سلام
رسما یک هفته از شروع کار باشگاه میگذره
و وسط فصل دومِ جلد یکِ مبانی فیزیک هالیدی هستیم ...
و من در حالت خیلی بد و دیوانه کننده ای قرار دارم .
تعادل برقرار کردن بین وجوه زندگی سخت شده یکم و میون حجم زیادی مشغله گیر کردم بدجور.
بزرگترین مسئله اینه که الان توی تابستون هستیم و چنین شرایطی بوجود اومده!
این دو تا معنی داره :
1- با وجود اینکه تابستونه و مدرسه کمتر فعال هست توی این شرایط گیر کردم! مهر برسه چی میشه!
2- تنها زمان درست و حسابی برای تجدید قوا همین تابستونه که اگه تلف بشه وضعیت ناجور میشه ....
نمیدونم شاید یه مقداری بگذره تعادل برقرار بشه .
واقعیتش نجوم خوندن ( فیزیک + نجوم عمومی ) واقعا کار لذت بخشیه و میشه یه جور تفریح هم حسابش کرد . اما خب شما محبوبترین غذاتون رو هم که یه هفته بخورید دیگه حالتون ازش بهم میخوره . به همین خاطر هم باید کار های دیگه رو در کنارش بیارم .
گفتم اینو قبلا ؟
نبرد بین منو مشاور سر معافیت دوشنبه ها با پیروزی من به پایان رسیده تقریبا.
مشاور مدرسه هم آخرین تلاش هاش رو کرد و در این حد گفت که نظر مثبته .
خب مرد حسابی یعنی چی نظر مثبته؟؟
با مشورت مشاور باشگاه به این نتیجه رسیدیم که اگه روشن و واضح نگفتن یا اصلا چیزی نگفتن در یک اقدام غافلگیرانه دوشنبه مدرسه نریم.... اگه مشکلی نبود که نبود اگه بود هم خودشون گفتن نظر مثبته دیگه...
خلاصه این مشاور مدرسه بدجور داره ناسازگاری میکنه!
یه اتفاقی هم که افتاده و باعث احساس کنه « من باید این باشگاهی ها رو بشونم سرجاشون » اینه که یک نفر دیگه هم از مسیر المپیاد انصراف داد .
با انصراف این آدمه و ورود یکی دوتا آدمِ قوی اما غیر المپیادی تعداد قوی های المپیادی با قوی های غیر المپیادی برابر میشه . در نتیجه مشاور احساس نفوذ و قدرت میکنه .
قبلا اینطوری بود که بیشتر قوی های مدرسه المپیادی بودیم و مشاور خب اگه راه نمیومد براش خطرناک بود .
اما الان ایدهش اینه که اصلا اینا از مدرسه برن هم باز قوی زیاد داریم .
اینطوری بود ....
تا ببینیم درست میشه یا نه...