weblighte
weblighte
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

کوچه های آشتی کنان

کوچه های باریک یزدی ها
کوچه های باریک یزدی ها

در پژوهشی می خواندم که چند محقق دانشگاه در کارولینای جنوبی مطالعات خود را بردند در یک مرکز خرید و آدمهایش. می خواستند بدانند تا چه اندازه آدمهایی که احتمالا در جیبشان پول است و آمده اند برای خرید ، حاضرند همزمان به دیگران هم کمک  کنند. محل انتخاب برای آزمودن رفتار مردم ، پله های برقی بود ؛ آدمهایی که بالا می رفتند و عده ای هم پایین. برنامه محققان انجام شد . نتیجه به دست آمده  شگفت انگیز بود : میزان احتمال کمک مالی به دیگران، در میان کسانی که از پله‌برقی بالا می‌رفتند، دو برابر کسانی بود که از پله‌برقی پایین می‌آمدند. یعنی حس صعود می توانست به طور ناخودآگاه ،سخاوت و مناعت طبع را در آدمها تقویت کند.
نمونه های شبیه به این در پژوهش های رفتارشناسان فرهنگی بسیار است که نشان می دهد تجربه های محیطی بر رفتارهای اجتماعی ما تاثیراتی می گذارد که خودمان از آن بی خبریم. اینکه اگر فضای زندگی شهری ما چیزی متفاوت از این بود که داریم، رفتارمان چطور می شد ؟ وقتی که می دانیم طراحی شهری این ظرفیت را دارد که ما را به سمت اعتماد و همدلی و هزار رفتار خوب و بد. پژوهش هایی که می گوید نشانه‌های محیطی، پاسخ‌های فوری‌ در ما ایجاد می کند عمرشان به چند دهه نمی رسد در آن سوی آب ها . اما نمونه هایش را معماران هوشمندی که گوشه گوشه ایران به خود دیده است به کار بسته اند.
در شهرهای  قدیمی مثل یزد یا کرمانشاه که بافت قدیمی دارند ، کوچه هایی هست که خیلی باریک اند
به عرض یک متر یا حتی کمتر .
کوچه های باریک یزدی ها در محله ی فهادان قرار گرفته
اهالی ، اسم خوبی بر رویش گذاشته اند ؛
کوچه های آشتی کنان
کوچه هایی که مثل هزارتویی به هم راه دارند . به اندازه ای به هم پیچ می خورند تا  شبکه ای بزرگ از کوچه های به هم وصل شده را بسازند. کوچه هایی که برای ما جزء جاذبه های گردشگری اند اما برای ساکنینش بخشی از سرد و گرم زندگی . از همان مدل معماری محیطی که می تواند رفتار آدمها را ببرد سمتی که بهترین است.
 رسم بود وقتی دو نفر می خواستند آشتی دهند ،
مسیرشان را به سمت این کوچه ها می کشیدند.
تنگی کوچه و نبودِ راه پیش و پس ، حریف غرورشان می شد
دو نفر ، رو در رو  می شدند ،
سلام و علیکی بود . در تنگی کوچه ها گیر می کردند به هم و همین آغازی می شد برای یک لبخند
رد که می شدند از هم ، کدورت های قبلی  رد شده بود.

|| این متن را در فروشگاه فرهنگی وبلایت هم می تونید بخونید. ||

کوچه های خشت و گلی شاهد خنده ها و نگاه های همراه با شرم و خجالت آدمهای زیادی بوده اند؛
اگر می توانستند زبان باز کنند و از خاطراتشان برایمان بگویند.
روزهای شلوغ انتهای سال هم ، به کوچه هایی می رسد که تنگ می شوند
فرصتی برای گذشت و سلام و لبخند ...
برای گیر کردن دلمان به هم
برای اینکه معماری شهرمان که روز به روز می رود سمت مدرن شدن  اگر نمی توانیم کاری کنیم
شهر دلمان را که کلیدش دست خودمان است را دوباره طراحی کنیم . ببریم سمت تغییر و تحویل به سال جدید
 اگر این بهانه بهار هم   برود تا سال بعد ،
در این معماری خشک و سرد ،
 شاید دیگر فرصتی برای گذشتن از کنار هم نبود .

معماری سنتیگردشگری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید