشتن برای عموم و بهزبانی که مردمپسند باشد. ولی اینجا هم شده مثل آموزشوپرورش و دانشگاه. اغلب در مجموعهٔ آموزشهایی که میدهند تا نویسندهٔ اینترنت تربیت کنند، آموزش نویسندگی بهزبان فارسی و فنون آن جایگاه درخوری ندارد. مهارتهایی مانند: شیوا و روان نوشتن یا اگر لازم است زبانآور و شیرینسخن و نکتهسنج بودن، از دستور زبان فارسی آگاهی کاربُردی داشتن و درستنوشتن، دایرهٔ واژگان متنوع در ذهن یا در دسترس داشتن، به املای کلمات مسلط بودن و از دستور خط فارسی آگاه بودن.
اصلِ وسیلهٔ انتقال پیام برای متنهای آموزشی، یا اگر برای بازاریابی باشد، برای متنهایی که میخواهند مردم را راضی کنند که پول بدهند، سخندانی و فن نویسندگی است. ولی ما داریم بهنوعی کارشناس رسانه و خبرهٔ سئو و اینترنت و شبکههای اجتماعی و متخصص بازاریابی میشویم. نه نویسندهٔ خبرهای که آن کارها را هم که ابزار مدرن و ضروری روز است بلد است، نه نویسندهای که هم متخصص سخنوری برای مشتریان در اینترنت است و هم کارشناس بازار.
داریم فراموش میکنیم که اصل کارمان فارسینوشتن است برای خواندن فارسیزبانها. یعنی آدمها بخوانند، اگر خوششان آمد، موتورهای جستجو یا شبکههای اجتماعی به آدمهای بیشتری نشان بدهند. انگار کارمان شده نوشتن برای رضایت نرمافزارها و چربکردن سبیل آنها تا کمک کنند هرچه زودتر مردمی که در راستهٔ بازار آنلاین رفتوآمد میکنند پول را به حسابمان واریز کنند.
به این میماند که پشت ماشین گرانقیمتی نشستهایم. استفاده از کامپیوتر و سیستم راهیابی و تجهیزات پیشرفتهاش را خوب بلدیم؛ ولی خودِ رانندگی را بلد نیستیم. از غُرغرهای مشهور یکی هست که اینجا خوب به کار میآید: «همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید دیگر؛ نویسندگیمان شده مثل رانندگیمان!»
برای نویسندهٔ اینترنت شدن، به آموختن نوشتن و نویسندگی بهمعنی اصیل کلمه، به همان اندازه اهمیت بدهیم که به یادگرفتن فناوریهای مربوط به کسبوکار اینترنتی توجه میکنیم. دراینباره کتاب بخوانیم، از انواع واژهنامههای فارسی استفاده کنیم، مقاله بخوانیم، آثار نثرنویسان برجسته را بخوانیم، در دورههای آموزش نویسندگی و درستنویسی شرکت کنیم، در رویدادهای آنلاین پای چانهٔ کسانی بنشینیم که شغلشان از جنس نویسندگان کاغذ است یا با همان دقت به نویسندگی اینترنتی میپردازند... .
شهد ادبیات فارسی کهن را هم بنوشیم. نجف دریابندی گفته نویسنده و مترجم باید هر از چند گاهی خودش را با شعر فارسی درگیر کند تا توانایی نوشتنش را بهبود بدهد. یکی از اساتید گفته اینکه میگوییم متون فارسی را بخوانید، منظورمان این نیست که مانند بیهقی یا سعدی بنویسید. میگوییم آنها را بخوانید و نوشتن یاد بگیرید؛ به زبان امروز خوب بنویسید. (هر دو نقل بهمضمون)
* شکرشکن شوند همه طوطیان هند / زین قند پارسی که به بنگاله میرود (حافظ)