سه ماهی هست که از ورود من به کارشناسی ارشد میگذره و من یه آدم شدیدا سردرگم هستم ...
فشار آینده و تصمیمات باریه که با گذر زمان روی دوشم بیشتر سنگینی میکنه ...
تو این سه ماه متوجه شدم چقدر بیشتر از من تصورم به تنهایی و معنویات نیاز دارم، چقدر به فضا و زمان بیشتری برای شکوفا شدن نیاز دارم و چقدر چقدر نیاز دارم واقعا با خودم تنها باشم ...
چقدر نیاز دارم روابطم رو محدود کنم تا سطح تمرکزمو بالا ببرم ...
این روزا تقریبا ترجیح میدم درد و دل نکنم اما گاهی یکنواختی و اضطراب شدیدا آزارم میده .
کار تدریس رو شروع کردم ..
درسا به شدت سنگینه و انرژی اجتماعیم شدیدا افت کرده ...
محیط جدید رو خیلی بیشتر از محیط قبلی دوست دارم ...
و امیدوارم اضطرابم فروکش کنه تا بتونم دوباره بیام و بنویسم ^^
اتتا