لوگو بیش از یک تصویر زیبا است. یک نماد است که ویژگیهای یک کسب و کار را از طریق ارتباطات بصری منتقل میکند. به عبارت دیگر، چون لوگو نمیتواند صحبت کند، جادوی واقعی در ذهن اتفاق میافتد. روانشناسی طراحی لوگو عاملی حیاتی در موفقیت یک لوگو است.
طراحی لوگو یک فرآیند پیچیده است که شامل جنبههای بصری و روانشناختی است. جنبه روانشناختی طراحی لوگو میتواند برای طراحان لوگو چالش برانگیز باشد، زیرا آنها باید اطمینان حاصل کنند که لوگوی طراحی شده بتواند ارتباط موثری با بیننده برقرار کند.
بیننده یک لوگو را به طور ناخودآگاه بررسی میکند و عناصر بصری لوگو میتوانند احساسات و عواطف خاصی را در بیننده ایجاد کنند. طراحان لوگو باید در مورد روانشناسی رنگ، شکل، و سایر عناصر بصری دانش و تخصص داشته باشند تا بتوانند لوگویی طراحی کنند که بتواند ارتباط روانشناختی موثری با بیننده برقرار کند.
خوشبختانه، برای بهرهمندی از مزایای روانشناسی در طراحی لوگو، به مدرک تحصیلی پیشرفته نیازی ندارید. تنها چیزی که نیاز دارید، درک چند اصل اساسی است، و ما این راهنمایی را برای پوشش اصول اولیه تهیه کردهایم.
برای استفاده از روانشناسی در ارتباطات طراحی، ابتدا باید بررسی کنیم که لوگو چه چیزی را به مخاطبان منتقل میکند. جزئیات ممکن است از برندی به برند دیگر متفاوت باشد، اما اینها سوالات کلیدی هستند که یک لوگو به دنبال پاسخگویی به آنهاست:
شخصیت: چه چیزی برند را بیش از یک کسبوکار معرفی می کند؟ چه کسانی پشت محصول هستند؟
مرجعیت و حرفهایگری: چرا مصرفکننده بالقوه باید به این باور برسد که برند میداند در مورد چه چیزی صحبت میکند؟
ارزش بازار: چه چیزی برند را از رقبای خود متمایز میکند؟
علاوه بر این، هر برند ویژگیهای خاص خود را دارد که میخواهد از طریق هویت بصری خود این ویژگی ها را ایجاد کند. این ویژگیها از بیانیه ماموریت، ارزشها و مخاطبان آن برند نشأت میگیرند.
یک لوگو قرار است تمام این اطلاعات را تنها با استفاده از نشانههای بصری منتقل کند. اما خوشبختانه، یک لوگو به صورت جداگانه کار نمیکند. این بخشی از یک تلاش برندسازی بزرگتر است، به همین دلیل است که خوب است تا با روانشناسی برند خود آشنا شوید.
در این مرحله، «تشخیص الگو»، اولین اصل روانشناسی کلیدی ما، وارد عمل میشود. ذهن انسان به گونهای طراحی شده است که الگوها را درک و به خاطر بسپارد. این بدان معناست که ما تمایل داریم چیزهایی را که الگو دارند راحتتر به یاد بیاوریم. در دنیای کسبوکار، این بدان معناست که مشتریان احتمالی تمایل دارند برندهایی را که الگوهای بصری و معنایی منسجمی دارند به یاد بیاورند.
روانشناسی خرید یک عامل مهم در طراحی لوگو است، اما از روانشناسی طراحی لوگو متمایز است. روانشناسی خرید، فرآیند تصمیمگیری یک فرد برای خرید را توصیف میکند. در واقع، هدف روانشناسی طراحی لوگو، تأثیرگذاری بر روانشناسی خرید است.
دو نوع انگیزه برای خرید وجود دارد: منطقی و عاطفی. از نظر منطقی، فرآیند خرید شامل شناسایی یک مشکل، جستجو برای راهحلهای آن مشکل، ارزیابی گزینههای جایگزین (مقایسه برندها) و در نهایت اتخاذ یک تصمیم نهایی است. همه اینها میتواند تحت تأثیر عواملی مانند پول و موقعیت مکانی قرار گیرد.
