یاسر
یاسر
خواندن ۴ دقیقه·۷ ماه پیش

امتحانات گذشته ، حال و آینده با زیرنویس فارسی و لینک دانلود مستقیم

سلام!

آخرین پستم رو فکر کنم یه ماه پیش منتشر کردم و به‌نظرم بد نیست بگم توی این یه ماه چی‌شد!

رتبه ی یک نجوم شدم!

قبلا هم توی پست مشابهی گفته بودم همچین چیزی رو .
بعد از انتخاب رشته و در انتهای ترم اول باشگاه نوبت رسید به امتحانات و اینجوری بود که یه آزمون ریاضی‌عمومی داشتیم و یه آزمون تخصصی که من نهایتا رتبه ی سه ی نجوم شدم .
ترم جدید هم که شروع شد بیشترش افتاد توی عید و به لطف مدرسه :| من اولین جلسه ی بعد از تعطیلات رو به بهانه ی سلام‌کاپِ لعنتی نرفتم و توی ریاضیِ‌عمومی مبحث حل معادلات درجه دو رو کامل کردن و توی نجوم هم حل تمرین داشتن . مشکل اینجاست که دقیقا جلسه ی بعد آزمون ریاضی‌عمومیه :/

خلاصه نشستم به هر بدبختی بود خودمو به کلاس رسوندم با جزوه گرفتن از دیگران و کتاب های مرتبط( یعنی یه جلسه نبودم ببین چی شد! ) . آزمون رو هم دادم و رسیدم به بخش بد ماجرا یعنی صبر کردن برای اعلام نتایج...

هفته ی بعدش هم آزمون تخصصی ( برای من نجوم ) رو دادیم . آخرین سوال این آزمونه که استاد تایپش هم نکرده بود ( استاد خیلی خوب تدریس میکنه ولی خطش یه خورده___) یه کلمه ی بسیار حساس داشت که بسیار بدخط بود و باعث شد سرش به فنا برم و سوال رو جواب ندم :(

اما دیروز ( پنجشنبه ) وقتی توی باشگاه بعد از کلاس در حال استراحت بودیم چند نفر از رفقا اومدن و گفتن که نتایج اومده . واقعا لحظه ی پر استرسی بود!!

ریاضی از 40 رتبه ی 7 شدم
نجوم رتبه ی 1 :))))

حالا هفته ی دیگه هم یه امتحان سنگین و تعیین کننده داریم که ترکیبیه! هم ریاضی‌عمومیه هم رشته تخصصی که زمانش هم البته از آزمون های دیگه بیشتره .
خبر خوب هم اینکه تقریبا یه هفته تا پایان سال مونده و من توی این یه هفته از تکالیف مدرسه معافم که یعنی میتونم کل هفته رو بخونم .

رفتیم رصد!

الان که دارم این پست رو مینویسم حدودا دو سه ساعته که رسیدم خونه .
قرار بود نهم ها رو قبل از عید ببرن رصد و نفرات برتر هشتم رو هم همراهشون ببرن که به دلیل ناسازگاری آب و هوا کنسل شد و افتاد بعد عید و حدود دو هفته (فکر کنم ?) پیش گفتن که افتاده بیستِ اردیبهشت و چند نفر از هشتم ها رو هم میبرن:)

دیروز بعد از باشگاه حرکت کردیم سمت گرمسار برای اردوی رصد .
قرار بر این بود که ظهر تا شب رو استراحت و مطالعه کنیم که بعد از شام بریم برای رصد تا طلوع .
بعد هم نماز و خواب و صبحونه و ناهار که بعدش برگردیم .

وقتی رسیدیم اقامتگاه شروع کردم به مطالعه و اینکارا تا وقتی که باید میرفتیم شام میخوردیم .
استاد های دیگه که قرار بود رصد تدریس کنن هم رسیدن و رفتیم برای شام .

شام خیلی باحالی بود . اولش اساتید شروع کردن به شوخی و از غذای دیگران خوردن که در نهایت باعث شد هر کی یه چیزی بخوره ( قبلش سفارش داده بودیم غذامون رو ) .

شام که تموم شد رفتیم دنبال اینکه کجا تلسکوپ ها رو برپا کنیم . تصمیم بر این شد که بریم کلا بیرون اقامتگاه اطراف دِه .
یه خورده بعد چراغا خاموش شد و آلودگی نوری رفت ، مردمک چشممون بازتر شد و به جرئت میتونم بگم قشنگ ترین منظره ی عمرم رو دیدم .
باز جایی که ما بودم ظلمات محض که بشه قشنگ همه چی رو دید نبود ولی میشد یه کوچولو یه ردی از کهکشان رو دید :)
یه خورده آموزش دیدیم . جرم و ستاره رصد کردیم کم‌کم هم هوا داشت سرد میشد ما هم که زیر انداز نیاورده بودیم پاهامون داشت از جا درمیومد.
برگشتیم اقامتگاه و یکی از اساتید یه سری نکات تئوری رو روی پاورپوینت تدریس کردن .
یکم اسراحت کردیم بعدش حرکت کردیم سمت لوکیشنی که برای رصد انتخاب کرده بودیم برای رصد دوباره .

رصد که تموم شد نماز صبحو خوندیم . درجا بیهوش شدیم .😴

امروز صبح هم صبحونه خوردیم و یه چند ساعتی به گشتن و مطالعه و... گذشت
آخرشم ناهار خوردیم ( من کوبیده خوردم ) که خیلی بامزه توی ظروف روحی بود و برگشتیم تهران .

🤣
🤣


خلاصه که چسبید :) یکی از چیز هایی که باعث میشه رشته ی ما به نظر من زیبا ترین رشته ی المپیادی باشه همینه که رصد و کار عملی داره ( البته کامپیوتری ها هم دارن ، ولی شخصا به عنوان کامپیوتریه سابق میگم این یه چیزه دیگه‌ست )

امیدوارم شاد و سلامت باشید
به امید موفقیت روزافزون شما :))

نجومالمپیادرصد
کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست...بر زمستان صبر باید طالب نوروز را
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید