ترپناتورها آزمایشکنندگان داوطلبی هستند که برای بهبود تواناییهای فراحسی خود یا بهبود "ارتباط فکری با کیهان" و انرژی روانی، سوراخ کوچکی در جمجمه خود ایجاد میکنند. در سالهای 1873-1874، دکتر پرونیر و جراح بروکا برای اولین بار توجه جهان علمی را به جمجمههای سوراخدار و دیسکهای استخوانی یافت شده در غارهای پتی مورین و در دلمن لوزرا جلب کردند. کرانیوتومی در افراد زنده با تراشیدن بافت استخوانی انجام شد. اینکه چرا مردم باستان در سر خود سوراخ ایجاد می کردند، فقط می توان حدس زد. برخی از محققان بر این باورند که خودزنی در دوران ماقبل تاریخ در زمره خودزنی آیینی است. برخی دیگر معتقدند که چنین عملیاتی با هدف توسعه مغز و در نتیجه توانایی های فکری انجام شده است.
جمجمه سوراخ شده افراد بدوی نیز در آمریکا، خاورمیانه و سایر نقاط جهان از جمله روسیه پیدا شده است. سوراخ ها هم گرد و هم مربع بود. در زمان ما، اولین حفاری داوطلبانه جمجمه در سال 1965 توسط یک دانشجوی پزشکی از آمستردام بارت هیوز انجام شد و میخواست نظریه علمی خود را تأیید کند که میتوان از ترپاناسیون برای تقویت عملکرد مغز استفاده کرد. از آن زمان، برای چندین دهه بحث و جدل پیرامون نظریه هیوز وجود داشته است. برخی می گویند حق با هیوز بود، برخی دیگر به شدت از او انتقاد می کنند. با این حال، این امر باعث کاهش حامیان او نشد.
در سال 1964 مقالات علمی منتشر شدند: "اصلاح هومو ساپینس" و "Trepanation - درمانی برای روان پریشی". در آنها، او استفاده از ترپاناسیون را برای گسترش عملکرد مغز با متعادل کردن فشار خون و فشار مایع مغزی نخاعی پیشنهاد کرد. هیوز گفت: تئوری من این است که ترپاناسیون سطح گردش خون در مغز را افزایش می دهد. با هر ضربان قلب، مغز خون بیشتری دریافت می کند، مویرگ ها بزرگ می شوند و دفع سموم افزایش می یابد. به نوبه خود، افزایش حجم مویرگ های مغز باعث گسترش هوشیاری می شود. با این حال، مهر و موم کردن جمجمه باعث سرکوب نبض خون در شریان های مغز می شود. مغز ما در داخل جمجمه خودمان خفه می شود!
مشخص شده است که فشار داخل جمجمه ای در یک فرد بالغ سالم بین 7-15 میلی متر جیوه و فشار اتمسفر حدود 760 میلی متر جیوه است. هیوز این نظریه را مطرح کرد که سوراخی در جمجمه باعث افزایش فشار در داخل سر می شود که به نوبه خود مقداری از مایع مغزی نخاعی (CSF) را فشرده می کند و در نتیجه نسبت خون به مایع مغزی نخاعی در سر را افزایش می دهد (او آن را "حجم خون مغز" نامید). طبق نظریه هیوز در مورد افزایش حجم خون مغز، اکسیژن رسانی به مغز افزایش می یابد. و هر چه اکسیژن بیشتر باشد، فرآیند متابولیسم مغزی سریعتر پیش می رود و انرژی روانی انسان بیشتر می شود. هیوز که میخواست نظریهاش را ثابت کند، در 6 ژانویه 1965 خودش داوطلب شد. او برای این کار از دریل دندانپزشکی استفاده کرد. این عملیات چهل و پنج دقیقه طول کشید.
او بعداً گفت که این عملیات کوتاه مدت بود، اما چهار ساعت طول کشید تا خون پاک شود. مدت کوتاهی پس از عمل جراحی، هیوز به عنوان شواهدی از ترپنینگ برای عکسبرداری با اشعه ایکس به یک بیمارستان محلی رفت. با این حال ، در آنجا او به دست روانپزشکان افتاد که پیشنهاد کردند آن مرد اسکیزوفرنی است. بارت به مدت سه هفته در یک بیمارستان روانی حبس شد. اما به زودی پزشکان مجبور شدند او را آزاد کنند. تست های روانشناسی نشان داد که او کاملا طبیعی است. در سال 1966، بارت هیوز با آماندا فیلدینگ (در آن زمان که او 22 سال داشت) ملاقات کرد. دختر به حامی سرسخت نظریه هیوز و دوست دخترش تبدیل می شود.
هشدار: در هیچ موردی این مقاله نباید به عنوان یک توصیه در نظر گرفته شود.