انگیزه عاطفی به معنای خریدی است که بر اساس احساسات و عواطف فرد انجام میشود. این نوع انگیزه معمولاً با یک تجربه یا خاطره مثبت آغاز میشود. برای مثال، فردی که خاطره خوبی از یک برند خاص دارد، ممکن است به دلیل احساسات مثبتی که نسبت به آن برند دارد، آن برند را خریداری کند. (معمولا خریدهای عاطفی بر خریدهای منطقی چیره می شوند)
پس یک لوگو چگونه با احساسات بیننده ارتباط برقرار میکند؟ برای پاسخ به این سؤال، بیایید به اصول روانشناختی مرتبط با طراحی نگاهی بیندازیم.
طراحی لوگو شامل استفاده از چندین جزء، به نام عناصر طراحی، است که با هم در یک ترکیب کار میکنند. این عناصر شامل رنگ، فونت، شکل، تصویر و موارد دیگر هستند. هر یک از این عناصر دارای نوعی رابطۀ روانشناختی هستند که باید هنگام طراحی لوگو در نظر داشته باشید.
سمبلها اشارههای تصویری به اشیا یا تصاویر خاص هستند. به عنوان مثال، شاخه زیتون در جهان غرب نماد صلح است زیرا از آداب و رسوم یونان باستان نشات میگیرد (حتی اگر ما اکنون آن آداب و رسوم را فراموش کرده باشیم، این نشان میدهد که سمبلها چقدر قدرتمند هستند). برای یک لوگو، یک سمبل میتواند مانند یک آیکون عمل کند و یک استعاره بصری ظریف برای ایدههای پیچیده ارائه دهد.
هنگام استفاده از سمبلها در طراحی لوگو، مهم است که به معنای فرهنگی آنها توجه کنید. به عنوان مثال، یک صلیب ممکن است در یک فرهنگ نماد مذهبی باشد، اما در فرهنگ دیگر ممکن است نماد و مفهوم دیگری داشته باشد. علاوه بر این، مهم است که سمبلها را به گونهای طراحی کنید که به راحتی قابل تشخیص و مرتبط با برند شما باشند.
هر چیزی که در یک لوگو میبینید، شکل است. اشکال اولین چیزی هستند که مردم میبینند، بنابراین مهم است که معنای آنها را در نظر بگیریم. اشکال میتوانند احساسات مختلفی را ایجاد کنند، بنابراین طراحان لوگو باید هنگام طراحی لوگو، معنای اشکال را در نظر بگیرند.
رنگ مسئول بسیاری از واکنشهای احساسی عمیق ما هستند. به این فکر کنید که رنگآمیزی دیوارها چگونه میتواند فضای یک اتاق را به سرعت از حالتی غمانگیز به شاد تغییر دهد. به همین ترتیب، با دیدن رنگ غذاها میتوانیم پیش بینی کنیم که آیا خوشمزه هستند یا خیر. طراحی یک لوگو معمولاً به سه رنگ یا کمتر محدود میشود و این رنگها در زمینههای مختلف دیگر برای تقویت هویت برند استفاده میشوند.
سبک یک فونت فراتر از کلمات خود صحبت میکند. پنج نوع فونت اصلی وجود دارد که شامل serif، sans-serif، script، handwritten و decorative می باشند و مانند نمادها، پیوندهای روانشناختی آنها تا حد زیادی به کاربرد تاریخی آنها بستگی دارد. اما با این حال، سبک فونت میتواند نام یا تگ لاین یک لوگو را به عنوان سنتی، پیشرفته، ظریف یا شخصی نشان دهد.
پنج نوع اصلی فونت عبارتند از:
Serif: فونتهای سریف دارای خطهای کوچک و تزئینی در انتهای هر حرف هستند. این فونتها معمولاً رسمی و سنتی تلقی میشوند.
Sans-serif: فونتهای بدون سریف فاقد خطهای تزئینی هستند. این فونتها معمولاً مدرن و پیشرفته تلقی میشوند.
Script: فونتهای دستنویس شبیه به خطهای دستنویس هستند. این فونتها معمولاً شخصی و خلاقانه تلقی میشوند.
Handwritten: فونتهای دستنویس واقعی با دست نوشته شدهاند. این فونتها معمولاً منحصربهفرد و متمایز تلقی میشوند.
