یبلسلام!
من مخالف تغییر نیستم ؛ اما باید قبول کنیم به یه سری چیز ها نباید دست زد!!
(به قول استاد زین العابدین نوابی : با اون بازی نکن! )
این رابط کاربری ویرگول هم از اون دست چیزا بود که نباید باهاش بازی میکردن!
میشد یکم تغییرش داد ولی نه اینکه صفحه ی اول رو بکوبی از اول بسازی که...
خلاصه بگم راحت نیستم باهاش در نتیجه یه مدت بیخیالش شدم.
بگذریم ... فکر کنم بیشتر از دو سه ماه شده که اینجا ننوشتم و خیلی اتفاقا افتاده که بعضیاشو باید بنویسم.
علاوه بر کلاس های عادی باشگاه ، قرار شد من و یکی از رفقا با استاد ا.ص (که قبلا استاد حل تمرینمون بود) کلاس داشته باشیم . الان هم داریم و خیلی هم خوب پیش میره خداروشکر.
استاد ا.ص هم خوب درس میده ( جدیدا داره درس میده تا قبل از این ماه ، سوال حل می‌کردیم ).
الان داریم مقدمات حساب دیفرانسیل رو میریم جلو تا ببینیم به کجا می‌رسیم...
مشتق و انتگرال خیلی برای من شوق برانگیزه چون اولا خودم از قبل خیلی دنبالش میکردم و برام جالب بود ، دوما یجورایی قفل یه سری سوالات رو باز میکنه و زندگی رو راحت تر میکنه :) .
پوست من رو کنده! سخت تر از تمام بخش های نجوم برای من نجوم عمومی و رصدی که باید بیای اسم و موقعیت ستاره ها رو توی آسمان حفظ کنی و اینا . جالبه ولی از دشواریش چیزی کم نمیکه :|
لعنتی همیشه ی خدا هم نمره ی منو کم میکنه . فعلا هم بخش زیادی از تلاشم روشه تا ببینیم که میشه درست کرد این لکه ی ننگ رو ؟ (بماند که یکی از وجه تفاوت های ما با فیزیکیاس :) )
یه چند وقتی بود که فرمول حجم مخروط روی اعصابم بود!
میدونید ؟ یه جورایی انگار وحی شده :| معلوم نیست کی از کجا گفته همچین چیزی رو .
خیلی ور رفتم با مخروط ، هی سعی می کردم یه ایده‌ای حرکتی چیزی بزنم ، یه نگاه ابتکاری داشته باشم بلکه چیزی بشه ولی نشد.
تا اینکه امروز بالاخره یه حرکتی زدم! شاید توی یه پستی منتشرش کردم . ولی نکته این بود که من میدونم این سوال چطور با انتگرال حل میشد ( خیلی هم بهتر بود ) اما نکته دور زدن دور زدن انتگرال بود .
الان هم که حل شده ، فرمولی که بدست آوردم یه سیگما داره که آدم نمیتونه حسابش کنه و کارکامپیوتره فقط ( باید یه متغیر رو توی بازه ی اعداد حقیقی 0 تا 1 توی فرمول قرار بدیم ) .
ولی فکر کنم بشه یجوری ساده‌ش کرد تا به یه فرمول خوش فرم و درست و حسابی برسیم ...
این وسط من شروع کردم رفرنس های دیگه رو هم بخونم ، توی این فرآیند به کلاس ریاضی فیزیک 1 استاد حمیدرضا مشفق برخوردم ؛ خب بازم واضحه که چون من حساب دیفرانسیل بلد نیستم هنوز ، خیلیش به دردم نمیخوره ؛ یه جاهاییش واقعا خوب بود و قشنگ زد تمام تصورم از چیزایی که بلد بودم رو خورد و خمیر کرد و از اول ساخت .
خیلی جذاب بود.
اما افسوس که من از همه‌ش سر درنمیارم :(
نمیدونم یادتونه ( یا اصلا میدونستید؟ ) که ما با یکی از سال بالایی هامون توی تابستون کلاس داشتیم؟
به هر صورت آخرش این کلاسا ادامه پیدا نکرد چون شرایط جور نبود و اینا
اما در اتفاقی عجیب ایشون پیام دادن و گفتن که آقا میتونیم بازم کلاس داشته باشیم .
ما هم که از خدامون بود ... تصمیم بر این شد که ترمودینامیک کار کنیم .
من نمیدونم چه رسم نانوشته ای بین بعضی نویسندگان کتاب های علوم پایه و مرجعه ، که شوخی های آبکی و نمک ریزی های بیجا دارن توی متن سوال و درسنامه!
از آدامز بگیر تا هالیدی ... البته انصافا بیشترشون اوکین ... مثلا کلپنر یا اسمارت ( اسمارت کاملا طبیعیه که شوخی نکرده باشه چون خود کتاب زبان اصلیه لحنش شبیه متون باستانیه! ) یا ایرودوف و اینا خوبن .
خلاصه که اینطوری ... البته حرف زیاده اما خودم از تایپ کردن خسته شدم در نتیجه فعلا همینقدر بسه :) شاید بعدا بازم نوشتم.
خدا همراهتون . خوش باشید :)
