از بدیهیات که بگذریم و از حاشیه و تاریخچه گذر کنیم، نظرات شخصی من است که می خوانید.
به عنوان یک علاقه مند و دنبال کننده، مانند خیلی از افراد که در حوزه زنان فعالیت میکنند با سوالات و استدلال های عجیب و غریبی روبرو شده ام که اکثرا از جانب مردان ارایه شده است (مخاطب هوشمند قطعا متوجه است که قصد generalization را ندارم و صرفا تجربه خود را به اشتراک می گذارم)
صورت مساله
خیلی وقت ها در رابطه با فعالیت هایم در فضای مجازی و یا جمع دوستان با استدلال زیر مواجه شده ام:
" چرا حرف از برابری جنسیتی می زنید و فقط به حقوق زنان می پردازید و نه به حقوق انسان که مردان را نیز شامل می شود؟ با اینکه پیداست مردان نیز از بی عدالتی ها بی نصیب نمانده اند"
1- گروه ستم دیده از نقطه نگاه تاریخی، ارجحیت دارد
به تازگی خبری از موسسه برگزار کننده اسکار خوانده ام (منبع) در رابطه با استانداردهای جدید اسکار برای تقویت اقلیتها در سینما و این موضوع را می توان به حقوق زنان نیز تعمیم داد.
مهم نیست شما یک مرد معتقد به تمام برابری ها باشید. خواسته یا ناخواسته از امتیازاتی برخوردار بوده اید که برای جنس زن فراهم نبوده است. باید این مساله جبران شود.
همه با اتفاق می توانیم لئوناردو دیکاپریو را یکی از با استعداد ترین بازیگران حال حاضر بدانیم. یک جنتلمن به تمام معنا با صورت زیبا و باطنی حتی زیباتر. تعداد پیشنهادات سینمایی خوبی که به این آقا می شود قابل مقایسه نیست با پیشنهادات خوبی که به رنگین پوستان و زنان می شود.این امر جدای از اینکه دیکاپریو بازیگری تواناست، دلیلی دیگری نیز دارد و آن این است که سلیقه مخاطبین سینما و جامعه نیز با اوست. سلیقه جامعه اقبال بیشتری به یک مرد سفید پوست و زیبا در نقش اول و قهرمان فیلم نشان می دهد تا هر چیز دیگری و فیلم هایی که با این استاندارد ساخته شوند با احتمال بیشتری گیشه را برای خود خواهند کرد.
از طرفی سلیقه جامعه ناشی از تاریخ آن جامعه و تبلیغاتی است که به خورد آن داده اند. لطفا نگویید که انسان ذاتا زیبایی را دوست دارد و تشخیص می دهد که فلان زیباست و فلان چیز نازیباست. بله، ذاتا زیبایی را دوست دارد، ولی باور و درکش از زیبایی اکتسابی است. به عکس زیر توجه کنید.
خب اگر قبول کنیم سلیقه جامعه با تبلیغات، قوانین و تاریخ آن شکل می گیرد باید این را هم قبول کنیم آقای دیکاپریو با اینکه بسیار انسان نایس و موجه ای است، ناخواسته از امتیازاتی برخوردار بوده که سیاه پوستان و زنان سینمایی آن جامعه بی بهره بوده اند (اشاره به برده داری و حقوق نادیده گرفته شده توسط تاریخ مردسالارانه).
این تصمیم موسسه اسکار نوعی تبعیض مثبت[۱] ، تخصیص سهمیه یا تبعیض جبرانی است که شاید به مدت چندین سال موجب شود که بهترین های سینما، به دلیل عدم رعایت استانداردهای اسکار، جوایز را کسب نکنند ولی پس از مدتی این تبعیض باعث رشد و توانمندی اقلیت مورد حمایت قرارگرفته، می شود و گپ این بین خیلی کمتر خواهد شد. از طرفی جامعه سلیقه اش متعادل می شود و به دیدن سیاه پوستان و زنان و... در نقش اول و قهرمان های سینما عادت می کند. در نهایت ظلم های تاریخی کمی جبران می شود.
1- بیایید ابتدا گذشته را جبران کنیم و بعد باهم برای آینده و حقوق انسان مبارزه کنیم.
2- مثالی میزنم: وقتی کسی در مورد دردها و رنج هایش صحبت میکند درست نیست شخص دیگری تریبون را از اون بگیرد و از مشکلات مردم آفریقا بگوید و ادعا کند دردهای تو در برابر مشکلات جهان هیچ است (همراه با ژست روشنفکری). تا تهش را توضیح ندهم دیگر!
3- از قدیم گفته اند حق گرفتنی است! اگر موج اول فمنیست ها نبودند و مبارزاتی با آن فرمت نداشتند، شاید حق رای نیز دهه ها طول میکشید تا برای زنان محقق می شد! پس ساده انگاری را کنار بگذارید. جهان را نمی توان با منشور حقوق بشر و ایده آل های فلسفی ترجمه کرد، وگرنه شرایط این چنین نبود. موسسه اسکار نیز به یک باره و به خواست خود به این نتیجه نرسیده، بلکه حاصل فشار و مبارزه هایی بوده که فعالین داشته اند.