محمد
محمد
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

یادداشتی درباره کتاب «خوشه های خشم»

 خوشه های خشم: نسخه 75اُمین سالگرد
خوشه های خشم: نسخه 75اُمین سالگرد

این یادداشت را برای چالش کتابخوانی طاقچه می نویسم.

این کتاب را خیلی وقت بود که می خواستم بخوانم و این چالش واسطه خیر! شد هرجور شده است این کتاب را تمام کنم?

جان اشتاین بک
جان اشتاین بک

خب! نویسنده آقای «جان اشتاین بک» است. همان طور که در ویکی پدیا می بینید این شخص در سال 1902 در کالیفرنیا به دنیا آمده است و در سال 1968 در نیویورک از دنیا رفته است(66 سالگی). جالب است خودش متولد کالیفرنیا است ولی درباره ایالتش این نقدهای تند را مطرح کرده است. دوستمان 3 تا هم زن داشته است(رفع ابهام: در یک زمان 3 تا نداشته است :))) )، خداقوت پهلوان?

تا به حال فقط کتاب «موش ها و آدم ها» را از جان اشتاین بک خوانده ام گرچه ناراحت کننده بود ولی خوب بود و کتاب صوتی آن با صدای آقای قهرمانی عالی است!

کتاب صوتی «خوشه های خشم» را با صدای آقای آرمان سلطان زاده گوش کردم. مدت زمان آن 23 ساعت و 40 دقیقه است. همان طور که انتظار داشتم راوی برای هر شخصیت یک تیپ ساخته است لذا کیفیت خوبی داشت.

کتاب «خوشه های خشم» به رکود اقتصادی آمریکا در دهه 1930 که به آن «رکود بزرگ» می گویند می پردازد. این کتاب در سال 1939 نوشته شده است(یعنی در پایان دوران رکود بزرگ).

قضیه از این قرار است که موج خشکسالی(و داست بول) و صنعتی شدن آمده است و مردم را در سختی زایدالوصفی قرار داده است. تراکتور به بازار آمده است که چندین برابر کشاورزان توان کار دارند و در نتیجه سود بانک را افزایش می دهند و از طرفی خشکسالی و داست بول رخ داده است که سبب شده کشاورزان توانایی سوددهی کافی برای بانک را نداشته باشند بنابراین بانک مردم را از زمین ها بیرون می کند ولی چون مردم جد اندر جد در آن زمین ها زندگی کرده اند احساس می کنند از مالک به مستاجر تبدیل شده اند و اندک مقاومتی از خود نشان می دهند (ان شاءالله که درست فهمیده باشم). در همین زمان تراکت هایی پخش می شود که در کالیفرنیا کار وجود دارد و مردم می توانند در آنجا به راحتی زندگی کنند. در اذهان مردم از کالیفرنیا یک کعبه آمال ساخته می شود. مردم دسته دسته از اوکلاهاما سمت کالیفرنیا حرکت می کنند...

مسیر اوکلاهاما تا کالیفرنیا
مسیر اوکلاهاما تا کالیفرنیا

و در این سفر از بین هزاران خانواده با یک خانواده همراه می شویم که دردسرهای خاص خود را دارند. توصیفات زیاد، جالب و بعضا عجیبی دارد.

کتاب مانند یک فیلم نامه است لذا یک فیلم هم از آن ساخته شده است :)

  • این فیلم یک سال بعد از انتشار کتاب با اقتباس از این کتاب ساخته شده است.
  • فیلم دو ساعت است ولی برخلاف فیلم های قدیمی دیگر مانند فیلم مستاجر که آن هم از روی یک کتاب ساخته شده است زیاد مقوا نیست! به نظرم فیلمی که با اقتباس از روی این کتاب ساخته شده است بازیگران بهتری دارد و مانند جنازه دیالوگ نمی گویند یک مقدار کمی حس را از چهره بازیگر می گیرید منتها دیالوگ ها بی ربط است(یاد این کلیپ افتادم) انگار خواسته است دیالوگ های کتاب را عینا در فیلم پیاده کنند ولی درنیامده است.
  • فیلم انگار روی دور تند است و میخواهد وقایع را سریع بگوید و رد بشود.
  • من حیث المجموع از فیلمش خوشم نیامد.
  • فیلم مربوط به 80 سال پیش است ولی از فیلم مستاجر بهتر بود(فاصله این دو فیلم 36 سال است).