Decorative: فونتهای تزئینی دارای ویژگیهای غیرمعمول هستند که توجه را به خود جلب میکنند. این فونتها معمولاً جسورانه و غیرمتعارف تلقی میشوند.
درک اینکه اجزای یک لوگو چگونه با هم ارتباط برقرار میکنند، اولین قدم در طراحی یک لوگو است. اما یک لوگو خوب باید بیش از این باشد. باید یک ترکیب منحصربهفرد و هماهنگ از عناصر باشد که پیام برند را به طور موثر منتقل کند.
روانشناسی معمولاً در مرحله ترسیم طرح اولیه فرآیند طراحی لوگو وارد میشود. در حالی که ترسیم به معنای واقعی کلمه، عمل کشیدن و رسم کردن است. طراح از اطلاعات مشخصات کار استفاده میکند و مفاهیم بالقوهای را میآورد که برای مخاطب جذاب هستند و با برند همسو هستند. تعدادی از اصول روانشناسی مربوط به ادراک و رفتار انسان وجود دارد که میتواند توضیح دهد که چرا برخی از مفاهیم لوگو درست به نظر میرسند و برخی دیگر اشتباه.
نظریه گشتالت در طراحی لوگو به این موضوع اشاره دارد که مغز انسان تمایل دارد عناصر بصری را به صورت گروههای معنادار سازماندهی کند. طراحان لوگو از این اصول برای ایجاد لوگویی استفاده میکنند که به راحتی قابل تشخیص و به یاد ماندنی باشد. به عبارت دیگر، اگر شکل کلی گیجکننده و حواسپرتکننده باشد، طراحان در سطح روانشناختی در برقراری ارتباط با بینندگان به مشکل بر میخورند.
نظریه کدگذاری دوگانه بیان میکند که ما اطلاعات بیشتر را زمانی به یاد می آوریم که به صورت بصری ارائه میشوند نه بصورت نوشتاری. در عین حال، ایدهها به طور موثرتر زمانی منتقل میشوند که هر دو با هم کار کنند. اساساً، وقتی به بهیادماندنیترین لوگوهای فکر میکنیم، اغلب نماد آنها به ذهنمان میآید. اما متن، نام و شعار (هم از نظر سبک و هم از نظر محتوا) نیز کار مهمی انجام میدهد که نباید نادیده گرفته شود.
پارادوکس انتخاب عمدتاً به خرید اشاره دارد و بیان میکند که گزینههای زیاد میتواند مصرفکننده را گیج کند. اما در مورد طراحی لوگو، به این معنی است که بار اطلاعاتی زیاد میتواند باعث اضطراب یا سردرگمی بیننده شود، پس طراحان حرفه ای از گنجاندن اطلاعات زیاد در در لوگو پرهیز می کنند، زیرا باعث افت کیفیت اجرا می شود و همچنین در رساندن پیام برند اختلال ایجاد می کند.
اثر فون رستورف (اثر انزوا) میگوید که مردم بیشتر شیء را در میان یک گروه از اشیای مشابه به یاد میآورند که متفاوتتر از بقیه باشد. این موضوع در طراحی لوگو نیز کاربرد دارد. هر صنعت دارای روندهای طراحی لوگو عمومی است که رایج و در نهایت کلیشهای هستند. به عنوان مثال، بسیاری از لوگوی بانکها به دلیل امنیت، به رنگ آبی هستند یا از نمادهای محافظتی مانند سپر یا ساختمان با فرمهای مربعی استفاده میکنند. در حالی که استفاده از این ویژگیها اشتباه نیست، اما یک لوگوی بانکی که به طور خلاقانهتری این ویژگیها را نشان دهد، به دلیل نوآوری خود، میتواند مصرفکنندگان بیشتری را تحت تأثیر قرار دهد.
در حالی که یک لوگو از یک تصویر واحد تشکیل شده است، اما چیزهای زیادی در زیر سطح آن در جریان است. موفقیت طراحی یک لوگو به بخشی از سلیقه زیباییشناختی، بخشی از مهارت نقاشی هنری، بخشی از برنامهریزی استراتژیک و بخشی از روانشناسی بستگی دارد.
برگرفته ار وال استودیو