چند نکته درباره کتاب:

  • مادر و آل روی اعصابم بودند و البته تاحدی عمو جان، حالا که فکر می کنم تمام شخصیت ها حال به هم زن و روی اعصاب بودند منتها میزانش متفاوت بود :|
  • یک نکته دیگر که ذهنم را خیلی مشغول کرد این بود که در زمان قدیم اگر خویشاوندان از هم دور می شدند و زندگی مستقل خودشان را در پیش می گرفتند عملا «دیدار به قیامت» محسوب می شدند. چقدر سخت بوده است.
  • به نظرم داستان را کش داده است. یک فصل درمیان هم یک قطعه از دنیای داستان است و از شخصیت های داستان فاصله می گیرد البته در راستای موقعیت است منتها این فاصله گذاشتن بین ماوقع به نظرم خوب نبود.
  • اشارات و انتقاداتی هم به نقش کلفت و بی ارزش بودن زن در آن زمان می کند و تغیان زنان را هم در پس زمینه می توان به آن اشاره کرد و به مرور زن را مسلط می کند. ظاهرا اوایل جنبش فمنیستی است که در دهه های بعد منفجر می شود.
  • آخرش را نفهمیدم چه شد؟ یعنی چه؟ والا سیاه سیاه و سیاه است. یک مقدار هم احساس می کنم نتوانست جمعش کند و این پایان ناجور و تا حدی نامفهوم را نپسندیدم.
  • من چیز زیادی از وضعیت آن دهه آمریکا نمی دانم و شاید واقعا شرایط به این بدی که نویسنده روایت می کند بوده باشد. در دهه 1960 موتور آمریکا استارت می خورد و بالا می آید و به قول معروف این کشاورزان در بین چرخ دنده های توسعه خرد شده اند.
  • پایان داستان به نظرم جز پایان های فراموش نشدنی است. چندبار خوندم شاید یک چیزی را نفهمیده باشم ولی خب ... واقعا عجیب بود.
  • دانشنامه بریتانیکا 4 عامل را برای بروز رکودبزرگ ذکر کرده است که خشکسالی و داست بول جز آن نیست. شاید جز عامل فرعی باشد.
  • در مقاله 1 ، مقاله 2 ، مقاله 3 و مقاله 4 عنوان شده است که اوضاع به این بدی هم نبوده است(بد که بوده است مثلا در این وبگاه نوشته است نرخ بیکاری 24 درصد شده است) یعنی روند داستان به گونه ای بود که انگار در آمریکا قحطی عظیمی اتفاق افتاده است و ذهن من رفت به سمت قحطی 1296 خودمان ولی در این مقاله ها می گویند تغییری در میزان مرگ و میر مشاهده نشده است(یعنی از گرسنگی مردن) ولی خودکشی افزایش یافته است که به همین دلیل باشد. مقاله 3 می گوید مرگ و میرها ربطی به اتفاقات رکود بزرگ نداشته است مگر سکته قلبی که می تواند «مرتبط» باشد. البته که ما در آن در زمان نبوده ایم و کتابی که از سوی نویسنده ای که در حین این اتفاقات زیسته است را به سختی بتوان زیر سوال برد ولی به نظرم پیاز داغش را زیاد کرده است که طبیعی است چون نویسنده است.
  • کلمه «Hoovervill» هم برای من جالب بود. همان حلبی آباد خودمان است.
  • به نظرم کتاب متوسطی است البته اینکه نوبل ادبیات 1962 گرفته بحث دیگری است? که ظاهرا مورد مناقشه بوده است و به دلایلی بقیه را رد کرده اند و این باقی مانده است و جایزه را به او دادند! این کتاب جایزه پولیتزر را هم برنده شده است. البته من مخاطب عام هستم و نمی توانم نظر تخصصی بدهم.
کتابخوشه‌های خشمچالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید